نگاهی به فیلم Tripping with Nils Frahm (2020)

تجربۀ نواختن یک ساز زهی آکوستیک همچون ویولن را در نظر بگیرید، نوازنده و ساز ترجمانِ دیداری-شنیداری یکدیگرند. دست و آرشه هم جهت و هم هنگام چپ و راست کشیده میشوند و تجربۀ موسیقایی خلق میشود. گویی که اَدوات نواختن، اندامیست متعلق به ارگانیسمی کلیتر به نام نوازنده، یا انگار که حرکات بدن و آوای برآمده از ساز، دال و مدلولهایی منطبقاند؛ یکی نشانۀ دیگری است. اما نواختن موسیقی الکترونیک، مانند تجربهای که در این مستند هشتاد و هفت دقیقهای اتفاق میافتد، مواجههای از سنخی دیگر است: نوازنده – نیلز فرام – مدام در پیوستن و گسستن مابین سازهاست. مدام بین ستِ سینتیسایزرها، پیانوها و سازهای کاستومش جابجا میشود و آرایشهای جدیدی را مرکب از حرکات بدن و موتیفهای آوایی خلق میکند. پرسپکتیوِ تک نقطهایِ آکوستیک به مرور، در این فرم بخصوص، بسط مییابد و با اَدوات الکترونیک، نقاط بیشتری را در بر میگیرد. هر چه فیلم پیش میرود انگار که سازها آرام آرام استقلال نسبی خودشان از نوازنده را بدست میآورند. تناظر یکبهیک از ریخت میافتد و چنبرۀ نظام دال و مدلولی به مرور گسسته میشود. اواسط فیلم که موسیقی در اوج رانش است، این رهاییِ نسبی میشکفد و صحنهآرایی جدیدی را رقم میزند: حالا استیج مانند یک سومپوسیون، یک مجلس همنوشیِ دیونوسوسی است. نوازنده مانند ساقی، مابین مهمانها در رفت و آمد است و پیکهای خالی را پر میکند: تقویت سیگنالها، فید و ریورب افکتها… . انگار که آهنگساز میانۀ این تب و تاب یک وظیفه بیشتر ندارد: حفظ آیین دیونوسوس، حفظ تداوم مستی.
محمدرضا جوارشکیان