گفتوگو با رامین صدیقی مدیر نشر هرمس
رامین صدیقی به عنوان مدیر نشر «هرمس» زیاد مصاحبه کرده است. داستانهای شکلگیری و پیشرفت هرمس را هم همه میدانند. اما حالا پس از 17 سال هرمس حاشیههایی هم دارد که بیشتر گوشه و کنار محفلهای موسیقی مطرح میشود. برخی بیدلیل طرفدارش هستند و برخی بیدلیل دشمن. منطقی که نگاه کنیم، او از مهمترین چهرههای موسیقی پس از انقلاب است. کارنامه هرمس در تمام زوایایش، دلیل خوبی برای این گزاره است. هرمس امروز پایگاه مهمی برای علاقهمندانِ خاصِ موسیقی یا علاقهمندان موسیقیِ خاص (در کلیت سلیقهی ایرانی) است. اما صدیقی هیچگاه در رابطه با نکات منفی و اشکالاتی که به کارش میگیرند صحبت نکرده است. در این مصاحبه تلاش کردیم تا بیپرده در رابطه با انتقادات صحبت کنیم و البته که او هم تا جای ممکن، صریح صحبت کرد.
برای مطالعه ورودی این پرونده به لینک روبه رو مراجعه کنید: [button color=”red” size=”small” link=”https://owrsi.com/%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%87%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D9%81%D8%B9%D8%A7%D9%84%DB%8C%D8%AA-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%86%D8%B4%D8%B1-%D9%87%D8%B1%D9%85%D8%B3/” icon=”” target=”false”]فعالیت های نشر هرمس[/button]
امروز هرمس نشر شناخته شدهای است اما حدود 17 سال پیش که شروع به کار کردید، چطور بدون هیچ پشتوانهای، کسانی مانند «احمد پژمان»، «محمدرضا علیقلی» و «پیمان یزدانیان» را مجاب به همکاری کردید؟
من از دو کانال مهم ارتزاق شدم. دو کانالی که در سالهای ابتدایی بسیار به هرمس کمک کرد. اول موزیسنهای همنسل با خودم بود که با هم موسیقی کار میکردیم. با خیلی از آنها گروه داشتیم و تمرین میکردیم و حتی کاور میزدیم. بسیاری از آن ها امروز دیگر فعال نیستند. کسانی از جمله «پیتر سلیمانیپور»، «محراب مقدسیان» (کنترباسیست)، «پیمان یزدانیان»، «فرشاد یزدانیان» (گیتاریست)، «کیوان جهانشاهی»، «رضا عسگرزاده»، «علیرضا عصار»، «مازیار عدل» (بیسیست)، «علی بوستان» و بسیاری دیگر هم محلیهای من بودند که با هم موزیکبازی میکردیم. زمانهایی که فوتبال بازی نمیکردیم با هم موسیقی گوش میدادیم. من به واسطهی این دوستانم به افراد دیگری هم وصل شده بودم که در واقع دوستِ دوستانم بودند.
بخش دوم، دوستان پدرم بودند که به نوعی معلمِ سرخانهی من بودند. رشتهی تحصیلی من موسیقی نبوده و طراحی سیستم خواندم، اما از 4-5 سالگی در خانه موسیقی یاد گرفتم. پدرم (فریدون صدیقی) به همراه احمد پژمان، «علیرضا مشایخی»، «لووریس چاکناواریان»، «خسرو سینایی»، «شیدا قرچهداغی»، با یک سال فاصله «حشمت سنجری»، پیش از انقلاب برای تحصیل موسیقی به اتریش رفتند. من آدم خوششانسی بودم که این افراد عمو، دایی، خاله و عمهام محسوب میشدند و زمانی که میخواستم هرمس را راهاندازی کنم آقای پژمان، چاکناواریان و مشایخی گفتند روی ما حساب کن. در میان ده اثر اول هرمس «رستم و سهراب» (چاکناواریان)، «سراب» و «خاطرات فردا» (احمد پژمان) و «ارکستر موسیقی نو» (علیرضا مشایخی) حضور دارند. دوستانم هم بودند. علی، پیتر، رضا و پیمان مانند من دوست داشتند کار کنند. آنها هم میخواستند کارشان را منتشر کنند و ویترینی داشته باشند.
