کجایی جمعهی تابستانِ پارسال – خاطرات دسته جمعی «هیت» می سازد.
موسیقی بدون شک پرمخاطبترین هنر است و مخاطبانش میتوانند رویکردهای متفاوت و حتی متضادی داشته باشند. در عمل موسیقی به دلایل مختلفی وارد گوش مردم میشود؛ آرامش و فرار از سرعت زندگی، انرژی گرفتن، خلوت کردن، تشدید عشق، شاد شدن، تفکر و شاید دهها دلیل دیگر. سرعتِ رشد تولید موسیقی هم سرسام آور است. حتی در ایران هم که اقتصادِ موسیقی ورشکسته محسوب میشود بیش از روزی دو آلبوم تولید میشود. آمار رسمی نشان میدهد حدود 540 آلبوم در سال گذشته تولید شده و اگر تعداد آلبومهای موسیقی زیرزمینی را هم به این عدد اضافه کنیم قطعاً بیش از 800 آلبوم در سال منتشر میشود. در دنیا هر روز گروههای زیادی شروع به کار میکنند و برعکس. از سال 2000 به بعد، روندی که تولید موسیقی در تمام جهان طی میکند به معنای واقعی کلمه غیر قابل پیشبینی است. سبکها هر روز تغییر میکنند و ژانرهای متفاوتی متولد میشوند. با این حال طیف گستردهای از این موسیقیها مخاطب خودشان را دارند اما گویا تولید اسطورهها متوقف شده است. اگر زمانی شهرت «پینک فلوید» و «کویین» در کنار پاپ استارها کل جهان را میگرفت، حالا چند سالی است که به جز مواردی استثا (شاید ردیوهد از آخرینها باشند) چنین پدیدههایی نداریم. فراموش نکنیم که پاپ استارها (اگر مایکل جکسون را کنار بگذاریم) هم هیچگاه اسطوره نشدند.
در چنین بازاری اینکه چطور ستاره اقبال به کسی روی میکند و اثری «هیت» میشود به هیچ وجه دلیل واضحی ندارد. به همان نسبتی که موسیقیهای بیشتر تولید میشود و دنبال کردن تمام قطعات دشوار است، به همان نسبتی که اسطورهسازی نمیشود و به همان نسبتی که موسیقیِ سرگرم کننده حرف اول را میزند، تولید کردن یک قطعه هیت هم کاری دشوارتر شده است. ریتمِ جذاب، ملودی سادهای که در ذهن بماند، ترانه و حتی شاید روش انتشار، هر کدام دلایل مهمی در هیت شدن یک قطعه هستند اما الزاماً هیچ کدام نه لازم هستند و نه کافی. حتی در موسیقی پاپ هم هیچ قاعدهی مشخصی وجود ندارد و هیچکس از پیش نمیداند فُلان قطعه از «اَدل» هیت میشود. اصلاً چه کسی فکر میکرد «فارل ویلیامز» ناگهان از پشت صحنه تولید موسیقی فاصله بگیرد و جلوی دوربین «هپی» را بخواند که حالا آیا هیت بشود یا نه. اما اگر گروه یا موزیسینی یک قطعه هیت بسازد شاید نیمی از راه را یک شبه رفته و از آن پس باید به فکر حفظ موفقیت باشد. کارکرد قطعه هیت در موسیقی ایران هم بسیار عجیب است. به فعالیتهای «بنیامین بهادری» که نگاه میکنیم اگر قطعهای با ترجیع بندِ «دنیا دیگه مثه تو نداره» را در کارنامه نداشت شاید امروز حتی نامش را نشنیده بودیم، «رضا صادقی» با «مشکی رنگِ عشقه» یا «فریدون آسرایی» با ترانهی «آهای خوشگله عاشق»، چنین وضعیتی دارند. دو نکته در این موارد مشترک است؛ یکی مضمون ترانه که در اکثر موارد عاشقانه است و دوم اینکه خواننده اعتبار اصلی را از این قطعات وام میگیرد و هیچگاه روند رو به کمالی ندارند. اما هیتهایی داریم که موضوعهای دیگری دارند یا حداقل بیان متفاوتی برای عاشقانههای مرسوم انتخاب میکنند و همچنین روند رو به رشدشان را ادامه میدهند و موفقیتشان به یک هیت ختم نمیشود. برای چنین موضوعی چهار مثال در دورههای زمانی متفاوت وجود دارد.
اول از همه آهنگی که برای پدران ما هیت شد و البته هیت ماند؛ «پارسال بهار» از «عباس قادری» که با نام «زیارت» منتشر شده بود. خوانندههای محبوب و عام پسندِ آن روزها یساری، قادری، مقامی، آغاسی و سوسن و دیگران بودند که به جریان «کوچه بازاری» یا کوچه باغی معروف هستند. بیشتر از دستگاههای عربی و ترانههایی به غایت سطحی در این قطعات استفاده میشد. این موسیقی اوج محبوبیت را برای خوانندگانش به همراه داشت و هیچکس حتی شاعر و آهنگساز این قطعات را نمیشناخت. در میان تمام این آهنگها، زیارت بخت و اقبال دیگری داشت و تنها دلیل هیت شدنش ترانه آن بود؛ ترانهای که از خاطرخواهی در مسیرِ زیارت میگوید. اگر نگاه امروزمان به این ترانه که تا حد زیادی کُمیک شده را کنار بگذاریم، با ترانهای بسیار متفاوت و داستانی روبه رو هستیم. در این ترانه به صورت عینی و تطبیقی با اعمال و افکاری روبه رو هستیم که برای جوانها اتفاق میافتاد. اگر از کسانی که در آن دوره جوان بودند بپرسیم اکثریتشان چنین تجربهای را دارند که در مسیر سفری با اتوبوس یا قطار چشمشان به دختری میافتاد و مهری شکل میگیرد.
