میلییِنکو یِرگوویچ | ترجمه: امید سلطانی
آنچه در ادامه میخوانید یادداشتی است به قلم میلییِنکو یِرگوویچ نویسنده و روزنامهنگار بوسنیایی که در مجموعه یادداشتهای «قرن سرخ» نیویورک تایمز به چاپ رسیده است. قرن سرخ مجموعه یادداشتهایی به مناسبت صد سالگی انقلاب اکتبر است که با عناوینی که کمتر تا کنون به آن پرداخته شده، به جستجوی تاریخ و میراث کمونیسم صد سال پس از انقلاب روسیه میپردازد. انتشار این یادداشت در این روزها که سی سال از فروریختن دیوار برلین و از بین رفتن حاکمیت کشورهای بلوک شرق میگذرد خالی از لطف نیست.
سارایوو، یوگسلاوی: در جریان مسابقات المپیک زمستانی سال 1984، گروه Elvis J. Kurtović & His Meteors کاوری از آهنگ “مزرعهی مگی” باب دیلن را در سالن زیرزمینی نمور و کوچکی در برابر 300 طرفدار دیوانهی پانک راک اجرا کردند. اما این فقط تفسیری تازه از آهنگ باب دیلن نبود، بلکه چیزی بود متعلق به خودشان. ضمیمهای به آهنگ اضافه شده بود و به ظاهر دربارهی مارگارت تاچر نخست وزیر بریتانیا سخن میگفت؛ اما در واقع الویس جی.کورتوویچ و گروهش با شیوهای بهشدت بیرحمانه که ابدا برای رژیم کمونیست یوگسلاوی قابل قبول نبود داشتند دربارهی نخست وزیر کشورشان حرف میزدند؛ میلکا پلانینچ.
این عوض کردن اسامی شیوهای ساده و بینظیر بود که رژیم یوگسلاوی و ایدئولوژی آن را بهوسیلهی فرم و محتوای یک آهنگ پانک 3 دقیقهای به باد استهزا میگرفت. این آهنگ میتوانست در هر آنتولوژی جهانی پانک معترض گنجانده شود با وجود اینکه گردآورندگان این مجموعهها احتمالا باید دربارهی این گروه عجیب سارایوویی شنیده باشند. گروهی که توسط میرکو سردیچ، یک دانشجوی مهندسی 22 ساله و یکی از باهوشترین و روشنبینترین مولفان در صحنهی موسیقی راک یوگسلاوی رهبری میشد.
در نسخهی این گروه از آهنگ دیلن، پلانینچ در حالیکه در طول آهنگ مارگارت تاچر خطاب میشود، به بیلیاقتی و خرابکاری در کوزوو و پس از آن شورش در منطقهی یوگسلاو نشین متهم میشود. اگر برای مثال یک روزنامهنگار سعی میکرد تا چیزی در همین ارتباط چاپ کند احتمالا کارش به زندان میکشید و تا آخر عمر از فعالیت در روزنامههای یوگسلاوی منع میشد. یا اگر یک شهروند عادی حرفی شبیه به این آهنگ را در یک کافه یا تراموا میزد در بهترین حالت توسط پلیس به جرم نشر اکاذیب و تشویش اذهان عمومی دستگیر میشد. اما این آهنگی بود که دربارهی مارگارت تاچر صحبت میکرد! پلیس و حزب کمونیست هم وانمود کردند که واقعا اینطور است و در نتیجه هیچ اتفاقی نیفتاد.
پانک راک خیلی زود در یوگسلاوی خود را نشان داد. گروههای پانک یوگسلاو در همان سالی که Clash اولین آلبومش را در بریتانیا منتشر کرد یعنی سال 1977، فعال بودند. نخستین کنسرت پانک راک – حداقل تا جایی که من به خاطر دارم – در Pula، شهری در ساحل کرواسی به تاریخ 22 مارچ 1978 برگزار شد. پس از آن و به فاصلهی خیلی کم اولین آلبوم بلند گروههایی مثل Pankrti از لیوبلیانا منتشر شد. گروهی که معنای اسمش به زبان اسلاوی میشود “بچههای حرامزاده”. این رکوردها از طریق کمپانیهای دولتی منتشر شدند، کمپانیهایی که اگرچه بطور غیررسمی اما به هر حال زیر تیغ سانسور حزب بودند.
