نامههایی از عراق – رحیم الحاج
رحیم الحاج به طور تصادفی به یک سری نامهای دست پیدا میکنه که در زنان و کودکان عراقی در زمان تهاجم آمریکا به مقصد آمریکا نوشتن. او در آلبوم نامههای از عراق، با هفت حرف الفبای موسیقی، این نامههارو به عمیقترین شکل بازنویسی کرد تا صدای غم و عشق این مردم جنگزده رو به گوش همۀ دنیا برسونه.
رحیم الحاج به طور تصادفی به یک سری نامه دست پیدا میکند که زنان و کودکان عراقی در زمان تهاجم آمریکا برای مردم آمریکا نوشتند. او در آلبوم نامههایی از عراق، با هفت حرف الفبای موسیقی، این نامهها را به عمیقترین شکل بازنویسی کرد تا صدای غم و عشق مردم جنگزده را به گوش همۀ دنیا برساند.
شروع آلبوم
یکی از روزهای زیبای بغداد، فؤاد پسر بچۀ معلول، به سختی و با سرخوشی در حال رفتن به آرایشگاه برای اصلاح موهای سرش بود. پسرها در کوچه درحال فوتبال بازی کردن بودند و بحث در آرایشگاه هم حول بازی رئال مادرید و بارسلونا در جریان بود. فؤاد بخاطر معلولیت به سختی راه میرفت و با اینکه فوتبال دنیای غریبی برایش بود، داشت لذت میبرد که ماشینی درست در کنار آرایشگاه منفجر میشود.
وقتی که چشمانش را باز میکند خودش را میان خرابهها، خون و صدای نالۀ بچهها و مادرها میبیند. همه در حال فرار بودند ولی فؤاد، نمیتوانست. تمام نیروش را جمع میکند که بایستد و بدود ولی اینبار شوک هم به کمک معلولیتش میآید و نمیتواند.
به سختی خودش را به کناری میکشاند. تصویر خانواده و عزیزانش از جلوی چشمش رد میشود و پیش خودش فکر میکند که در حال مشاهدۀ پیشدرآمد مرگ است. تا این که کمکم درد شیرینی در پاها و قفسه سینهاش به او یادآوری میکند که زنده است و از خوشحالی شروع به فریاد زدن میکند. فؤاد نوجوان، میان خاکستریِ خاک، سرخی خون و گرمای آتش به خود میگوید که امروز هنوزم روز زیباییست چون من زندهام.
فؤاد سالم خواهر زادۀ رحیم الحاجی بود که بعدها متوجه نامۀ فؤاد و چند نامۀ دیگر از زنان و کودکان عراقی میشود که در جریان تهاجم آمریکا به عراق، برای آمریکاییها نوشته شده بودند.
الحاج که خودش هم زندگی بسیار سختی را سپری کردهاست، بعد از خواندن این نامه تصمیم میگیرد که آنها را به زبان موسیقی بنویسد تا صدایشان را به گوش همۀ انسانها برساند.
قطعات آلبوم
آلبوم متشکل از 8 قطعه هست که پنجنوازی (Quintet) سازهای زهی (2 عدد ویولن، ویولا، ویولنسل و کنتراباس) با پرکاشن، عود افسانهای رحیم الحاج را همراهی میکنند. هر قطعه دنیا و داستان یکی از نامهها را روایت میکند که چندتا از آنها را باهم مرور میکنیم.
نامۀ یک. Eastern Love – Sinan
اولین قطعۀ این آلبوم داستان عشق شرقی غمانگیز ولی با چاشنی امیدی را روایت میکند. داستان دختر و پسر نوجوانی که در همان نگاه اول عاشق هم شدند. آنها در محلۀ عمدتا شیعه نشین آرامی زندگی میکردند و پنهانی و کوتاه یکدیگر را میدیدند.
بعد از سقوط دیکتاتوری صدام، کوچهها و بازارها ناامن شدند و ترس در هر زمان و همه جا رخنه کرده بود. خانوادۀ سُنی دختر مجبور به فرار شدند. در واقع پدر و مادرش چارهی دیگری نداشتند. دائماً بمبگذاری و صدای گلوله بود، خانههایشان را آتش میزدند و تنها گزینه بجز فرار، مرگ بود.
