درد و شکوه | آخرین ساخته‌ی آلمادوار

فرهاد
فرهاد
شکوه و درد شکوه و افتخار آنتونیو باندراس آلمادوار

همه‌چیز از نمایشِ مجدد یک “فیلم” آغاز می‌شود. آن‌هم پس از ۳۲ سال و به مناسبتِ ترمیمِ نسخه‌ی نگاتیوِ آن. فیلم‌ساز (آنتونیو باندراس) قرار است در جلسه‌ی پرسش‌و‌پاسخِ فیلم حاضر شود … تصمیم می‌گیرد اینکار را با همراهیِ بازیگرِ فیلم انجام دهد، تا شاید خاطراتِ بدِ گذشته فراموش شود … اما چیزی فراموش نمی‌شود و این، آشناترینِ مولفه‌ی سینمای آلمادوار است.
.
اینبار اما انگار، چیزی مثلِ همیشه نیست. انگار رایحه‌ای نو و متفاوت به مشام می‌رسد. رایحه‌ای که نه در فرم، تکنیک، داستان یا پیرنگ، که بیش از هرچیز در درون‌مایه‌ی فیلم جاری است. جایی که بازگشت به گذشته، در بازگشتِ به اکنون و حالِ زندگی خلاصه می‌شود. بنگرید به جایی که در آخرین پلانِ فیلم، دوربین عقب می‌کشد و ما با یک فیلم‌ساز بهبود یافته از بیماری روبرو هستیم. فیلم‌سازی که حالا هم می‌نویسد، هم فیلم می‌سازد، و هم به زندگی بازگشته است.
.
“درد و افتخار”، ( درد و شکوه | Dolor y gloria) یک رنگین‌کمانِ آلمادواری است. رنگین‌کمانی که از پسِ کشمکشی روانی پدید آمده و با خلقِ چشم‌اندازی مملو از رنگ، به استقبالِ روایتی سرراست، آرام و ساکن رفته است … روایتی از یک استحاله‌ی روانی … شاید از میان‌سالی به پیری … هرچه باشد آلمادوار در آستانه‌ی ۷۰ سالگی است و شکافتنِ خاطراتِ گذشته دیگر نه درد دارد، و نه حسرت! … یکی از شخصی‌ترین آثارِ آلمادوار، حکایتِ بازگشتِ به خویشتن است. خویشتنِ فیلم‌سازی که وقتی به کارنامه‌اش نگاه می‌کند، احتمالن چیزی نمی‌بیند جز اندیشه‌هایی متکثر، و البته هنرمندی که پس از تحملِ درد، به نظاره‌ی افتخاری رنگارنگ نشسته است.

در ادامه بخوانید