از نقطهنظر رژیم اشعاری که این گروهها به کار میبردند بهشدت مشکلدار بود. آنها به پلیس، حکومت و اصول و عقاید ایدئولوژی کمونیستی حمله میکردند؛ اما با این حال بدون هیچ مداخلهی حقیقیای آهنگهایشان را میخواندند و منتشر میکردند. علت ساده بود: برای حزب حضور چیزی در ویترینهای مغازههای فروش موسیقی و حتی روی استیجهای دولتی “خانههای فرهنگ1” خطر کمتری داشت تا اینکه همان چیز در زیر زمین رشد کرده و علیه سیستم توطئهچینی کند. این ایده، استراتژی رهبران حزب در آن زمان بود؛ همان گروه رهبرانی که بعد از مرگ رئیسجمهور مادامالعمر یوگسلاوی مارشال جوزیپ بروز تیتو در بهار 1980، بیش از پیش به سمت لیبرال شدن پیش رفتند.
پانک راک یوگسلاوی هم مثل همتایان بریتانیایی و آمریکایی خود، درگیر رسواییهای اجتماعی و فعالیتهای رادیکال سیاسی شد. در آن زمان مردم هنوز میتوانستند یک زندگی خوب داشته باشند و جوانان نیز توانایی اشتغال در یک کار با دستمزدی معمول را از طریق سرویسهای جوانان داشتند (این سرویسها از ابداعات حزب کمونیست بود که به جوانان دبیرستانی و دانشگاهی فرصت میداد تا در اوقات فراغت خود برای بدست آوردن پول کار کنند.) و با درآمدشان به سواحل تریسته در ایتالیا یا وین یا حتی لندن بروند و شاهد آخرین گرایشات خردهفرهنگها باشند و از آنجا آلبومهای موسیقی بخرند. به همین دلیل هم گروههای کلاسیک پانک راک مثل سکس پیستولز، کلش، بازکاکس، دمند، پتی اسمیت، استوجز و نیویورک دالز راه خود را به آسانی به یوگسلاوی باز کردند.
با این حال همهچیز در یوگسلاوی دقیقا همانی نبود که در نیویورک یا لندن جریان داشت. پانک یوگسلاوی بر اساس عصیان و سرکشی بنا شد و از آن انزواجویی که جزو مشخصات جنبش پانک در غرب محسوب میشد خبری نبود. پانک راک در یوگسلاوی بعنوان راهی برای هتاکی به حکومت و هرچیز- یا تقریبا هرچیز- که پدران و مادران ما به آن باور داشتند پدیدار شد و رشد کرد. ذوق هنری جوانان خود را در نوشتن آهنگهایی نشان میداد که بیش از پیش ضدسیستم بودند اما بدون اینکه سانسور شوند منتشر میشدند. تنها یک چیز وجود داشت که نمیشد به آن نزدیک شد: تیتو. هر چیزی به غیر از آن مجاز بود. میشد تقریبا بطور آشکار علیه هر چیزی خواند؛ حتی علیه کمونیسم.
بعضی از این آهنگها مثل روزنگاریهای سیاسی بودند. در جریان اعتصاب بزرگی که در یک کارخانهی کشتی سازی در شهر گدانسک لهستان به رهبری یک برقکار به نام لخ والسا روی داد و از سوی بسیاری حمایت شد، گروه موسیقی Azra از زاگرب آهنگی با نام “لهستان در قلب من” را در جایجای یوگسلاوی اجرا کرد. این آهنگ رخدادهایی واقعی را شرح میداد، به شوروی حمله میکرد و حتی از پاپ ژان پل دوم2 هم اسم میبرد. کار به جایی رسید که سفارت شوروی در بلگراد طی تذکری کتبی خواهان ممنوعیت آهنگ شد. اما این اتفاق نیفتاد و حتی نسخهی ضبطشدهی “لهستان در قلب من” توسط لیبل Jugoton، بزرگترین و تاثیرگذارترین لیبل موسیقی در کشور منتشر شد.
آگاهانه یا ناآگاهانه، ایدئولوژی پانک یوگسلاوی بر اساس مقابله با کمونیسم شکل گرفته بود. باز هم همان پارادوکس کنجکاوی برانگیز: چرا سران یک رژیم کمونیستی به یک خردهفرهنگ ضدکمونیستی اجازهی عرض اندام میدادند؟ بله این یک راه تخلیهی انرژی کارآمد برای یاغیگری جوانان بود. اما پاسخ دیگر این سوال یک دهه بعد مشخص شد.
