استاد الَهرَکا قریشی که به نام آباجی و الله رکا نیز شناخته شده است پدر ذاکر حسین و اولین طبلا نواز است که توجه جهان غرب را به عظمت ریتمهای عجیب طبلا جلب کرد. در کودکی شیفتۀ موسیقی بود و از تماشای هیچ اجرایی که در نزدیک روستایش (Phagwal) برگزار میشد دریغ نمیکرد. پدرش مطالعۀ موسیقی را کاری جدی و مفید نمیدانست و برای همین او را سرزنش میکرد. در سن ۱۲ سالگی از خانه فرار کرد و زیر نظر استاد Mian Kader Baksh یادگیریِ طبلای پنجاب گهرانا (استایلی از طبلا نوازی که از شهر پنجاب ریشه گرفته) را شروع کرد. از آنجایی که استادش فرزندی نداشت پس از مدتی رسما آباجی را به فرزندی قبول کرد.
ویدیویی که مشاهده میکنید بخشی است از مستندِ Zakir and His Friends که در آن آباجی و ذاکر حسین در کنار هم طبلا مینوازند. همین ریتمها نیز در ترک Horse Running از ذاکر حسین استفاده شدهاند.
برخی ادعا میکنند قدمت ساز طبلا و طبلانوازی به هفت هزار سال قبل از میلاد مسیح برمیگردد. گفته میشود که ریتمها و دورهای ضربیِ طبلا به روش خوانش آوایی، از آن زمان سینهبهسینه از استادی به شاگردش منتقل شدهاند و برای همین استادهای طبلا احترام بسیاری برای پیشینیان خود قائل هستند. آباجی در ادامۀ فعالیتش(سالها تمرین فشرده و بیوقفه) پس از رسیدن به جایگاه استادی چندین فیلم را آهنگسازی کرد و به همراه راوی شانکار (نوازندۀ سیتار) به تور در دور جهان پرداخت. اجراهای دوئت راوی شانکار و او در دهۀ ۶۰ میلادی باعث شناختی تازه از موسیقی کلاسیکِ هندی در دنیای غرب شد. پس از آباجی نوازندههای ساز طبلا برای اولین بار مورد احترام و توجه به خصوص مردم قرار گرفتند که این به خاطر سطح پشتکار و عشقی بود که او برای استادیِ هنرش گذاشته بود. استاد الَهرَکا در جایی میگوید: “اگر به موسیقی به اندازۀ کافی عشق بورزی، از زمانی به بعد موسیقی نیز به تو عشق خواهد ورزید.”
ذاکر حسین که به دنیا آمد گفته میشود آباجی ریتمهایی از طبلا را دم گوشش زمزمه کرد. از سه سالگی پدرش هر صبح ساعت ۳ او را بیدار میکرد و تا ساعت ۶ ریتمهای طبلا را با صبر و حوصله برایش میخواند. در خانهای بزرگ شد که پر بود از انواع طبلا و در طول روز نیز به تماشای آباجی در هنگام آموزش به شاگردانش مینشست. در کودکیاش ساعتهای متوالی به تمرین طبلا و بازی مشغول بود.
۱۳ سالش که شد، برای اولین بار به جای پدرش برای اجرای موسیقی در یک فستیوال سوار قطار میشود و تنهایی با طبلایش به آنسوی هند میرود. از آنجایی که آباجی همیشه بر احترام به طبلا تاکید میکرده، او در روز و شبی که سوار قطار و در مسیر رفتن به آن فستیوال بوده تمام مدت طبلایش را در آغوش داشته و مراقبت میکرده. از آن به بعد اندک اندک پا جای پای پدر میگذارد و در اجراها و فستیوالهای متعددی به همراهی پدرش و راوی شانکار شرکت میکند.
ذاکر میگوید دوست ندارد در مکانهایی که آدمها برای غذا خوردن یا گفتوگو به آنجا میروند اجرا بگذارد. او از نواختن در کافهها، رستورانها و مراسم عروسی و غیره پرهیز میکند و تنها در اجراهایی شرکت میکند که فقط به دلیل گوش دادنِ آگاهانۀ موسیقی برگزار شوند. او همچنین میگوید انجام دورۀ چهل روزهی چیلا (Chilla: نوعی دورۀ انزوا و دوری موزیسین از مردم و پرداختن به تمرین مراقبه و مدیتیشن عمیق به همراه سازش به شکلی که روح و جانش با موسیقی اخت بگیرد و یکی شود) از المانهای تاثیرگذار بر نوازندگیاش بوده است.
همراهی ذاکر حسین و راوی شانکار در فستیوالهای غرب به آشنایی آنها با چهرههایی شناخته شده از صحنۀ راک و جَز منجر میشود. چیرگیِ شگفت انگیز و دقیقِ استاد ذاکر بر صداهای طبلا و ریتمهایش باعث میشود اکثر موسیقیدانانی که با او برخورد داشتهاند مجذوب هنرش شوند و بخواهند با او همکاریهایی داشته باشند. از جملۀ این همکاریها میتوان به آهنگسازی او برای قسمتی از فیلم Apocalypse Now اثر فرانسیس فورد کوپولا و اجراهای متعدد و همکاری در آلبوم Good Hope با Dave Holland بیسیستِ شناخته شدۀ جَز و حتی همنوازی با آلیس کالترین، همسر و ادامه دهندهی راهِ غولِ جَز جان کالترین اشاره کرد.