نشری کارشان را منتشر نمیکرد؟
اواخر دهه هفتاد بود. تازه موسیقی پاپ جان گرفته بود. البته کارهای بزرگان را «طنین صوت» منتشر میکرد. اما کارهای دوستان من متفاوت بود. نه در حوزهی سنتی ایرانی، نواحی و کلاسیک میگنجید که «ماهور» منتشر میکرد و نه در جریان موسیقی پاپ. نشرهایی هم، باری به هر جهت بودند. وقتی این ایده شکل گرفت همه با من همراه شدند. در زمینه بخش اجرایی هم تجربه من در سالهای فعالیتم به عنوان مشاور و مجری آثار خارجی شهر کتاب کمکم کرد. پس من بازار مخاطبی که دوست داشتم به سمت هرمس بیاید را تا حد زیادی شناخته بودم. یادم میآید اولین محمولهای که برای شهر کتاب وارد کردیم حدود 10 هزار نسخه بود. کمترین تیراژ از یک عنوان 10 عدد بود و بیشترینش 200. تشنگی برای این آلبومها وجود داشت و برخلاف انتظار ما، سه ماهه تمام آلبومها فروش رفت. آمار فروش هر کدام از این آلبومها به من کمک کرد تا بیشتر با ذائقه مخاطبم آشنا شوم و برای مثال بفهمم کنسرت «کیت جرت» در ایران خریدار دارد. به تدریج وقتی از راهاندازی یک کسب و کار میگذرد، شانس هم بیشتر میشود.
پدرتان هنوز هم موسیقی کار میکند؟
خیر حدود 45 سال است که موسیقی را کنار گذاشتند. پدرم به دلیل مشکلات فیزیکی و دستور پزشک دیگر نمیتوانست ویولا بنوازد و از طرفی چون انگشتانشان هم ظریف نبود ویولن هم برایشان مناسب نبود. بنابراین موسیقی را کنار گذاشت. به ایتالیا رفت و دستیار پدربزرگم در مجسمه سازی شد.امروز هم دیگر توانایی قدیم را ندارد.
به نظرتان امروز اگر کسی بخواهد مانند شما جریانسازی کند بدون پول (شما همیشه گفتید آدم پولداری هم نبودید) و ارتباطات مشابه، امکان پذیر است؟
به هر حال دشوارتر از آن زمان است. البته باید دید اصلاً کاری مشابه با هرمس دیگر معنا دارد یا نه. من فکر میکنم از آخرین کسانی بودم که وارد این کار شدم و نتیجه داشت. حتی اگر ECM هم امروز بخواهد متولد شود، شکست میخورد چراکه در دوران طلایی صنعت موسیقی توانست به موفقیت برسد. به هر حال باید ارتباطات وجود داشته باشد. هرمس و مخاطبش هر دو همراه با هم رشد کردند، اما اگر امروز دنبال مخاطب خام باشید، همه چیز متفاوت است، چراکه دیگر مخاطب حوصله ندارد. مطلبی که روی اینستاگرام میگذاریم و مهم است بسیار کمتر از عکس گربه لایک میخورد. حتی ویدئوهای کمتر از یک دقیقه که در اینستاگرام میگذاریم، کامل دیده نمیشود.
