پروانه و اژدها – دربارهی آلبوم ابرهای نقرهای از جیدال و گروه «پایدار»
بهداد امینی
با موزیک به هیجان میآییم و آرام میگیریم، دمی میرقصیم یا اشک میریزیم. اما بعضیوقتها چیزی میشنوی که یکهو از جا میجهی، از خواب بیدار میشوی. مثل سیلی. یا صاعقه. اینطور مواقع اگر کوه یخ هم باشی، تَرَک برمیداری. یا اگر اصولا از آن نوع موسیقی خیلی خوشت نیاید جلوی آینه به سلیقهات شک میکنی! گوش دادن آلبوم 2جلدیِ جیدال و گروه «پایدار» بهنام ابرهای نقرهای، حال من را که بدجور خوب کرد: یک هیپهاپ ایرانی زنده و سرحال که گاهی، برق از سَر میپراند!
جلد 1 آلبوم (با یک درآمد و هفت آهنگ) تابستان پارسال درآمده. من اول ابرهای نقرهای جلد 2 که نیمهی زمستان 96 (با هشت تِرَک) بیرون آمد را گوش کردم و بعد سراغ جلد 1 رفتم. رَپر اصلی آلبوم جیدال و همراهان او اعضای قدیمی خانوادهی «پایدار» یعنی عرفان، تَهَم و پایا، اعضای جدیدتر گروه از جمله مهتا و ایمانمون، و رَپرهای مهمان زخمی و اژدر هستند. موزیک را هم دارا کلاهی ساخته و پرداخته. اینها و چند نفر دیگر ترکیب تازهی «پایدار» را شکل دادهاند که چه با کارهای سولو چه در آهنگهای گروهی و اجراهای زنده همکاری مفیدی با هم دارند.
اینجا باید اعتراف کنم تا همین اواخر موسیقی هیپهاپ و رَپ اولویت اصلیام نبود چون از جوانی، مثل خیلی از همنسلهایم، بیشتر راکباز بودیم و مشتاق و دنبال انواعِ و مشتقاتش از گِلَمراک و هِویمتال تا پانکراک و گرانج و… چیزهایی که در آن روزگار، برایمان حُکمِ آلترناتیو را داشتند. درِ جهان هیپهاپ را چند سال پیش گروه دومتری DoomTree برایم باز کرد. موسیقی چندصداییِ خانوادهی دومتری(1) یادم آورد که آن انرژی و احساس و روحیهی شورشی و اعتراضی موزیک راک را در خیلی فضاها و سبکها میتوان یافت. گوش کردن آثار رنگارنگ صدها رَپر و گروه هیپهاپ ایرانی همین حس را میدهد: زدبازی و هیچکس و بهرام و یاس و حُصین و پیشرو و لیتو و تَنبهدَه و سوگند و تیاِم بَکس و 2اِیاِفاِم و سالومه و سورنا و صادق و شایع و فدایی و قاف و تیکتاک و جاستینا و جادوگران و دیگران و دیگرانی که پرچمِ پارهی آلترناتیو را بالا نگه داشتهاند. امروز همهچیز آنقدر هیبرید شده که دیگر نمیشود با برچسبی ساده کار مثلا یک گروه موزیک را در سبکی خاص طبقهبندی (و خود را خلاص) کرد. در این صورت، شانسِ شگفتی را از دست میدهیم.
ابرهای نقرهای یکی از این شانسها را به ما میدهد. از همان درآمدِ جلد 1 بهنام چشمِ باز با جنس و لحنِ کلّی کار آشنا میشویم: موزیک محرّک اما بهاندازه، فضاسازی و رنگآمیزی جذاب، و صدای گرفتهی جیدال، مدعی و بیحوصله و مغرور، که در آهنگ دوم یعنی حالا میخواند:
تنهایی من ساختمش
هیچوقت باختنو من نکردم باورش
پرچمم بالا
من میرم تا آخرش
میمونم برا اون که
کنارمه تا تهش
شبیه خیلی تِرَکهای رَپ، وُکالِ (و راوی) اصلی دو جلد آلبوم، یا درواقع شخصیتِ جیدال در این 16 آهنگ، کموبیش کاراکتر و زندگی واقعی خود خواننده را بازتاب میدهد: رَپر جوان و سرکشی که بعد از مدتی سختی و دردسر (در زیرزمینهای رَپ فارسی) به موفقیت و شهرت رسیده، و حالا دارد از جایگاه جدیدش حرف میزند: کسی که زمانی به حسابش نمیآوردند، حتی او را نمیدیدند «انگار نقطهی کور است.» اما حالا که به نام و پول و افتخار رسیده سراغش را میگیرند، برایش میمیرند.
