نیایشگر خاموش | به بهانه‌ی درگذشت جیا کانچلی، آهنگساز بزرگ گرجستانی

پاراساندر
پاراساندر
جیا کانچلی آهنگساز گرجستان

می‌گفت: «اساساً ساختن موسیقی یک تراژدی است.» و نمی‌دانست-یا شاید هم می‌دانست- که گوش سپردن به ساخته‌هایش برای مخاطبان همچون تجربه‌ای عمیقن تراژیک و تطهیر کننده است. جیا کانچلی حتی معتقد به تغییر جهان به وسیله‌ی موسیقی نبود؛ رسالتی قائل نبود برای هنر. او انسان را نشانه گرفته بود و آنگونه که می‌خواست موسیقیش را همچون عقابی بلندپرواز بر فراز انسان نوین پر می‌داد.
جیا کانچلی اهل گرجستان بود، تبعیدی از وطن در دورانی که نظم سیاسی کمونیستی تاب دگراندیشی حتی در انتزاعی‌ترین نوع هنر را نداشت. موسیقی اگر بو و رنگ خون آهنگساز را به خود بگیرد، خون کانچلی بیشتر از تعلق به وطنش در سوگ او و در اشتیاق او می‌جوشید. گرجستانی که در پس تهاجم ایدئولوژیک و بعد جنگ‌های داخلی دیگر همانی نبود که پذیرای کانچلی باشد.

مواجهه‌ی من با او به آلبوم Diplipito(+) برمی‌گردد. منتشر شده در سال 2004 که شامل دو قطعه‌ از جیا کانچلی به رهبری دنیس راسل داویس است: دیپلیپیتو (برای ویالنسل، کانترتنور و ارکستر) و Valse Boston (برای کلاویه و ارکستر زهی). موسیقیش برای گوش‌هایم بزرگ بود، اندازه نمی‌شد. و مگر راه دیگری برای فهم عظمت یک قطعه موسیقی برای یک شنونده‌ی خام جز این هست که صدا آنچنان تکانت بدهد، آنچنان سیلی‌ای به گوشت بخواباند که ندانی از کجا خورده‌ای و زورت نرسد حتی نگاهی به قامت بلندش بیندازی. و این هنرمند صدایی ساخته بود با اینچنین قدرتی، که مرا تمامن مغلوب خودش کرده بود.
بعدها به بهانه‌های مختلف هر بار که خواستم از او چیزی بنویسم نمی‌دانستم چه باید بنویسم. از کجای موسیقی. این تکه‌ی هزارتکه را که نمی‌شود جراحی کرد و امعا و احشایش را درآورد و نشان مخاطب داد. می‌شود؛ من نمی‌توانم. بعد فهمیدم در برابر زیبایی خیلی چیزها تنها باید سکوت کرد و خود را به دست آن سپرد. باید آن تکه‌ی آسمانی را، آن میوه‌ی درخت حیات را که انسان حتی دستش به آن نخواهد رسید از دور تماشا کرد و معلق شد در هوایش.

موسیقی کانچلی فرم‌های مختلفی به خود می‌گیرد. حتی در طول یک قطعه؛ و این برمی‌گردد به پیشینه‌ی تعلقات خود آهنگساز. او نخست جذب موسیقی جز و بیگ‌بندها شد و پس از آن بود که راه خود را به موسیقی معاصر باز کرد و روشی را برگزید که تا حد امکان او را از موزیسین‌های رمانتیک متاخر و حتی پسارمانتیک جدا می‌کرد. او خود به این موضوع اعتراف کرده که در تمام تاریخ موسیقی کلاسیک غربی آنچه برای او جذاب‌ترین است، همان چیزی است که چندان به چشم دیگر آهنگسازان نمی‌آید. او از باخ تا مالر را در محاسبات ذهنی‌اش کنار می‌گذارد و از دو سر طیف موسیقی کلاسیک به پیش و به پس می‌رود. همانقدر به موسیقی پیش از باخ علاقه نشان می‌دهد که به استراوینسکی و آروو پرت. و رد این زبان ساده شده، زبان غربال شده‌ی موسیقایی در آثار او قابل شناسایی است.
کانچلی مدتی پیش در هشتاد و چهار سالگی درگذشت. در حالیکه کارنامه‌ای پربار از موسیقی برای فیلم گرفته تا هفت سمفونی بلند از او به یادگار مانده است. لیبل ECM در دهه‌های اخیر بسیاری از آثار کانچلی را تحت نظر خود او ضبط و منتشر کرده است. از جمله آلبوم‌هایی چون Abii ne viderem، Exil، Caris Mere و Diplipito. همچنین آهنگسازان و موزیسین‌های مطرحی همچون دینو سالوتزی، کیم کاشکاشیان و گیدون کریمر در آثار منتشر شده‌شان به اجرای قطعاتی از کانچلی پرداخته‌اند.
امید سلطانی

در ادامه بخوانید