با گذشت چند سال، هنوز هم، هر بار که پسر از جلوی خانۀ سابق دختر عبور میکند بی اختیار اشکش جاری میشود. آنها از همان اول میدانستند که رویایشان (ازدواج پسر شیعه با دختری سنی) تقریباً غیرممکن بود. اما عشق فرای این خطوط قرار میگیرد. قلبی که با همان نگاه اول پر از عشق شده بود با این که حالا شکسته، اما همچنان میتپد.
ریتم 10/8 سمایی باشکوه، اصرار دارد که علی رغم قلبهای شکسته، بازهم ادامه دهیم. هنوز امیدی وجود دارد. در این قطعه برخلاف همیشه از تنبک استفاده نشده، چون با توجه به رسم عراق تنبک عموماً بیشتر در مراسم شادی، همنشین رقص است و بجای آن از رق(Riqq) استفاده شده.
نامۀ دو. Forbidden Attraction—Tiama
اختلافات فرقهای رنگ خشونت گرفته و مثل ابری آسمون آبی این زن و مرد را تاریک کرده است. آنها در سکوت به دور از هم جدا افتادهاند.
در این قطعه، عود بازیگر نقش مرد و ویولن، به جای زن صحبت میکند. با وجود شیطنت و معاشقههایشان، اینجا هر دوی آنها آرام و متین هستند. ویولن از ته قلب صحبت میکند و عود با محبت پاسخ میدهد. مکالمه ادامه پیدا میکند و گروه فضایی غمآلود را ایجاد میکند.
ویولن از عشقشان مثل یک شیرینیِ سپری شده، یاد میکند. اما در 5:13 عود اصرار میکند که «عشق ما هنوز هم وجود دارد!» و گروه ادامه میدهد. ویولن در 7:55 باز هم بسیار ناراحت و متفکرانه صحبت میکند و گروه با ویولنسل و ویولا، آشفته و پریشان با صدایی بم او را همراهی میکنند. ویولن از غمش ناله میکنه و مرد، با همان احساس جوابش را میدهد و در آخر هم، به هم یادآوری میکنند که این داستان چگونه شروع شد.
نامۀ سه. Running Boy—Fuad
داستان فؤاد که درواقع شروع شکل گیری این مجموعه بود را بالاتر با هم خواندیم.
آهنگسازی هنرمندانۀ رحیم الحاج شنونده را در تمام حسهای فؤاد شریک میکند. برای مثال استفاده از کاخن با صدای بم و عمیق برای ایجاد اضطرابِ تقلای فؤاد برای فرار از آرایشگاه. توضیح خود رحیم الحاج درمورد این قطعه را میتوانید از اینجا + ببینید.
نامۀ چهار. The Last Time We Will Fly Birds—Riyadh
برای من به شخصه بهترین قطعۀ این آلبوم نامۀ چهارم است و دانستن داستانش، کیفیت ارتباط حسی که با آن برقرار کردم را چند برابر کرد.
داشتن کبوترها و پرواز دادنشان برای فرهنگ ما غریبه نیست و در بغداد هم قبل از جنگ بسیاری از پسران نوجوان کبوترهایشان را روی پشت بامها نگهداری میکردند و پرواز میدادند.
پشت بام درواقع جایی بود که پسر با کبوترانش و دختر همسایه با رختهایش یکدیگر را دیدار میکردند. یه روز که ریاض رفته بود تا از بالای یکی از تپهها کبوترانش را پرواز بدهد، بمبی خانهشان را هم سطح خاک میکند. حالا تنها سرزمین امنی که آنها میتوانستند یگدیگر را ببینند ویران شده بود، کبوترها هم بالای خرابهها پرواز میکردند و جایی برای نشستن پیدا نمیکردند.
عود، بر باد رفتهها را روایت میکند و ویولن، پرواز بلند کبوترها را. حس باز و بسته شدن بالهایشان و پرسه زدن دور نقطهای که یک روزی خانهشان بود.
نامۀ هشت. Voices to Remember—Zainab
آخرین نامه، تصویری از آیندهای که شاید خیلی هم دور نباشد را ترسیم میکند. عراقی که از شرق تا غرب متحد و یکدست شده. خانۀ اصلیِ ریتم چوبی (جوبی به عربی که نام یک رقص هم هست، اینجا بیشتر ببینید + و بخوانید +). ریتم شادی و رقص و سرور.
در این آلبوم دیدیم که چطور با موسیقی میتوان به اعماق لحظهها نفوذ کرد و عصارۀ احساسات آنها را به حال آورد. کاری که رحیم الحاج به خوبی از پس آن برآمده است.