آنچه که از هرمس میبینیم یک سلیقه مشخص و روند فکر شده دارد؟
قطعاً سلیقه دارد. اما استراتژی و هدفگذاری برای تغییر ذائقه مخاطب در آن وجود ندارد. یک حالت این است که کاری را با فلسفه و فکری دقیق انجام دهید و حالت دیگر این که برای کاری که انجام دادید فلسفهبافی کنید. اگر قرار باشد چیزی بگویم، حالت دوم میشود. چون من هدفی نداشتم. کارم تنها از روی علاقهی خاصم به ضبط کردن بود که از بچگی هم وجود داشت. تنها برایم مهم بود که سهم دیگری را نگیرم و سهم خودم از بازار را به گونهای به دست آورم که وارد مرزهای دیگران نشوم. نکته مثبت هم این بود که مخاطب هرمس در حوزهی ناشران دیگر نبود.این تنها متد بود. نکات ماهیتی وجود دارد، اما محتوا خیلی تغییر کرده است. همانطور که الان وقتی آثار هرمس را نگاه میکنم خیلی را دیگر دوست ندارم، اما در آن زمان به درستی منتشرش کردم.
پس هرمس براساس سلیقهای متغیر اداره میشود؟
من هم در حال تغییر هستم. همه چیز بر اساس سلیقه من در همان زمان است. هرمس شورایی ندارد. خیلی وقتها هم اشتباه میکنم و برخی کارها را منتشر نمیکنم که پشیمان میشوم. واقعاً این که میگویند طرف از کدام دنده از خواب بیدار شده روی کار ما هم تاثیر دارد و ممکن است روزی حال خوبی نداشته باشم و روی انتخابم تاثیر بگذارد.
یعنی ممکن است از چهره کسی خوشتان نیاید و کارش را هم منتشر نکنید؟
متاسفانه این هم پیش میآید. کسی آمده و قبل از هرچیز از من میپرسد شما چگونه قرارداد میبندید؟ خب چنین رویکردهایی من را از انتشار اثر هر چقدر هم که با کیفیت باشد، باز میدارد. یا کسی برای من در تلگرام پیام داده و خواسته با هم کار کنیم. از نظر من راههای جدیتری مانند ایمیل یا شماره شرکت برای ارتباط وجود دارد. برعکس هم وجود دارد. خیلی ها از من میپرسند چرا اثر «مارتین شمعونپور» را در حالی که به آثار قبل و بعدش ربطی نداشت، منتشر کردید؟ من میگویم در برخورد ما حسی وجود داشت که این اتفاق افتاد و از کارم هم راضی هستم.
آیا نشرهای حرفهای دنیا هم اینگونه عمل میکنند؟ برای مثال همین ECM که شما تحت تأثیرش هستید.
نمیدانم. اما مانفرد (مدیر نشر) هم به کیفیتهایی اعتقاد دارد. برای مثال در مستندی که در موردش ساختهاند، جملهای میگوید مبنی براینکه «نتها (صداهایی) وجود دارند که مانند دنبالهی یک شهاب هستند و من دوست دارم آنها را ثبت کنم.» در اتاقش صدها کار وجود دارد و هنوز گوش نداده است. شاید حالا دیگر روابطی بین او و دیگر همکارانش وجود دارد که باعث میشود برخی آثار را زودتر بشنود و منتشر کند. وقتی ECM «نقش» را منتشر کرد، معلم کلارینت «مونا مطبوعریاحی»، به او گفته بود: «من 5 سال است تلاش میکنم، هنوز ایمیلهایم بیجواب ماندهاست و تو هنوز فارغالتحصیل نشده کارت را منتشر کردی؟» این اتفاقات همیشه وجود دارد. از نمونه کارهایی که در دفترش وجود دارد و هنوز نشنیده، چند نشر میتوانند تغذیه کنند. من از این متد دفاع نمیکنم. من با مالیات مردم هرمس را اداره نمی کنم که موظف به پاسخگویی باشم. فقط روشی را پیش گرفتم که حال خودم خوب باشد.
به نوعی نگاه شخصی دارید و بار اجتماعی را به دوش نمیگیرید.
دقیقاً. به نظرم بهترین کار همین است که من احساس مسئولیت نکنم. اگر غیر از این باشد فساد ایجاد میکند. فساد به این معنا که وقتی کار من پیشرفت کند، نگاه قیممأبانه پیدا میکنم. من باید کارم را بکنم و بدون شک از تاثیرگذاری خوشحال میشوم اما خودم را موظف به تاثیرگذاری نمی دانم.