در آهنگ سوم جلد 1 بهاسم وقت نیس رَپر به مهارتهای حنجره و موقعیت مطلوب فعلیاش مینازد، وقتی انقدر کاروبارش گرفته و سرشلوغ شده که حتی برای معشوقش، وقت ندارد.
هرچی دیرتر میام جلو بیشتر میان
هرچی تاس ریختم هی بیشتر میاد
ولی من از بردن سیر نمیشم
هرچی بیشتر بیاد میگم (بگو)
هرچی در بیاد بازم برام بس نیس
بهم گفتن وقت طلاس
گفتم بریم وقت نیس
در آهنگ بعدی کجا بودی برای رَپرها و گروههای دیگر خطونشان میکشد و دیسشان میکند(2)، و به سابقه و محبوبیت خودش و دوستان گروهش مینازد: زمانی که نبض بازار و گوش جوانهای شهر در چنگ آنها بوده(3). خُب این قصهای آشنا و ترفندی تکراری در رَپ ست: از خود گفتن و لافزدن، کَلکَلکردن و رجزخواندن، و حریف و رقیب را دشنام دادن و دیسکردن، همیشه در ذات رَپکردن (بهویژه شاخههای گنگستا) بوده: رَپر با کلمهها مسلّح میشود، و به ضربِ آواز حمله میکند.
رَپرها تقریبا همواره از خود میگویند. رَپخوان از احوال و افکار و کارها و حرفهای کسی میخواند که میدانیم درواقع خودش است، بهاضافهی حسرتها و افسوسها و آرزوها و رویاها، کینهها و عقدهها و عقاید و علایقش. بعضی از ستارههای راک یا پاپ هم گاهی در قالب نقشی قرار میگیرند، اما رَپر مدام در حال نقش بازی کردن است. مهمترین نقشش هم شخصیتِ واقعی خودش است.
این رابطهی تنگاتنگ و پیچیده مابین رَپر و کاراکترِ لیریکس آهنگها، آدم را یاد آن دسته از آلبومهای کانسپچوال(4) میاندازد که روایتشان بر شرحِ حال و ماجراهای شخصیتی (معمولا) خیالی سوار است مثل تامی (1969)، زیگی استارداست (1973) یا دیوار (1978). در خیلی از تِرَکهای رَپ، شبیه به این آلبومهای روایی، پرسوناژ خلقشده در شعر و موسیقی با هویت شخص رَپر یکی هستند(میشوند.) سمپاتیِ شدید طرفداران دوآتشهی یک رَپر از نقطهای نیرو میگیرد که خودشان را جای او میبینند، عین تجربهی حسّی که عشّاق موسیقیِ روایی از راه همذاتپنداری با نقشهای خواننده/ نوازندهها طی میکنند.
نمیگویم ابرهای نقرهای یک آلبومِ کانسپچوال یا داستانیِ کامل و منسجم است، اما بیایید با این نگاه به آن، و خیلی از کارهای مهم(5) رَپ فارسی، گوش کنیم. جیدال در آلبوم دومش مصّرانه مرکز آهنگها میایستد، گاهی عریان گاه در نقاب، به همراه خوانندههای دیگری که (با حفظ هویت و سبک شخصی) در قالب شخصیتِ داخل متن قرار میگیرند: حکایت روشن و بُرندهای از موقعیت هر رَپر ایرانی فرضی، که زیر پوست این شهرها نفس میکشد، در دنیای رسمی موسیقی به هنرش مجوز نمیدهند، پس ناگزیر جای دیگری (زیرِ زمین) باید صدایش را بلند کند. جایی که «آسمان هم سقف نیست.»
