نازنین باران
اوقات فراغتم رو با معاشرت با نتهای موسیقی، مداد رنگیها، گنجشکها، جنگل و رودخانهای که از وسط شهر عبور میکنه میگذرونم. طبیعت تنها مکانیه که به من فرصت “از نو کودکی کردن” و احساس زنده بودن میده و من رو هر بار با کشف تازهای شگفتزده میکنه. بیشتر دوستانم در کتابها و قصهها زندگی میکنند. قصهها به من آموختهاند حقیقتها “نسبی” اند. بنابراین، سعی میکنم با چیدن کلمات کنار هم در پی اثبات چیزی نباشم چرا که آموختهام “خرد تردید در یقین” یگانه یقین است.