دو فعالیت در هرمس وجود دارد که به نظر نسبت به فعالیت همیشگیتان عجیب است. اول همکاری با «سهیل نفیسی» است. اثری با المانهای روشنِ موسیقی پاپ چگونه در هرمس جا گرفت و عجیبتر از آن دو بار دیگر تکرار هم شد. شاید اگر فقط «ترانههای جنوب» را منتشر میکردید تا این حد عجیب نبود. به نظر میرسد بیش از هرچیز بازدهی اقتصادی در ادامهی این همکاری اهمیت داشته است.
اول از همه این را بگویم که ترانههای جنوب را «ماهریز» منتشر کرده است نه هرمس. نکته دیگر اینکه الان شاید بهتر بتوان درباره نزدیک بودن «ریرا» به موسیقی پاپ قضاوت کرد. بله پاپ است اما بازهم با جریان اصلی تفاوتهای اساسی دارد. اما درست میگویید به هر حال پاپ است. در فعالیت هرمس گاهی چالشهایی برای من ایجاد شده که جذابیتهای شخصی برایم داشته است. ریرا مدتها پس از انتشار بود که هیت شد و نه فردای انتشارش. همین که من بتوانم در حوزهای که کمی با فعالیتهایم متفاوت است هم تاثیرگذاری ایجاد کنم، برایم وسوسهبرانگیز است. به هر حال چه دوست داشته باشیم و چه نداشته باشیم آلبوم سهیل از کارهای پاپی است که بیشتر ماندگار میشود. نکتهای که در انتشار این کار مهم بود، ضعف من در فهم شعر است. من شعر نمیفهمم. نه کلاسیک، نه شعر نو و نه سپید؛ اما با شعر نو در آثار سهیل به راحتی ارتباط برقرار کردم. «چنگ و سرود» هم دو نکته داشت؛ یکی از سمت من و دیگری از سمت سهیل. پس از ریرا به هر حال سهیل محبوب شد. همیشه در چنین حالتی هنرمند دوست دارد فعالیتهای متفاوتی انجام دهد و تجربههای جدید کند که سخت میتوان کنترلش کرد. سهیل پیش من آمد و ترانههای جنوب را آورد و به من گفت میخواهد در انتشار این آلبوم با نشر دیگری همکاری کند که من هم گفتم هیچ اشکالی ندارد. من این آلبوم را نپسندیدم. به نظرم سهیل در آن زمان و موقعیت تبحری در تنظیم نداشت و میخواست چندین ساز را وارد اثرش کند. در نهایت او به من گفت اگر از نظر تو مشکلی ندارد «ماهریز» این اثر را منتشر کند. هرمس هیچگاه انحصاری کار نمیکند و من هم به او گفتم که هیچ اشکالی ندارد. برای انتشار چنگ و سرود دو موضوع را پسِ ذهنم داشتم. یکی اینکه نشان دهم اگر هنرمندی بخواهد و اثرش با هرمس همسو باشد، میتواند دوباره با ما همکاری کند. نکته دیگر اینکه دوست داشتم به نوعی اعتبارم را بیشتر کنم، چراکه از نظرم ترانههای جنوب از دو اثری که من منتشر کردم پایینتر است و بسیاری هم مانند من فکر میکنند. به نوعی خواستم نشان دهم نقش تهیه کننده تنها مالی نیست و سهیل نفیسی با هرمس با سهیل نفیسی بدون هرمس متفاوت است. دوست دارم گاهی موثر بودنم را اینگونه نشان دهم.
آلبوم آخرش، «طرح نو» را هم با شما مطرح کرد؟
بله، اما پیشنهاد مالی که به ما داد از عهدهمان برنمیآمد.
