موسیقی افغانستان در ایران نفس میکشد
مقالهای پیرامون آلبومِ موسیقی افغانستان در تبعیددهها سال است که خنیاگران هراتِ افغانستان دور از دیار و در ایران در شهر مشهد زندگی میکنند.
مقالهای پیرامون آلبومِ موسیقی افغانستان در غربت | نویسنده: Megan Iacobini de Fazio ، مترجم: پاپیروس
15 جون 2023 | پیوند مقاله
دهها سال است که خنیاگران هراتِ افغانستان دور از دیار و در ایران در شهر مشهد زندگی میکنند. این چرخۀ سفر رفتنها و برگشتنها خود نمود نوسانهای قدرت در افغانستان است که تا مردم به ثبات میرسند و امیدوار میشوند امواج جدید بیداد سر میرسد – مداخلۀ شوروی، 1980؛ تسلط طالبان، 1996؛ سقوط طالبان، 2001؛ بازگشت طالبان 2021.
آلبوم و سریالِ «موسیقی افغان در غربت: مشهد 2022» جامعۀ افغانهای مشهد را به صحنه میآورد و نوری به موسیقی محلی و کلاسیک آنها میتاباند و مهمتر از همه اینکه از منطقهای که غالباً فقط با روایتهای خشونت و جنگ به تصویر آمده بود میراثی غنی به نمایش میگذارد. این مجموعه با نشر موسیقی استرالیایی Worlds Within Worlds منتشر شد و شامل ساختههایی از اعضای مهمترین خاندانهای موسیقیپیشۀ هرات، از جمله نسیم خوشنواز، نوازندۀ رباب، فرزند مرحوم استاد رحیم خوشنواز است.
سال 2006 میشل گاسکو، موسیقیدان، آهنگساز، و مستندساز اسپانیایی که تهیه کنندگیِ این مجموعه را مشترکاً با Lachlan R. Dale صاحب Worlds Within Worlds انجام داده بود، صفحهای از استاد رحیم خوشنواز پیدا کرد که جان بیلی[1]، موسیقیشناسِ قومی، در دهۀ 1970 ضبط کرده بود. گاسکو میگوید: «آلبوم Le rubâb de Hérat برای غربیها کلیدِ ورود به دنیای موسیقی افغانی بهویژه رباب (ساز زخمهایِ دوکاسه با دستۀ کوتاه) بود. من عاشق آن شدم.» (گاسکو علاوه بر این یکی از بنیانگذاران گروه «بادیه» است. فعالیت بادیه در بزرگداشت و بازتفسیرِ موسیقی محلی خراسان باستان است.)
او در سال 2012 در جستجوی خانوادۀ خوشنواز سفری را به ایران آغاز کرد، با اطلاعات اندکی از اینکه آیا اصلاً هنوز در آنجا زندگی میکنند یا به افغانستان بازگشتهاند. پس از هفتهها جست و جو نشانیِ محلهای را در مشهد به او دادند که اکثر ساکنانش پناهندگان افغانی بودند. در آنجا بود که با نسیم، پسر رحیم خوشنواز، ملاقات کرد. گاسکو میگوید: «او عین همان ربابی که روی جلد (صفحۀ جان بیلی) دیده بودم را بیرون آورد و اولین قطعهای که زد همان اولین قطعهای بود که از پدرش شنیده بودم. مثل فیلمها.» از همانجا خوشنواز استاد رباب گاسکو میشود و این دو رابطهای نزدیک پیدا میکنند و حتی با هم به سفر هرات میروند. اولین آلبوم بینالمللی خوشنواز با نام «آهنگهایی از مروارید خراسان» در سال 2022 توسط Worlds Within Worlds منتشر شد.
خوشنواز در هرات به دنیا آمد. سال 1996 که طالبان روی کار آمدند و موسیقی را ممنوع کردند خانوادۀ او مجبور به ترک افغانستان شد و او از آن زمان در مشهد زندگی میکند. میگوید: «مشهد وطن من است. از وقتی شانزده سالم بوده اینجا زندگی کردهام. اینجا جامعۀ بزرگی دارم، دوستان افغانی و ایرانی. غذاها و لهجه و فرهنگ ما بسیار به هم نزدیک است.» او اکنون نوازندۀ برجستۀ رباب در مشهد است و با خوانندههای افغانی دیگر مانند آصف حبیبی و جواد تابش در مراسمها، عروسیها و کنسرتها اجرا میکند.
