یوزف بویس – من آمریکا را دوست دارم و آمریکا مرا

اجرای یوزف بویس (Joseph Beuys) در گالری رنه بلوک نیویورک با عنوان من آمریکا را دوست دارم و آمریکا مرا، یکی از بارزترین و ماندگارترین اجراهای او در طول فعالیت هنری وی به شمار می‌رود.

مجله فرهنگی اورسی
مجله فرهنگی اورسی
جوزف بویز پرفورمنس آرت یوزف بویس

یوزف بویس – گالری رنه بلوک نیویورک 1974

اجرای یوزف بویس (Joseph Beuys) در گالری رنه بلوک نیویورک با عنوان من آمریکا را دوست دارم و آمریکا مرا، یکی از بارزترین و ماندگارترین اجراهای او در طول فعالیت هنری وی به شمار می‌رود. بویس توسط یک آمبولانس مستقیما از هواپیما به گالری مزبور منتقل شد. در این پرفورمنس یک حیوان نیمه وحشی آمریکایی که شباهت بسیاری به گرک دارد با نام کایوت همراه با پتوی نمدی، علف و روزنامه وال استریت ژورنال برای اجرای وی محیا شده بود. اجرا در یک حفاظ آهنی طی سه روز انجام شد.


کایوت هم نماد بدویت آمریکا و هم هویت سرخپوستان بومی آن بود. از وجهی دیگر در ابعاد جهانی نیز نشانه رفتار خشن و وحشیانه آن کشور بود. جوزف بویس در این همزیستی سه روزه با این حیوان سعی بر کنار آمدن و وقف دادن خود با او را داشت. به مناسبت این دیالوگ بعدها نام این پرفورمنس کایوت نیز خوانده شد.
ارتباط یوزف بویس با کایوت استعاره‌ای بود از آرام کردن خوی وحشی و انتقال پیام به نوعی رفتار جایگزینی برای آمریکا . او تماما در طول اجرا نمد را به دور خود پیچید و عصایی را همچون یک شمن و یا کاهن بالای سر خود گرفت. در ابتدای این امر حیوان سعی بر حمله به او را داشت و در مواقعی با وحشیگری نمد را نیز پاره کرد. اما رفته رفته در طول سه روز کایوت به بویس نزدیک شده و رفتاری مسالمت آمیز را برگزید. در انتهای شب بویس نمد را پهن کرده و برای خواب کایوت نیز کاه و روزنامه در نظر گرفت در ادامه کایوت برای اعتراض روی روزنامه مدفوع کرد و محل خواب بویس را برای خواب خود انتخاب کرد. این نیز دیالوگی شرم‌آور بود که در طول اجرا نثار آمریکای توسعه یافته گردید.
اما در عمق مفاهیم این پرفورمنس بویس به فرهنگ ارتباط بر قرار کردن انسان، طبیعت و سایر مخلوقات اشاره داشت. کایوت علاوه بر این نمادی بود از شرارت‌های افسانه‌های خلقت در فرهنگ سرخپوستان.
انتخاب عنوان من آمریکا را دوست دارم و آمریکا مرا برای این اجرا بیشتر جنبه محافظه کارانه داشت در برابر واکنش امریکا.
بویس معتقد بود هنرمند نقش رهبری و هدایت جامعه را به عهده دارد و او یک مرشد است و همواره باید در جایگاه مرشدگونه ایفای نقش کند. یوزف بویس اساسا یک مجسمه ساز بود وقتی جنگ جهانی دوم شروع شد او به خدمت اجباری سربازی فرستاده شد. در پروازی که بر فراز شوروی سابق داشت هواپیمای آنها مورد حمله ضدهوایی روس‌ها قرار گرفت و موجب فرود خطرناک آنها در جنگل شد. او بعد از این حادثه دچار ضربه شدید مغزی شد و بیهوش گردید. بومیان تاتارستان شوروی وی را پیدا کرده و او را تحت درمان قرار دادند. آنها بویس را داخل یک نمد پیچیدند و سرش را به عسل آغشته کردند همچنین بدن او را با چربی حیوانی پوشاندند و برای درمان او از شیر و گیاهان دارویی استفاده کردند. او دو ماه در کما به سر برد و پس از آن به هوش آمد. در نتیجه بیشتر اجراها و آثار بویس تحت تاثیر این اتفاق عظیم و عجیب وی قرار گرفت. او مجذوب زندگی بومیان در طبیعت و ارتباط عمیق آنها با حیوانات شد. از همین رو بویس در هیبت یک شمن در آثار خود ظاهر شد و همواره در پی نشان دادن دور شدن انسانها از طبیعت و رنجی که از این دوری بر خود تحمیل کرده‌اند بود. او بعد از این حادثه انسانی به غایت طبیعت‌گرا شد و معتقد بود راه درمان انسان و جوامع انسانی در طبیعت نهفته است . رنج انسان از نحوه بر خورد او با طبیعت آغاز شده است و درمان آن نیز در طبیعت یافت می شود. بنابراین عناصر طبیعی مانند نمد، عسل و چربی که در همین اجرا و دیگر اجراهای وی دیده می‌شود نشانه‌ای از این جهان‌بینی اوست. او بیشتر در پی ایفای نقش در برابر مخاطب بود تا خلق یک شی برای بیان جهان‌بینی خود.