دومین نقطه عجیب در کارنامه هرمس «آهوی بخت من گزل» بود که هیچ ارتباطی به آثار شما نداشت و حتی مشخصههای زیباییشناختی ابتدایی هرمس را هم نداشت. آیا بازدهی مالی و سرمایهگذاری «علی حضرتی» بود که شما را مجاب کرد؟
خیر. برای من مانی حقیقی مهم بود. در مقطعی بودیم که ما درگیر پروژه «غمنومه فریدون» بودیم. حتی ضبطهایش هم تمام شده بود. پس از آن بچهها تصمیم گرفتند از موسیقی «حسین علیزاده» استفاده کنند. البته به نظر من کارشان به اندازه کافی محتوا برای ارائه داشت و شایداگر من بودم، موسیقی را تا این حد پیشرفت نمیدادم. به هر حال شرایط به گونهای شد که من کم کم عقب کشیدم. اما دقیقاً در همان دوره بود که آهوی بخت من گزل مطرح شد. من دوست داشتم در حوزه نمایش رادیویی هم شانسم را امتحان کنم تا ببینم میتوانم تجربیات موفقی داشته باشم یا نه. مانی این پروژه را مطرح کرد و گفت همهی افراد این پروژه هم از دوستانت هستند. من هم قبول کردم. هرمس تنها «ناشر» این کار است و هیچ نقش دیگری در تولیدش نداشته. پشیمان نیستم اما قبول دارم ربطی به هرمس ندارد.
با آرتیستها قراردادهای متفاوتی دارید؟ ربطی به شناخته شده بودن یا نبودنشان دارد؟
دو نکته مهم در قرار داد ما وجود دارد. یکی مشارکت ما در تولید و پروداکشن است. در برخی پروژهها مانند موسیقی فیلمهای پیمان یزدانیان ما هیچ مشارکتی در تولید نداریم، پس دستمزد بیشتری به او میدهیم. برخی پروژهها هم مانند ریرا و «کوارتت کاسته» میشود که ما در تولید هم مشارکت زیادی داریم و هزینه میکنیم. بنابراین دستمزد کمتری به آرتیستها میدهیم. قراردادهای ما با هنرمندان بین 11 تا 35 درصد از فروش است. حتی برای به تماشای آبهای سپید من حدود 15 درصد به آقای علیزاده پرداخت میکنم که دقیقاً با کسی مثل مارتین شمعونپور هم همان قرار داد را میبندم. تفاوت در فروش آثار است. تنها برای «آن و آن» بود که قراردادم را کمی تغییر دادم. حدود 10 میلیون تومان پیش پرداخت به ایشان پرداخت کردم و قرار شد اگر از این مبلغ کمتر فروخت من طلبکار نباشم و اگر هم بیشتر فروخت پس از آن دوباره 35 درصد از فروش را پرداخت کنم. تا الان حدود 16 هزار نسخه فروش داشته که مرز پرداخت من را رد کرده است.
در کارنامه هرمس چند نام مهم وجود دارد: احمد پژمان، حسین علیزاده، علیرضا مشایخی، «هوشیار خیام»، پیمان یزدانیان، «کریستف رضاعی» و محمدرضا علیقلی. به جز پیمان یزدانیان و احمد پژمان، مدت زیادی است که با بقیهی این نامها همکاری نکردید. آیا این همکاریها قطع شده است؟
رابطهی ما دو طرفه است و همیشه همکاری نکردن، به معنای قطع ارتباط نیست. در ضمن کسانی مانند حسین علیزاده بزرگانی هستند که فارغ از همکاری یا عدم همکاری من، همیشه دوست دارم اگر کاری از دستم بر میآید برایشان انجام دهم. به احترام ایشان و گروه بود که من مترجم متنهای آلبوم غمنومه فریدون شدم. یا حتی برای آلبوم «در آن سوی…» من متنهای داخل آلبوم را آماده کردم. بنابراین قطع رابطه کاری به معنای قهر نیست. اما فکر میکنم من هم به عنوان شخصی که تشکیلاتی دارم، جریان خودم را پیگیری میکنم که