خوشنوازها نقش محوری در شکلگیری فولکِ مدرن هراتی داشتهاند. او میگوید: «پدربزرگ من امیرجان نه فقط موسیقی هراتی مینواخت، بلکه رپرتوار کلاسیک را هم در کابل آموزش دیده بود و در دهۀ 1930 آن را به هرات آورد که برای پیشرفت موسیقی در شهر ما بسیار مهم بود.» از قدیم در هر دو سوی مرز ایران و افغانستان مردم سازهایی مانند دوتار (عود دو سیم)، دایره (ساز کوبهای کوچکی که زنان بیشتر میزنند) و تار (عود چهار سیم) میزدند، اما اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، رباب، طبله، درام، و هارمونیوم – سازهای رایج در موسیقی سنتی کابلی و موسیقی شمال هند – به هرات راه یافتند. اعضای خانواده خوشنواز میخواستند این سازهای جدید را به موسیقی محلی خود وارد کنند و برای همین شروع کردند به سازگار کردن رپرتوارهای قدیمیشان با این سازها و برعکس.
گاسکو میگوید: «موسیقیِ ایرانی و موسیقیِ هراتی ربع پرده دارند و موسیقی کلاسیک افغانی ندارد، بنابراین پدر و پدربزرگ نسیم یک یا دو پردۀ دیگر به رباب اضافه کردند تا بتوانند آن موسیقی را با همان حس اصلیاش اجرا کنند.» خوشنواز می گوید: «پدرم عاشق موسیقیِ قدیمیِ ما بود و مردم هم طالبِ شنیدن نواهای قدیمی و آهنگ های ایرانیِ محبوبِ هراتیها بودند.»
تکنیکهای پیچیدۀ نوازندگی در طولِ نسلها سینه به سینه منتقل شده و خود نسیم خوشنواز هم مهارتش در قطعههایی مانند «عقرب زلف کجت» و قطعۀ جانفزای «لیلی لیلی» کاملاً دیده میشود. در «لیلی لیلی» غلام سخی رسولی با دوتار هراتی خود نوازندۀ رباب و عظیم حسن پور، نوازندۀ طبله، را که عضو یکی دیگر از خاندانهای موسیقی هرات است همراهی میکند. حسنپورها اولین خانوادۀ موسیقیپیشه بودند که به مشهد نقل مکان کردند. کریم، پدر عظیم، نوازندۀ چند ساز بود و با دیگر خنیاگران سرشناسِ هراتی رباب و طبله مینواخت. خودِ عظیم هم طبله نواز موفقی است و با حضور در تورهای بین المللیِ استاد رحیم خوشنواز و گدا محمد در جرگۀ آنان درآمده است.
اما همۀ هنرمندانِ این مجموعه از خاندانهای اهل موسیقی نیستند. خانوادۀ آصف حبیبی باسواد و از تباری اصیل است اما پیشینۀ کشاورزی دارد. حبیبی میگوید: «خانوادهام موسیقیِ خوب گوش میدادند و شعر خواندن و کتاب خواندن همیشه بخشی از عادات خانوادگیمان بود.» بزرگتر که شد به شعر و غزل علاقه پیدا کرد و به یک گروه محلی کر پیوست. میگوید: «لذت خاصی برایم داشت، هم به خاطر شعرش لذت میبردم هم به خاطر موسیقیاش، غزل آمیزۀ دو هنر است: موسیقی و شعر.»
حبیبی و خانوادهاش در سال 1986 به ایران نقل مکان کردند و در سال 1992، در ده سالگیِ او، به افغانستان بازگشتند. او هم مانند خیلیها زندگیاش را بین این دو کشور گذرانده. در حال حاضر در هرات مستقر است و برای اجرای موسیقی به ایران میآید و برمیگردد. میگوید: «مشهد حقیقتاً خانۀ دوم من است. من بعد از طالبان هم عادت داشتم هر از گاه برای دیدار قوم و خویشم و برای اجرای موسیقی به مشهد بیایم. دلم میخواست همیشه همینطور بماند که گاه گاه به مشهد بیایم اما زندگیام در هرات باشد، هراتی امن و امان.»
گذشته از غزلهای کابلیِ حبیبی و موسیقی هراتیِ خوشنواز، این مجموعه طیفی از سبکهای مختلف است، از سبکِ محلیِ منحصر به فرد عزیز احمد امیری – که آهنگ اول، «آستان تو بوسهگاه من است»، ساختۀ پدر او، خوانندۀ بزرگ، استاد امیرمحمد، است – گرفته تا چند قطعه از موسیقیِ سنتیِ کابل که پیوندی بس نزدیک با موسیقیِ سنتیِ هند دارد.