ما انسانها در طول تاریخ نشان دادیم ظرف وجودی بیکرانی داریم که میتواند از مهر پر شود و یا تاریکی. روزگار امروز اما پر است از لکههایی که به کمک ما نیاز دارد تا با ابزارهایی مثل موسیقی آنها را پاک یا کمرنگ کنیم. به امید این که رویای هیچ کودکی با صدای انفجار نشکند.
موسیقی میتونه مارو بخندونه، اشکمون رو در بیاره و باعث بشه توی جنگ رژه بریم. من میخوام برای رسیدن به صلح موسیقی بسازم.
رحیم الحاج
بیشتر درمورد رحیم الحاج
وقتی که رحیم الحاج هشت ساله بود، معلم دبستانش، محمد الفضل، همراه خود عودی را به کلاس میآورد و بعضی وقتها هم مینواخت. رحیم که محو صدا و کاسۀگلابی شکل و گردن کوتاه عود شدهبود، یک روز جرأتش را جمع میکند و از معلم که جایگاه با ابهت و ترس خاصی در خاورمیانه دارد، میخواهد که به او اجازه بدهد سازش را لمس کند.
الفضل که عود را روی پاهایش گذاشته بود گفت: “خیلی مراقب باش.” الحاج، تجربه احساسی نوازش شکم خمیدۀ عود برای اولین بار را بینظیر و فراموش نشدنی توصیف میکند. در حدی که آن شب نتوانست بخوابد. افضل از رحیم میپرسد که «دوست داری اونو دستت بگیری؟» و عیش رحیم را تکمیل میکند.
رحیم عود عراقی که بزرگتر از جثهاش بود را دستش میگیرد، به تقلید از استاد دست چپش را روی دسته و دست راستش را روی سیمها میگذارد و مضرابی میزند. معلمش که به وجد آمده بود سازش را به او میدهد.
بلوغ موسیقیایی
الحاج و عودش جداییناپذیر بودند. با آن صحبت میکرد، کنارش میخوابید، همه جا همراه خودش میبرد و هر روز ساعتها سازش را مینواخت. سیزده ساله بود که از بین بیشتر از هزار نفر متقاضی، جزء پنج نفر منتخب، در کنسرواتوار معتبر موسیقی بغداد پذیرفته شد. اون شاگرد منیر البشیر افسانهای بود که از او به عنوان بزرگترین نوازندۀ تاریخ عود یاد میشود.
تا وقتی که دیپلم خودش را در سال 1990 گرفت، موفق شده بود جوایز زیادی را کسب کند و دفعاتی هم خارج از خاک عراق اجرا داشته باشد. اما آن زمان، برای داشتن جایگاه حرفهای موفقی در عراق، مجبور بود به عضویت حزب حاکم بعث در بیاید و از رژیم صدام حسین حمایت کند. ولی زیر بار دیکتاتورشیپ نرفت.
رحیم مخالف جنگ ایران – عراق بود. اون که مرگ تعداد زیادی از دوستانش را با چشم خودش دیده بود، سکوت نکرد و در نقد این جنگ، قطعههایی هم ساخت که در آن زمان به اسلوگانهای صلح تبدیل شدند.
فرار
بعد از دوبار دستگیر شدن و تهدید به اعدام، در سال 1991 به اردن رفت. اما در اردن هم از دست تعقیب ماموران اطلاعاتی عراق راحت نبود و مجبور شد این بار به سوریه برود. در سال 2000 که جانش را بیشتر از هر زمان دیگری در معرض خطر دید به کمک CRS به آمریکا مهاجرت کرد.
او با این که هیچ پولی، دوستی و جایی برای زندگی نداشت، پیشنهاد اجرای موسیقی در رستورانها را رد میکرد. ظرف میشست و نگهبانی میداد. کم کم بعد از گذراندن روزهای سخت، در بیابانهای جنوب غرب آمریکا تعدادی دوست پیدا کرد و برایش کنسرتهای کوچک محلی ترتیب میدادند که مورد استقبال خیلی خوبی هم واقع شد.
از آن زمان تا حالا، رحیم صدها کنسرت دیگر در آمریکای شمالی، آسیای جنوبی و عراق برگزار کرده. نُه آلبوم (که دوتای آنها نامزد GRAMMY شدند) منتشر کرده، جایزه هنرمندان ایالات متحده و بالاترین جایزۀ حوزۀ هنر فولک آمریکا را کسب کرده است.