عليه پدر با سلاح پدر | یادداشتی بر فیلم Stoker
“كمربند پدرم كه دور بلوز مادرم گره خورده و كفشهايى كه متعلق به عمويم هستند را پوشيدهام، با چيزهايى كه متعلق به خودم هستند شكل نگرفتهام ؛ اين منم”، “همچون گُلى كه رنگش را انتخاب نمىكند. ما مسبب چيزى نيستيم كه به آن بدل مىشويم” پارک چان-ووک (+) با مونولوگى تاثيرگذار و قابى از جايگاه قدرتمند «اينديا» (شخصيت اصلى فیلم Stoker) در همان ابتدا به مخاطب خود يادآورى و گوشزد مىكند كه Stoker را در دستگاه فكرى سیمون دوبووار، ژاک لاکان و زیگموند فروید ساخته و پرداختهاست.
تمام اتفاقات، نماها، ديالوگها، شخصيتپردازيها و درهم تنيدگىِ اينچنينى فرم و محتواى اثر خبر از تغييرِ در گفتمان قدرت مىدهد. تغييرى كه در پس رقابت بين اساطير يونان باستان براى بقا در دنياى مدرن شكل مىگيرد، جدلى بين آرتميس (اينديا) كه از دل طبيعت وارد عمارتى كه زئوس(ريچارد) بنا نهاده، میشود. و آپولو(چارلى) با كشتن ريچارد ، در پى رسيدن به قدرت است و اِبایى از خطر كردن ندارد در اين كارزار قدرت آفروديت(اولين) منفعل و بىتاثير به نقشِ كلاسيك خود ميپردازد . روز مرگ پدر(ريچارد) مصادف است با روز تولد دختر(اينديا)، ورود ساختارشكنانه چارلى(عمو) در مراسم سوگوارى ، “اون حتى لباس عزا بر تن نكرده”، پرداختن به مشكل بين اينديا و مادرش(اِوْلين) عقده الكترا در دختر خانواده و چشم داشت چارلى به جايگاه برادر بزرگتر كه نمادىست از پدر عقده اديپ در او را آشكار مىسازد. از ديد اِولين، چارلى و ريچارد شبيه به هم و يكى هستند ، نام آنها مهر تاييدىست بر نظر او؛ معانى نام هر دو برادر ريشه در قدرت و ثروت دارد (نام پادشاهان انگلستان). اِوْلين زنىست كه تسليم فرهنگ مردسالارانه شده است و در مقاطع مختلف فيلم نشان مىدهد كه حاضر به تن دادن به اين سامان مقتدر زورگو شدهاست اما اينديا خواستار تغيير جايگاه قدرت است؛ در سكانسى بر روى پله چارلى تاكيد مىكند “وضع نامساعد تو(اينديا) به دليل در زير قرار گرفتن نسبت به من است” و در ادامه نمايش واكنش اينديا در اراده و خواستن جايگاهى برابر با بالا آمدن از پلههاست، كشف نامههايى به ظاهر از سرار دنيا براى اينديا از طرف چارلى گوياى تسلط امرنمادين(نظام مردسالارانه) بر همه فرهنگها و جغرافياست.
در طول فيلم شاهد نشانهها و بازيهاى زبانى بسيارى هستيم؛ در صحنهاى همكلاسیهاى اينديا تعمداً او را Stokerخطاب مىكنند (طعنه به دست مالى كردن و چاپلوسى كردن) ولى در واقع او Stoker ايست (ضربهزننده) كه در مقابل تمسخر نه تنها سكوت نمىکند كه با فالوسى (مداد) در دست ضربهاى به آزارگرش مىزند. اينديا راه نجات خويش را در نظامى تقابلى مىجويد او تحت سلطه امر نمادين (پدر و عمو) رشد كرده و قوائد بازىِ قدرت و خشونت را آموخته است، ريچارد راه شكار و كليدِ استفاده از اسلحه، چارلى راه بلوغ و راه ارضا شدن غرايزش را، خواسته و ناخواسته به او هديه دادهاند. هر چه به انتهاى فيلم نزدیکتر مىشويم، اينديا به نداى درون خود جواب قاطعانهترى مىدهد، از آموزههاى پدر عليه قوانين پدر استفاده مىكند. اينديا تبديل به قاتل عمو يا همان پدر جديد خويش (دنياى مدرن) شدهاست. كمربند(نماد فالوس و قدرت) حالا در اختيار اوست با حس ترحم اِولين را در حالت بىخاصيتش رها و از عمارتى كه فرهنگ مردسالارانه در آن حاكم بود خارج و خود را نجات مىدهد، در مسير پليس به دليل سرعت بالا او را متوقف مىكند، در اين سكانس مخاطب بازى زبانى ديگرى را شاهد خواهد بود؛ اينديا به مثابه خرده روايتى زنانه با زبان كرهاى ، با پليس به مثابه كلان روايتى مردانه و زبان و فرهنگى كه داعيه جهانى بودن دارد روبرو مىشود حال زمان مرگ كلان روايتها و ريختن خون آنهايى ست كه مانع رسيدن احقاق حق او شده اند ؛ نمايى ناب از پاشيدن خون و تغيير رنگ طبيعى گلها به رنگ فرهنگ و ايده اى جديد.صحنه اى كه طبيعت را با فرهنگى جديد رنگاميزى مى كند . سكانس انتهايى، همان سكانس آغازين و اعتراف ايندياست به حقيقتى ژرف. آرى هر آن چيزى كه او را مبدل به زنى جديد (فمنيست) كرده است از جايى غير از طبيعتش به ارث رسيده . نماى آخر و تيتراژ پايانى فيلم Stoker با ترانۀ Becomes the Color و صداى Emily Wells همراه مىشود، متن ترانه نيز در فرم اثر جايگاه ويژهاى دارد؛ قسمتى از ترانه همسو با نماهايى از عدم احترام به نظر اينديا در انتخاب شخصىترين لوازم خود (كفش) ، به آرا و نظريات سيمون دوبوار اشاره مىكند؛ “به هر رنگى كه خواستند در آمدم دختر و پسر شدم” در دستگاه نظرى و فكرى دوبووار جنسيت برساختىست اجتماعى و منتقدىست جدى به نگاه امرنمادين به مساله جنسیت.