
خود راه بگویدت که چون باید رفت
اپیزود
41
و او به جستجوی راه شد. راههایی که به سر نمیرسیدند و پایانشان نبود. راههایی پیچدرپیچ که به هیچ کجا نمیرفتند. خط اندر خط بر صفحۀ خاک. آن سان که گویی کودکان به بازی خطوطی پر خم و پیچ مشغولند بر صفحهای کاغذین. آدمیان چونان مورچگان پی روزی و رزقی. مسیرها برای سیر و سیر به پیدا آورده بودند و او خوب که به راههای تودرتو نگاه کرد، حکایت آدمی را دید که در راه یگانۀ حیات، از اَبَد به اَزَل راه میسپارد و در دلِ آن راه، معنایی میجوید.