فیلم تاریکی ساختۀ سعید جعفریان | خورشید که غروب میکند، تهرانِ من سر بر میآورَد
مصاحبه با کارگردان فیلم تاریکی، سعید جعفریان | به دنبال آزادی در شبهای تهران
این فیلم در هفتاد و یکمین دوره جشنواره فیلم کن نامزد دریافت نخل طلا شد.
ترجمه: پاپیروس
کارگردان ایرانی، سعید جعفریان، همراه ما در کلوزآپکالچر است تا درباره فیلم کوتاه او به نام تاریکی (umbra) گفتوگو کنیم. تاریکی در جشنوارۀ فیلم لندن روی پرده رفت.
پرسش: تاریکی فیلم کوتاهیست دربارۀ شکستن مرزها؛ درباره نترسیدن از آزاد بودن. درمورد فیلم بیشتر برامون بگید. چه چیزی الهامبخش شما در ساختن آن بود؟
پاسخ: خب…تاریکی فیلم کوتاهیست با موضوعِ محدودیتها، افسونِ آزادی، دنیای ناشناختۀ آزادی مطلق و تاریکیِ نهفته در دل وسوسهای که تو رو به سمت اون دنیا میکشونه.
به عقیده من زنِ فیلم میدونه که این دنیا ممکنه خوشایند نباشه، اما یه دنیای تازهست و تازگیشه که اون رو براش هیجانانگیز میکنه. (در ظاهر) چیزی که باعث میشه زن تسلیم وسوسه بشه تمایلات جنسیِ اوست. بنابراین، بله، تاریکی درباره شکستن مرزهاست و رهاندن خود از ترسِ آزاد بودن، بهویژه برای زنها در ایران.
پرسش: ماجرای فیلم موقع نیمهشب و در خیابونای تهران اتفاق میافته. علت این انتخاب چیه؟
پاسخ: ماجرای فیلم موقع نیمهشب و در خیابونای تهران اتفاق میافته. جایی که در واقعیت در مقایسه با روز، یعنی آزادیِ کامل. شبِ تهران دنیاییست آکنده از حوادث، بهویژه در تقابل با شلوغی و آلودگیِ شهر در طول روز. این برای من شگفتانگیز و الهامبخش است. چراغهای نئون، چراغهای کمنور خیابانها و مغازههای بسته. من عاشقِ شبهای تهرانام. عاشقِ این وجهِ تاریکِ تهرانام و مالیخولیایی که تو این شهر هست. خورشید که غروب میکند، تهرانِ من سر بر میآورَد. دلم میخواد هزاران قصه در این فضا تعریف کنم. تاریکی یکی از اوناست. قصه دختری که نیمهشب، در خیابانی خالی در تهران، دنبالِ همخونهش میگرده.
پرسش: نقش اصلی رو مهسا علافر بازی میکنه. چه چیزی در ایشون برای شما مهم بود؟ به نظرتون چهطور نقش رو ایفا کردند؟
پاسخ: یه فرصت پونزده دقیقهای. وقت زیادی نداشتم که تصمیم نهاییِ دختر را باورپذیر نشون بدم. بنابراین از همون اول میدونستم غیر از داشتن یه فیلمنامه عالی باید دنبال بازیگری بگردم که بتونه این احساس رو به مخاطب منتقل کنه. دنبال بازیگری بودم که یه جور عصیان و قدرت در وجودش باشه و علاوه بر اون، یه زیبایی طبیعی هم تو چهره و صداش. من ابتدا بازیگر دیگری را برای این نقش در نظر داشتم. ایشون اون موقع نبود و مهسا را به ما معرفی کرد. به محض اینکه مهسا را دیدم فهمیدم برای نقش عالیست. مهسا تو چهره و صداش یه جور عصیان و شجاعتِ ذاتی داره. این حالتها موقع تمرین یه وقتایی زیاد میشد و باید یهخورده کمش میکردیم. خوشبختانه مهسا نقش رو خیلی خوب درک کرد و برای همین، باورپذیر بود.
پرسش: واکنشها به فیلم تا الان چهطور بوده؟ بهویژه از سمت زنان ایرانی.
پاسخ: من فکر میکنم موضوعی که این فیلم داره، فقط مربوط به زنانی که در ایران زندگی میکنن نیست. این یه موضوع جهانیست. واقعیت تلخیه که ما هنوز در دنیایی مردسالار داریم زندگی میکنیم. دنیایی که حتی در جوامع خیلی پیشرفتهش مردان زیادی هستن که زن رو به چشم مایملکشون نگاه میکنن. من فکر میکنم همین نکته بود که باعث شد بعد از نمایش فیلم در جشنوارهها، واکنشهای خیلی خوبی از زنها در همه جای دنیا دریافت کنم. به هر حال زنانی هم هستن که فیلم رو دوست ندارن. من نمیخوام پیشداوری کنم اما شاید علت این مخالفتشون، نفوذ فرهنگ سنتی رویِ اونهاست. من این رو در گفتوگوی مستقیم با خودشون متوجه شدم. خیلیاشون گفتند دختر فیلم خیلی ولنگار است و اصلا دختر خوبی نیست. راستش رو بخواید وقتی اینجور واکنشها رو دیدم بازم خیلی خوشحال بودم؛ چون حس میکردم فیلم کارش رو درست انجام داده.