رَپر/ راوی بارها از زمانهایی تعریف میکند که تنها و بیپول و خراب بوده، که روی پای خودش ایستاده و از جا برخاسته، مثلا در این کورِس آهنگ ششم جلد 1 بهنام نمیشم عوض:
من این دروغا رو باور نکردم
به این بردگی عادت نکردم
پختهها منو خامم نکردن
قصهها منو خوابم نکردن
و جلوتر:
میسازمش میسازمش میسازمش
میسازمش بیاد از آسمون سنگ
یه روز سرباز صلحام و
یه روز پاسبون جنگ…
نمیشم عوض قطعهی غمگین و زیبایی است با بیت خسته اما خستگیناپذیری از دارا، که حالوهوای گویندهی گرفتار در اتمسفری دلگیر و سرکوبگر را تصویر میکند. جوان یاغی و لجبازی که تن به تیرگی اطراف نمیدهد، و گرچه هنوز به هدفش نرسیده اما شکستناپذیر باقی مانده. در آهنگ بعدی نقرهای از سرنوشت پرتلاطم او (که دستکم بخش زیادش با زندگی واقعی جیدال منطبق است) میشنویم: سفرش از سرزمین پدری، بازگشتش به وطن، و باز ترک کردنش…
ابرا میگیرن ماهو آروم
پُرِ زخمه تنم
شستم راهو با خون
آفتاب و ساحل، موجا مال تو
من میمونم عاشق باد و بارون
او از مسیری پرمانع در چشماندازی نومید میگذرد و خود را از جامعهی ریاکار دور نگه میدارد، اما آخر به حرفی امیدوار میرسد حتی برای سرزمینی که طردش کرده، چون «توی ساختن نفرتی نیست.» بیشتر جلد 1 که با وضعیت فعلی رَپر شروع میشود (مثل فلاشبکهایی پراکنده) به اتفاقات و اشخاص گذشته اشاره دارد، اما در بیشتر جلد 2 با زمان و وضعیت حال طرف هستیم.
ابرهای نقرهای چون اغلب کارهای رَپ که رویکرد انتقادی/ اجتماعی دارند تصویری (هرچند ناکامل) از جامعهاش میسازد: هم زندگیِ زیرزمینی و پرفرازونشیب رَپرِ تنها و مطرود (گرچه میان طرفداران محبوب) و هم جهان پرالتهاب و خشن آدمهای روی خیابانها و مناسبات ناشایست و فاسد رایج، و برخورد سنگین و سرسخت، گاه فانتزی اما ملموس رَپر/ راوی شورشی با این فضا («من اون پروانه م که شعله اژدهاش کرد»)، که در لیستی طولانی از خشم و هجو و سرزنش و اعتراض و متلک، و گاهی رگههایی از سمپاتی و مهر و دوستی مجسّم میشوند.
جیدال قبلا با آلبوم 70 و تِرَکهایی مثل شاعر مریض، مشقی، کجای شهری، هذیون، قُلُپقُلُپ … (اغلب بههمراه عرفان، تَهَم و پایا و دیگر اعضای «پایدار») و حضور در آهنگهای دیگر گروه استعداد خود را به عنوان صدایی جاهطلب نشان دادهبود. وِرسهایی از این کارها را با تغییراتی در ابرهای نقرهای هم میشنویم. اینجا خاکیزدنها، دیسهای سطحی و آن عصبیت خام بعضی از کارهای سابقِ او را کمتر میبینیم، بهجایش وِرسهای جذاب و تجربههای تازهای در وُکالش میشنویم.
در آهنگ اول جلد 2 بهاسم نشونه (با حضور تَهَم و پایا)، یکی از برانگیزانندهترین تِرَکهای دو جلد، ترجیعبندی هست که شاید بتوان آن را اَنتم(6) آلبومِ بهشمار آورد:
میرم و میرم و میرم و میرم
ادامهداره…
راه من راه من
کهکهشانه
راه ستارهها ست
میرم و میرم
هرچی دیدمو میگم
آهنگ پُرپیچوتاب بعدی، بهمنِ سنگینی است: لافها و کلکلهای معمول اینجا مهیج اند، رجزهایی پرِ فریاد و طغیان و تهدید. بهمن بر مواجههی خواننده/ کاراکتر با اشخاص واقعی/ فرضی (از رقبا و رفقا و مسئول و مامور) شکل میگیرد، اما هم پژواکِ حماسی دارد هم زمزمهای است با خود:
از آسمون اگه سنگم بباره
جلو پام صد تا سد هم بذاری
یهجور میکوبم و میرم بگی بهمنه
آره ردم روی شهرم
میدونم پرچمش ماییم…
من اینجام بیاجازه باز
میشنویم بیاجازه باز
ببین من جوازی نمیخوام (نمیخوام)
عادتمه از سرِ جام بیاجازه پا شم!