مورد دوم «جمعه» اثر فرهاد مهراد، اسفندیار منفردزاده و شهریار قنبری است؛ مثلثی که بهترین آثار پاپِ آبرومند پیش از انقلاب را ساختند. منفردزاده به وضوح میگوید این ترانه را به دلیل رخ دادن حادثه «سیاهکل» در روز جمعه آهنگسازی کرده و گویا به صورت مستقیم بار ایدئولوژیک داشته است. تمام هدف او شنیده شدن این ترانه بود و تصمیم داشت اگر نسخهای که فرهاد میخواند مورد توجه واقع نشود یا اجازه پخش نگیرد آن را با صدای «گوگوش» منتشر کند. گزینهی بعدی هم «نعمتالله آغاسی» بود که اگر از گوگوش هم استقبال نشد با صدایی منتشر شود که به قطع همه گیر میشود. اما کار به اینجا نرسید و اولین نسخه از این آهنگ با صدای فرهاد هیت شد. حال سوال اینجاست که چند درصد از مردم در آن زمان آگاهی سیاسی داشتند که اصلاً بدانند این ترانه به چه واقعهای اشاره دارد؟ حالا با گذشت بیش از 40 سال از ساخته شدنش چرا هنوز تا این حد پر طرفدار است؟ شاید جمعه کارکردی سیاسی داشته و به منظور خاصی سروده و ساخته شده باشد اما درعمل به این دلیل محبوب و معروف نشده است. بلکه روز جمعه برای تمام ما ایرانیها حالتی غمناک دارد و حس گسِ جمعه را حداقل یک بار تجربه کردیم.
نمونهی سوم، «تابستون کوتاهه» از گروه «زدبازی» است. حدود 10 سال پیش موسیقی رپ جان گرفته بود و زدبازی در کنار «هیچکس» از مهمترینهای رپ فارسی بودند. پس از چند سال فعالیت مستمر آنها آهنگ تابستون کوتاهه را منتشر کردند و چند روز بعد از آن در بین طرفدارهای رپ فراگیر شد. با گذشت زمان این قطعه بین تمام مخاطبان موسیقی در ایران چرخید و حالا از مهمترین هیتهای پس از انقلاب است. موسیقی در این آهنگ چیزی فراتر از قطعات دیگر ندارد اما ترانهاش روی موضوعی دست میگذارد که هر کس دانش آموز بوده درکش میکند؛ تمام شدن تابستان و شروع ماه مهر. شاید در این قطعه گروه بیشتر روی خاطرات دوستی و غم جدا شدن از هم تاکید دارد اما اینکه مخاطب چرا با قطعه همراه میشود الزاماً به تمرکز گروه روی موضوعی خاص، ربطی ندارد.
در نهایت نمونه چهارم آهنگ «کجایی» از «محسن چاووشی» که سال گذشته رکورد بیشترین دانلود را داشت. چاووشی در تمام این سالها از پرمخاطبترینهای موسیقی پاپ بوده، از طرفی بیشترین دشمنی را از روشنفکرها و حتی همکارانش دیده است. جدا از تمام حاشیهها نمیتوان کتمان کرد که ترانههای او همیشه سطح بالاتری از همکارانِ هم سبکش داشته است. اما چرا دقیقاً یکی از بدترین ترانههایش تا این حد محبوب شد؟. اگر به این آهنگ با دقت گوش کنیم هیچ چیزی ندارد که بتوانیم بگوییم قویتر از آثار دیگر چاووشی است و به جای هر مزیتی تنها یک جمله دارد: عزیزم کجایی؟ دقیقاً کجایی؟. جملهای که دقیقاً در همین دوره، مردمِ قشرِ متوسط آن را زیاد استفاده میکنند. شاید در بیشتر مکالمات تلفنی این جمله رد و بدل میشود و یکی از دو طرف میپرسند: عزیزم کجایی؟ یا کجایی عزیزم؟
تمام این رکوردها و هیتشدنها نشان میدهد اگر موضوعی در ترانه مطرح شود که مخاطب آن را زندگی کرده باشد، احتمال فراگیر شدنش زیاد میشود. فرقی نمیکند این موسیقی کوچه بازاری، پاپ، راک یا رپ باشد، تفاوتی ندارد ترانه در بالاترین یا پایینترین سطح کیفی باشد یا در چه دورهای تولید شده باشد، فرقی نمیکند بهترین یا بدترین اثر از تولید کنندهاش باشد. تنها کافی است ترانه از موضوعی صحبت کند که مخاطب را مستقیم با خاطره و تجربه شخصی روبه رو کند، حال اگر این تجربه مانند نمونههای بیان شده بین افراد زیای مشترک باشد با مهمترین قطعات هیت روبه رو خواهیم شد. مهم هم نیست که سازندگان این قطعات تا چه حد نسبت به کاری که میکنند آگاه هستند و از روی ذکاوت این کار را میکنند یا شانس.
این مطلب پیش از این در شبکه آفتاب منتشر شده بود.