پرسش: فکر میکنم به خاطر علاقه به سینما بود که قبل از ورود به دنیای فیلمسازی، برای مجلاتِ فیلم مطلب مینوشتید. درباره علاقهتون به سینما برامون بگید.
پاسخ: علاقه به سینما و به فیلمسازی، از بچگی همراه من بود. من در دانشگاه الکترونیک خوندم اما اونقدر عاشق سینما بودم که همون موقع هم برای مجلات، نقد فیلم مینوشتم. هیچوقت علاقهای به نقد فیلم نداشتم اما به خاطر نوشتن مجبور شدم در مدتی کوتاه فیلمهای زیادی ببینم. توفیق اجباری بود. کمکم متوجه شدم نه فقط از الکترونیک بیزارم که نقد هم به هیچوجه راضیم نمیکنه. بنابراین درسم را نیمهکار رها کردم و به فیلمسازی روی آوردم. پدر و مادرم در ابتدا شدیدا با این تصمیمم مخالف بودند اما اشتیاقِ درون من اونقدر قوی بود که هیچکس و هیچچیز نمیتونست جلوم رو بگیره. بعد از رها کردن دانشگاه، لحظهای از این تصمیم پشیمون نشدم. فیلمسازی برای من زندگیست. من بیشتر وقتم را به صحبت درباره سینما و فیلمسازی میگذرانم. حتی با همسرم فاطمه عبدلی (که یکی از نویسندگان تاریکی هم هست) هر روز درباره هنر و سینما حرف میزنم. بله، سینما زندگیِ ماست.
پرسش: من نمیدونستم فاطمه عبدلی هم جزو عوامل فیلم است. درباره نقش ایشون در ساخت فیلم برامون بگید.
پاسخ: بعد از اینکه طرح کلی فیلم را مشخص کردم، میدونستم فیلمنامه درباره خودِ دختر خواهد بود نه درباره رابطه. یک متن کاملا زنانه. بنابراین تصمیم گرفتم فیلمنامه را با کمک فاطمه بنویسم. فاطمه یه رماننویس فوقالعاده است که در موضوعات زنان مینویسه و کلا درباره زن؛ که یکی از اصلیترین دغدغههای اوست. این باعث خوشحالی من بود. روی اولین نسخه فیلمنامه سه ماه وقت گذاشتیم. اما هنوز از نتیجه راضی نبودیم. یک ماه مونده به فیلمبرداری، من تصمیم گرفتم فیلمنامه رو عوض کنم. براساسِ یه تصمیمِ دیوانهوار و در عرض فقط دو روز، کل متن را از نو نوشتیم. فیلمنامه دوم کلا چیز دیگری بود. از نظر ما عمیقتر بود و بابت رویکردِ نمادین و استعاریش خیلی هیجانزده بودیم. من تا لحظه شروع فیلمبرداری در مورد استفاده از فیلمنامه دوم خیلی مردد بودم. چون هر کس متن اول رو میخوند متن دوم رو نمیپسندید. نهایتا تصمیمم را گرفتم. بر خلاف نظر خیلیها، فیلمنامه دوم را انتخاب کردم. حالا که به عقب نگاه میکنم میبینم تصمیم درستی گرفتهم. فیلمنامه اول، فیلم من نبود. اما دومی کاملا مالِ منه.
پرسش: بعد از این قصد دارید چه نوع فیلمهایی بسازید؟
پاسخ: در ژانرهای مختلف دلم میخواد فیلم بسازم. از جنگی بگیرید تا عاشقانه. حتی فیلمهای خونآشامی. اما چیزی که برام مهمه اینه که دنبالرویِ قانون و مقررات ژانرها نیستم. من دنبال فضایی میگردم که موقعیتهای مورد نظرم رو در این ژانرها خلق کنم. شاید مهمترین قسمتِ خلق این موقعیتها، شور و شوق و یه جور تمایل ویژه به کندوکاو در دل تاریکیست. فیلمهای بعدی من بیشتر از اینکه داستانی رو روایت کنن موقعیتهایی رو خلق خواهند کرد.
پرسش: در حال حاضر پروژه یا هدف تازهای در دست دارید؟
پاسخ: فعلا مشغول کار روی دو پروژه مختلفام. اولی یه فیلم نیمه بلنده که همین زمستون در نظر دارم بسازمش. یه فیلم زمخت و جادویی که هیچ شخصیت زنی توش نخواهید دید. دومی یه فیلم بلنده که خیلی دلم میخواد 2019 فیلمبرداریش رو انجام بدم. فیلمنامهش رو چند سال پیش نوشتهم و بعد از اون بازنویسیش کردهم. هر دو این پروژهها فوقالعاده برام مهم و عزیزن. برای هر دوشون وقت زیادی گذاشتهم و امیدوارم بتونم بدون هیچ مشکلی بسازمشون.