در آهنگ غریب فقط، چهارمِ جلد 2 با آن تمپوی ضدضربش در اتمسفری شوم، راوی میگوید (در راه پیروزی و شهرت و پول) هیچچیز جلودارش نیست، جز خودش. و البته مرگ. فقط اجرای تلخ و کمیک، بدبینانه اما سرخوشانه، و درجهیکِ جیدال و زخمی از مضمونی اعتقادی است:
ترس، برادر مرگه
من، ندارمش هرگز
از کسی غیر خدا
اگه واستی جلوم برام علامت جنگه!
من فقط اَ خدا میترسم
من فقط اَ خودم میترسم
جیدال در فقط مثل جاهای دیگر به غرور و خودخواهی اشاره میکند. تکّبر و خودبینی خوشایند و مفرطی که از پی موفقیتهای بزرگ و ناگهانی یا در واکنش به حسادتها و حقارتهای محیط دچارش میشویم: از جمله در وقت نیس، مثِ هیشکی تِرَکِ آخر جلد 1، بهمن، یه دیواره، و میریزه برام (با حضور عالی از عرفان) آهنگ آتشفشانی و دوپهلویی که در آن غرور فریبنده و پوشالی ستارهی رَپ معادل یا بدلی از تکّبر کورِ و ویرانگر خودکامگان میشود:
میشنوه میره هوا تهران
دارن هی میان باز برا شعرام
منم خطاکارم و این خطا سفیدن
هی غیب میشن انگار ردِ هواپیماس!
مثل خیلی از رَپهای فارسی جدی، بخشهایی در ابرهای نقرهای کیفیت خودبازتابانهی(7) جالبی پیدا کرده که، جدا از صدق یا کذب بودن اعترافات و ادعاهایش، در موزیک ایرانی امروز کمیاب است. بهمن، میریزه برام و دیدهودل (با اشارهای به اثر شجریان) هرکدام گوشههایی از مبارزهی راوی در شناساندن حرفش به گوش مردم، بحرانها و دغدغههای اجتماعی، مصافش با مخاطب/ مخالف/ معشوق، و مسائل روحی و شخصیای از قبیل مخدرها و مشروب و خودویرانگری و غیره را تعریف میکنند. در چند تِرَک هم به ماجراهای عاشقانه و کلنجارهای عاطفی جیدال گوش میکنیم (همراه مهتا که به عنوان بکوُکال در آلبوم نقش پررنگی دارد): همبازی که دوستش ندارم هرچند ایدهی بدی نداشته، یه دیواره که نوعی کاورِ آهنگی از گوگوش است، و بینشونه با این تکهی جادوییاش:
دم ساحل تو دید موجو دارم
این موجا هی میارن تو رو یادم
که عجله دارن برسم بهم
وقتی میرسن غیب میشن
جلو پامان…
نچ! نچ! نچ! نچ!
بیشتر لیریکس دو جلد ابرهای نقرهای خوب نوشته و تنظیم شدهاند: زبانی ساده و سریع ولی چندلایه، پرضربه و پرنکته، پرکرشمه در وزن و رِنگ، و طنزی سیاهِ که گاه کلیشهای گاه مهلک است. هم وِرسهای جیدال و هم اغلب وِرسهای دیگر رَپرها که در شعر و لحن و فلو به کار سایهروشن و بُعد دادهاند: پویان اردلان در مث هیشکی، زخمی در فقط، عرفان در میریزه برام، ایمانمون در دیدهودل و اژدر در شکی توش نیس، آخرین آهنگ جلد 2. این لیریکسها و وُکالهای متنوع باعث شده ابرهای نقرهای از یکنواختی فرار کند: صداهای ماهرِ عرفان، سینا تَهَم و زخمی که مُهر و طعمِ خاص خودشان را دارند، با لحن کلی آلبوم و رنگِ وُکال اصلی هماهنگ (یا مکمّل آن) هستند.
کیفیت و رنگآمیزی صداهایی که دارا نواخته و ساخته قابلتوجه است، و تنظیم آهنگها از سلیقهای سنجیده نشان دارد. نواهای سینتیسایزر و کیبوردهای الکترونیکی، کوبهایها و گیتار و بادی و صداهای عجیبغریب دیگر پسزمینهی مناسبی برای بیتهای معرکهای میسازند که رَپرهای آلبوم هم قدرش را میدانند. به ریتمش میتازند و روی سُر و سختش اسکی میکنند.