سلیقهای پشتاش وجود دارد، حق دارم که اگر سلیقه شنیداریام در پروژهای با مولف نزدیک نباشد، انتشارش را قبول نکنم. حالا گاهی این افرد شناخته شده و از بزرگان هستند و گاهی نه. زمانی که «آواز گنجشگها» منتشر شد ما تحت فشار اشتباهی بودیم. آلبوم آن و آن منتشر شد، «ماه و مه» هم در دست انتشار بود و صحبت از اسکار رفتنِ فیلم آواز گنجشگها شد. دوست داشتند که همزمان موسیقی فیلم هم منتشر شود و من از این بابت خوشحال نبودم که قرار است در بازهای 14 ماهه سه آلبوم از آقای علیزاده منتشر شود. یقین دارم که به همین دلیل هم بود که با اقبال خوبی مواجه نشد. حتی سهم دریافتی مولف هنوز به نصف 12 میلیون تومان پیش پرداختی که به آقای علیزاده پرداخت کردم، نرسیده است. زمانی که شما با مخاطبِ محدود کار میکنید، باید فضای خالی به مخاطب داد، اما در این مورد ناگهان ریتم انتشار تند شد. هنوز این آلبوم برای هرمس به سود دهی نرسیده است. پس از آن بود که انتشار آلبوم در آن سوی از طرف ایشان مطرح شد. بسیار هم سخت است به آقای علیزاده بگویید نه. با هزار ترفند که ایشان ناراحت نشوند به ایشان گفتم. پس از این هم خب مدتی ایشان با انتشارات «نقطه تعریف» کار کردند و نشر خودشان یعنی «تار و پود» را راه انداختند. به هر حال من حس کردم در آن مقطع تعداد حسین علیزادههای هرمس زیاد شده و دوست نداشتم ناشر انحصاری آثار ایشان بشوم. البته از نظر سلیقه هم در دورهی جدید «همآوایان» از هم دور شدیم و دیگر آن آثار ارتباط چندانی به هرمس نداشت.
هوشیار خیام و کریستف رضاعی هم گویا دیگر در هرمس احساس راحتی نمیکنند و نشر خودشان را تأسیس کردند. حتی برخی از شنیدهها حاکی از کدورتهای مالی بین شما و آقای رضاعی است.
انتشارات تاسیس کردن، از آن موضوعات جذابی است که پیش میآید و اشکالی هم ندارد. هوشیار از آن دسته افرادی است که دائماً ایدههای جدید دارد. پس از آلبوم «زهیها» بود که در مورد ایدههای جدید صحبت میکرد. من به او گفتم این شانس را برای خودت قائل باش که شاید در مقاطعی نتوانی کار خلاقه انجام بدهی؛ بنابراین ایدههایی که داری را دسته بندی کن و همه را منتشر نکن که اگر مخاطب کارت را دنبال میکند برای مواقعی که ایده نداری هم اثری داشته باشی. به هر حال من نشر موسیقی خیام نیستم و نمیتوانم در هر سال 3 اثر از هوشیار خیام منتشر کنم. از طرفی هوشیار گفت من کارهایی دارم که اصولاً ربطی به هرمس هم ندارد و این آلبومها را چه کار باید بکنم؟ برای خودم انتشارات تاسیس کنم بهتر نیست؟ من هم گفتم بد نیست.
چرا تعداد کارهای بیشتری منتشر نمیکنید؟
توان مالی ندارم.
آلبومی که تهیه کنندهاش نباشید که خرجی ندارد.
فکر میکنید. من هیچ کاری نکنم ماهی 8 میلیون خرج دارم؛ اجاره، بیمه، مالیات و … [تمام خرج و دخل هرمس را با جزئیات میگوید و فاکتورها را نشان میدهد]
قطع همکاری پیتر سلیمانی پور با شما دائمی است؟
قطعاً. اختلافاتی وجود دارد که خصوصی است. اما سهم مالیِ پیتر از تولیداتی که در هرمس داشته و آهنگسازیهایی که در کوارتت کاسته انجام داده محفوظ است.
پس دلیل اصلی بیماری ایشان نبوده است؟
خیر.