در شمال هند مرسوم بوده که دربار شاهان نوازندگانی مخصوص خود داشتهاند که برایشان آهنگسازی و نوازندگی میکردند. حوالی قرن نوزدهم افغانستان نیز همین بنا را نهاد و در ابتدا موسیقیدانها را از هند میآوردند تا برایشان اجرا کنند. شباهتِ این دو سبک را در قطعۀ «ترانه» از جواد تابش میتوان شنید که ریتمها و واریاسیونهای زمانی با هم میآمیزند و تا اوج درخششی فاضلانه میروند. گاسکو میگوید: «این نزدیکترین حالت به بداههپردازی هندی است. در ابتدای قطعه چند میزان وجود دارد، اما بعد خواننده دیگر کلمات را نمیگوید، بداههنوازی میکند، و نتهایی که مینوازد را میگوید. درست مانند آنچه در هند میکنند.»
وحید دلاهنگ، نوازندۀ رباب، هم سبک سنتی کابلی و هم سبک هراتی را مینوازد و در اینجا با همراهی پسر عمویش کنعان دلاهنگ طبله میزند و زینتبخشِ قطعۀ شورانگیز «Rag Sohni» شده است. دلاهنگها هم مثل خوشنوازها و حسنپورها از مهمترین خاندانهای خنیاگر هراتی هستند. آنها هم مثل خیلیهای دیگر سال 1996 به مشهد نقل مکان کردند و سال 2001 که طالبان سقوط کرد به هرات بازگشتند. این آرامش نسبی دیر نپایید و سال 2021 که طالبان دوباره به قدرت رسیدند بسیاری از افغانها که داشتند زندگی را از نو میساختند بار دیگر مجبور شدند فرار کنند. زندگی وحید دلاهنگ در حال حاضر در رفت و آمد بین مشهد و هرات میگذرد و البته هراتی که دیگر نمیتواند در آن کارِ موسیقی کند.
ناگفته پیداست که تسلط اخیر طالبان آثاری ویرانگر بر اکثر افغانها، و در میانشان رامشگران، گذاشت. چه آنها که در هرات ماندهاند و اجازۀ کار ندارند و چه آنها که به عنوان پناهنده در ایران زندگی میکنند و ترکشهای این موضوع آنها را هم میگیرد. با توجه به این امر «موسیقی افغان در غربت: مشهد 2022» هدفش این است که هم توجهها را جلب کند به فرهنگی که به کرات مغفول مانده و هم از جامعۀ این خنیاگران حمایت کند. پس تمام سود حاصل از انتشار آلبوم را به هنرمندانی که مسقیماً دست اندر کارِ آن بودهاند میدهد.
علیرغم وخامت اوضاع دلایلی هم برای مثبت اندیشی وجود دارد. اعضای کمسالترِ خانوادههای اهل موسیقی در هرات سنت خاندان خود را ادامه میدهند و بسیاری از افغانها تازه دارند سراغ موسیقی میروند. حبیبی میگوید: «پس از خروج طالبان در سال 2001 موسیقی در افغانستان پیشرفت چشمگیری داشت. خانوادهها روشنفکرتر و تعصبهای مذهبی و خانوادگی کمتر شده بود. فضا برای مردم بازتر بود تا به هنرهای مختلف بپردازند. حتی بعد از من هم دو برادرم در دوران مدرسه و دانشگاهشان موسیقی را خیلی خوب یاد گرفتند.» هرچند در افغانستان دیگر نمیشود کارِ موسیقی کرد اما جامعۀ خنیاگران افغانیِ مشهد دارد بزرگتر میشود و هنرمندان ساکن هرات هم چند وقت یک بار میآیند و در عروسیها و کنسرتها اجرا میکنند.
همانطور که اغلب چنین میشود، دهها سال درگیری و نزاع و ارائۀ گزارشهای بُرههای موجب شد میراث غنی فرهنگ و موسیقی افغانستان از دیدۀ جهانیان برود، اما این آلبوم گامی مهم در جبران این خسارت بود. خوشنواز میگوید «این آلبوم مهم است چون به مردم ثابت میکند که افغانستان فقط جنگ و خشونت نیست. متأسفانه این چیزی است که همه میبینند.» برای حبیب نکتۀ ضروری این است که «موسیقی افغان در غربت» زادۀ شکوه و بزرگداشتِ فرهنگ افغان است نه ترحم و فلاکت. او میگوید: «من ایمان دارم که مردم این را متوجه میشوند و از این آلبوم زیبا لذت میبرند و چیزی خواهند دید که کاملاً با آنچه عادتاً در تمام امور مربوط به افغانستان میبینند متفاوت است.»
[1] John Bailey