طی سالهای 1990 و 1991 یوگسلاوی فروپاشید و حکومتی قومی-ملیگرایانه جای کمونیسم را گرفت. در این زمان بود که جهان کهن خود را از درون نابود کرد و کمونیستهای دیروز، سران سازمانهای سری و اعضای کمیتههای مرکزی قدرت را در جمهوریهای یوگسلاو جدید به سرعت قبضه کردند و تبدیل شدند به ناسیونالیستهای دست راستی. همانهایی که در آغاز دههی 80 در کنفرانسهای حزب دور هم جمع میشدند تا دربارهی افراطیهای آنتی کمونیست حرف بزنند و حالا در 1990 زمام قدرت کشورهای تازهتاسیسی را در دست داشتند که هیچ اهمیتی به آنتی کمونیستها نمیدادند؛ برای آنها تنها قدرت بود که اهمیت داشت.
موسیقی پانک و نیو وِیو یوگسلاوی در آغاز دههی 80 پدیدهای منحصر به فرد در جهان کمونیستی محسوب میشد. در سایر کشورهای اروپای شرقی – به استثنای لهستان – پانک راک زمانی پا گرفت که کمونیسم از آنجا رخت بربسته بود. پانک راکرهای روسیه و مشخصا زنان گروه Pussy Riot زمانی علیه ولادیمیر پوتین محافظهکار طغیان کردند که کمونیسم به خاطرات پیوسته بود. پانک راک در روسیه و پیش از آن در مجارستان، لهستان و چکسلواکی با تاخیر و بعنوان چیزی که مدتها پیش در غرب آغاز شده بود پا گرفت و اغلب چیزی نبود جز تقلیدی از مدلهای آمریکایی و بریتانیایی.
برای مدت زیادی گمان میرفت که این مدل توضیحدهندهی گسترش فرهنگ عامهپسند و سبک زندگی جوانان یوگسلاوی هم باشد. اما با گشایش سیاسی دستگاه دولتی و تقویت قوای جامعه و همچنین گسترش طبقهی متوسط در پایان دههی هفتاد اوضاع بطور جدی در یوگسلاوی شروع به تغییر کرد. در سال 1968 و تنها یک سال پس از آن که تئاتر موزیکال برادوی با عنوان Hair در نیویورک به روی صحنه رفت، بلگراد میزبان این اجرا بود؛ اتفاقی که بعنوان یک رخداد مهم در فرهنگ عامهی یوگسلاوی محسوب میشود. از زمان این اجرا تا به بار نشستن پانک راک و سپس سقوط یوگسلاوی، روند اوضاع در این کشور تقریبا با آنچه در غرب میگذشت هماهنگ بود.
بر خلاف شوروی و بیشتر احزاب کمونیست کشورهای اروپای شرقی که سران و کمیسارهای آنها کنترل فرهنگ کشور علیالخصوص فرهنگ عامه و سبک زندگی جوانان را به عنوان ابزاری برای بقای قدرت خود به دست گرفته بودند، کمونیستهای یوگسلاوی موضوع فرهنگ را به شهروندان خود و مخصوصا جوانان سپرده بودند؛ بعنوان راهی برای تخلیهی امن آسیبهای اجتماعی. چیزی که به آنها توهم آزادی را القا میکرد. اگر بخواهم ساده بگویم بر خلاف لئونید برژنف رهبر شوروی، تیتو فکر نمیکرد که یک عده جوان با درامز و گیتار بتوانند حکومت را سرنگون کنند. و در پایان دیدیم که درست فکر میکرد.
1. خانهی فرهنگ یا کاخ فرهنگ (Palace of Culture) عنوان باشگاههای فرهنگیای بودند که توسط دولتهای کمونیستی در شوروی و سایر نقاط بلوک شرق تاسیس شد. این باشگاههای بزرگ میزبان رویدادهای متنوعی از فعالیتهای هنری، ورزشی و سرگرمی گرفته تا برگزاری کنفرانسهای حزب کمونیست بودند. [مترجم]
2. پاپ اعظم و رهبر وقت پرنفوذ کلیسای واتیکان که اصلیتی لهستانی داشت و در پایان دادن به کمونیسم در لهستان و در تمام اروپای شرقی نقش مهمی ایفا کرد. [مترجم]
EditPublish