کارهای جیدال و اعضای خانوادهی «پایدار»، فقط یکی از صدها صدای سرکش و لذتبخشی است که این روزها در زیرزمینها و بر پشتبامها نفس میکشد، و زنده است هرچند نفیر بلندش را همه نشنوند یا نخواهند. موزیسینهای بهروز، بیمرز و باانگیزهای که کارهای غیرمنتظره، جسورانه و نو میکنند. خیلی از این جوانها راهشان را پیدا کردهاند، صدایشان را پیدا کردهاند و راحت کارشان را منتشر میکنند. صدایی که خیلی زیاد شنیده میشود: کافی است بروید به خیابانها و کافهها و پارکها، در مهمانیها و سفرها، توی تاکسی و تنهایی، در پلیلیست نوجوانها و سربازها، رَپ فارسی میشنوید. یک موسیقی ایرانی توفانی و وحشی که (برخلاف سنّتهای ما) رُک و بیتعارف و بیآلایش است، ولی بیظرافت و بیجان هم نیست. شعاری و نچسب و رکیک میشود گاهی، اما بیمعنا و بیجا نیست.
رَپ فارس در سالهایی که بر آن گذشته، با همهی بالاپایینها، رشد کرده و بزرگ شده. موزیکی واقعی که به زبان قویِ روز حرف میزند پس به دل مینشیند: با اسلنگها و رمزکُدها، احساسات و افکار آدمهای دوروبر، پر از اشاره و کنایه و شوخی و جدی با اخبار و اشخاص و مُدها و تِرندها و حرفوحدیثهای امروز. نواها و کلماتی لبریز از خشم و اعتراض و پرخاش، و سراسر امید و انرژی و اراده. امید به شکستن دیوارها، شاید زدودن غبارها. این جوانها بهاصطلاح غیرمجاز اند، اما از مَجاز نمیگویند.
موزیکِ اینشکلی روح آدمیزاد را صافوصوف میکند. ممکن است نامنسجم باشد و مدعی، اما شجاع هم هست، حسّاس هم هست. صداهایی پرشور و شرور و باشعور که (برخلاف برخی از اسلافشان) ظاهرا به این حرف دیوید بویی باور دارند که «هیچچیز بدتر از زندگی در ترس نیست.» رَپرها و گروههای تازهنفس و کلّهشق هیپهاپ فعلا حرف اول را در جبههی آلترناتیو موسیقی ایرانی میزنند.
پس پیچ پخشصوت را بچرخان، دکمهی موبایل را لمس کن! از هرچه اطرافت دور شو، وُلوم را ببر بالا! تو در آستانهی سفری شگفتانگیز هستی. چشمهات را ببند، مُخت باز میشود.
فروردین 1397
پانویسها
- Doomtree: گروه آلترناتیو هیپهاپ آمریکایی اهل مینهسوتا، ترکیبی از چند رَپر مستقل و دو آهنگساز که، جدا از آلبومهای سولو و کارهای شخصی، هرازچند دور هم جمع میشوند و آلبومهای گروهی کار میکنند. موسیقیشان تلفیقی از هیپهاپ و نیوایج و پانکراک و بلوز و پاپ و سول و جَز و الکترونیک و… است.
- این دیسها، فحشها و تندیهای زبانی رَپرها گاه عین جوالدوزی به خودِ گوینده نیز عمل میکنند، اما در خیلی از تِرَکها هم غرقشدن و غلتزدن در دیس و دیسبازی باعث نقضغرض است.
- شاید اشاره به دوران اوج کار گروه «پایدار» پیش از خداحافظی موقت عرفان
4.Narrative Conceptual Album: آلبومهای مفهومیِ روایی یا داستانی که معمولا متمرکز بر شخصیت و تا حدودی متکی به خط قصّه هستند، از معروفترینها: آرتور (1969) کار کینکس، تامی و کوادروفینیا (1973) از هو، زیگی استارداست و عنکبوتهای مریخی کار دیوید بویی، دیوار و تیغِ آخر (1983) از پینک فلوید، بُت ارغوانی (1992) کار وَسپ و امثالهم
- 5. جهنم ساکت (1386) و آغاز اینجاست (1391) هر دو از رضا پیشرو، سکوت (1390) و اشتباه خوب (1394) هر دو از بهرام، و رِند (1395) کار فرشاد چندتا از بهترین و معروفترین آلبومهای رَپ فارسی هستند که میشود از نظرگاه آلبوم کانسپچوال به آنها نگاه کرد.
- Anthem: ملودی یا ضرباهنگ یا ترجیعبندی که شاخص و شمایل یک آلبوم یا گروه میشود.
- Selfreflective: که یکی از اسباب هنر مدرن است، از جمله در آلبومهای کانسپچوال روایی