هرمس در سالهای اخیر آلبومهای کمی منتشر کرده چندان که شاخص و جریان ساز نبودند. چرا؟
تعداد ایدههای جذابی که در خانواده هرمس شکل گرفت کم بود. البته که از تمام این آلبومها دفاع میکنم و دوستشان دارم اما خب لزوماً جریان ساز نیستند. اما هرمس که فقط آلبوم نیست؛ موسیقی نوعی رویداد جمعی است. الان موسیقی زنده در تمام دنیا مهمترین نوع ارائه موسیقی است و از این منظر هرمس بسیار فعال بوده است.
شما تبلیغ خاصی برای آلبومهایتان نمیکنید. چرا؟
بلد نبودم. حالا کم کم دارم یاد میگیرم. برای مثال در تبلیغات همین فستیوال اخیر خوب عمل کردیم. من بیش از هرکسی دوست دارم آلبومهای هرمس فروش داشته باشد. ما هنوز جا داریم که خودمان را معرفی کنیم و هنوز بسیاری حتی ما را نمیشناسند. بخش دیگر هم توان ما است. این توان الزاماً مالی نیست. تمام کارها را ما 2-3 نفری انجام میدهیم. برای همین فستیوال «show of hands» تمام کارها را خودمان میکنیم. وقت کم میآید. اگر همین فستیوال را «خانه موسیقی» برگزار میکرد حداقل 10 نفر پیگیر کارها میشدند. از بیرون شاید دیکتاتورمآبانه باشد، اما حجم کار زیاد است.
اینکه برای آلبومی مانند «چهارشنبهسوری» که در تاریخ موسیقی ایران مهم است رونمایی نمیگیرید هم به همین موضوع برمیگردد؟
اتفاقاً دست روی آلبوم خوبی گذاشتید. اسپانسر ما در آن پروژه بانک «اقتصاد نوین» بود وگرنه قادر به انجام کاری به این پرخرجی نبودیم. پروژه در آن زمان بالای 30 میلیون خرج داشت که اتفاقاً با خساست هم انجام شد. قرار بود رونمایی برای این آلبوم داشته باشیم که به دلیل اتفاقاتی که ما دخیل نبود لغو شد.
برخی موزیسینهایی که با شما کار نکردند، رفتارتان را حرفهای نمیدانند و عقیده دارند برخورد خوبی در کار با آرتیستهای تازه کار ندارید که از روی تکبر میآید.
شاید از بین صد هنرمندی که با من برخورد داشته باشند چند مورد استثنا هم وجود داشته باشد. اما سابقهی کار مشخص است و با بسیاری از موزیسینها که اولین اثرشان را تولید کرده بودند همکاری کردم. با موزیسنهای با تجربهی زیادی هم کار کردم. شاید اگر واقعاً من این مشکلات را داشتم این همکاریها اتفاق نمیافتاد. شغل من راضی کردن مردم نیست. اگر قرار باشد همه از من راضی باشند باید همه کار و زندگیام را ول کنم. اگر من آدم بدی بودم آدمهای حساسی مانند احمد پژمان با من کار میکرد؟ یا حتی سهیل نفیسی که حساس است؟
پویا محمودی در پادکست «راک و ریشه» گفت که شما یکی از دلایل مهمی بودید که «باراد» نتوانست پیشرفت کند و به خاطر نوع قراردشان با شما بوده که نتوانستند اجرای زنده برگزار کنند.
[قرارداد باراد را نشان میدهد که امکان اجرای زنده برای گروه بدون مشارکت هرمس هم وجود دارد.] ضمن اینکه اگر چنین موضوعاتی وجود دارد چرا دوباره برای شروع فعالیتشان در باراد آمدند پیش من؟ همین چند هفته پیش بود که این پیشنهاد را مطرح کردند.
با این وجود با آنها همکاری میکنید؟
بله قطعاً اگر ایدهی خوبی وجود داشته باشد.
محمد خلیلیان/ سیامک قلی زاده