یادداشتی برای نمایشگاه گروهی از کجا به کجا

ساناز سید اصفهانی

مواجهه ی ( هنرمند ) با جهان ِ تاویل ، بیشتر ِ اوقات ، میتواند آسیب های جدی و جبران ناپذیری به جای گذارد . تفسیر ، نقد ، تحلیل و بازتاب های مختلف نسبت به یک ( اتفاق هنری ، اثری کشیده شده ، نوشته شده، ساخته شده، بیان شده، به نمایش در آمده ) ممکن است ذهن ِ خلاق را دچار تفسیرِ پیش از خلق کند و خلاقیت را از او بگیرد زیرا نمیداند برای چه کسی دارد خلق میکند ، آیا این فرایند ( خلق اثر ) به قول سونتاگ ” روحی است ، خلاق و رها که فعال شده ، پر از نیرو و پر از احساس است .” یا باید در خدمت ِ خلق و مردم و جهان بینی آنها و همین طور آموزش به ساز و کار خود ادامه دهد ؟ مواجهه ی هنرمند با جهانی که هرمنوتیک ، میتواند با گیوتین ِ با شعور خود ، با استناد به فلسفه ، اثری را تمیز دهد ، بازتاب هایی است که بیشتر اوقات مخرب است تا موجب ِ تسلای روحی زخمی . بیشتر اوقات پر پرواز را می برد تا اینکه او را پر بدهد . این ماهیت های شکل مدارانه و نگاه به یک اثر همواره در همه ی اعصار ، ستون های روزنامه ها را پر کرده است ، فروش فیلم ها را کم و زیاد کرده است ، کوتوله ها را بزرگ و بزرگ ها را عقیم کرده است و کمتر موجب ِ پیشرفت آنچه که به آن ( هنر ) میگوییم شده است . هنرمندی که بتواند خودش را از شر این فیلترهای هرمنوتیک رها کند و به جادوگری بپردازد ، درونش را بیرون بیریزد ، در شالوده ی سبک خودش ، خودش را تعریف کند ، بتواند با خودش در ابتدا و با دیگران در انتها سخن براند ، متفاوت باشد ، جهان بینی خودش را بی هیچ ترسی از نقادی – که سیاست ِ غلطی برای خلاقیت است – ، نشان بدهد ، موفق است . ترس از قضاوت که همیشه و توامان همراه هر هنرمندی است ممکن است ملاحظات زیادی را سبب شود و این خود اولین سانسوری است که بر پروسه ی خلاقیت اعمال می شود و اثر را علیل می کند .
نمایشگاه از کجا به کجا یادداشت ساناز سید اصفهانی سروش میلانی نژاد
اپیزود 1 : چه کسی میتواند دقیقا ، یک اثر هنری از کجا شروع می شود ؟ ما همواره ّ انتها و محصولی که به نمایش در آمده است را در کتاب میخوانیم ، توی نمایشگاه می بینیم ، در تالار می شنویم و . . . ما هرگز نمیدانیم چگونه و از کدام رایحه اولین نُت موسیقی در پارتیتور گذاشته شده است و محرک آن چه بوده است . ما از جهان و انزوای هنرمند دوریم . اینکه چقدر این جهان و اتفاقا زندگی شخصی میتواند موجب ِ خلاقیت ، اثر بر دیدگاه هنرمند بگذارد مهم هست هرچند در نقد ها ، واکنش های شکل مدارانه و یا روان شناسانه و نو غالب می شود به نقد سنتی ، با این همه مهم ترین و شاید اولین ریشه های خلق یک اثر ، از زندگی شخصی آن هنرمند ، از گذشته ی او ، از محل زندگی او ، از تاریکی های او و از رازهای او نشات می گیرد و سپس به درختی تبدیل می شود که میتوانیم قامتش را ببینیم .
اپیزود 2 : چه کسی حق ورود به حریم شخصی هنرمند را دارد ؟ آیا کسی میداند دقیقا یک نویسنده چگونه اولین جمله ی کتابش را مینویسد ؟ آیا نوشتن ، با کلمه آغاز می شود و داستان ها ریشه شان در کتاب هاست یا در سوژه های دیگر ؟ آیا وقتی تصویری خلق می شود ، موسیقی ، قصه ، صدا ، رایحه ، بر جهان هنرمند اثر گذار است ؟ این ها را چه کسی میداند ؟ یک هنرمند چه فرایندی را طی میکند تا به خلق دست بزند . مرتکب عملی شود که رها شده ی ناخودآگاه است ، چقدر در خوشحالی اش یا در ناراحتی اش می تواند خلق کند ؟ چه کسی کنار هنرمند است ؟ پاسخ این سئوال ، برای هر شخصی در هر دوره ای از تاریخ ، متفاوت است . گمان میکنم اغلب اوقات – هیچ کس – در امر خلاقیت ، انزوا و یگانگی هنرمند و اثر ، در پیله ای رخ میدهد که کسی شاهدش نیست . مگر کسی در رفت و آمدی خلاقانه ، بی هیچ عداوتی و قضاوتی و البته با شعوری بالا و هوشی سرشار ، بتواند از ابژه ها ، رفتارها ، ناهنجاری ها ، نامتعارف بودن ها ، حقایق ِ دیده نشده ، دریافتی داشته باشد که بتواند واقعیت ِ به نمایش گذارده شده را بفهمد . در داستان نویسی همیشه ، باید کنار نویسنده کسی باشد ، به آن شخص مخاطب اول یا the first reader میگویند ؟ این آدم الزاما میتواند هیچ ربطی به جان ادبیات هم نداشته باشد . همواره در زندگی هنرمندان رازها و رمزهایی است که کمتر کسی از آن آگاه است .
اپیزود 3: ( نمایشگاه از کجا به کجا ) ، کیوریتور : سروش میلانی زاده ، اتفاقی است که در صحنه ی گالری ثالث به نمایش در می آید و بازیگرانش ، کسانی هستند که در خلوت ، بودشان ، نمودی غیر عینی برایمان داشته است ، مشق ها یا study هایی را میبینیم که ممکن است هزار فرسنگ با اثر خلق شده فاصله داشته باشد اما در واقع نقطه ی آغازین است . جمع آوری کاغذپاره ها ، مشق ها ، اتودها ، اشتباه ها ، خط خطی ها ، یادداشت ها ، زوایای پنهان ِ یک هنرمند ، به شدت جذاب است . – البته اگر علاقه داشته باشید که بدانید در این خلوت چه می گذرد !- عبور از واقعیت ، راهی است دشوار ، راهی است که با جادوی خلاقیت فردی میتواند به حقیقتی به نام – سبکِ فردی – تبدیل شود . . . و این از شروع ها ، از مشق ها ، از بی ربط ها از چرک نویس ها بیون می آید . . . نمیدانم این تحقیق و گردآوری چقدر طول کشیده است . مشتاق و کنجکاوم ، همواره برای هر پژوهشی ، برای هر ریشه یابی و سونوگرافی روحی ، علاقه دارم بدانم جهان یک هنرمند چقدر شبیه من است . من چقدر از آن جهان دورم ؟ اصلا آیا من به عنوان هنرمند شامل این جهان ِ ازلی ابدی می شوم یا خیر ؟ بنابراین به گالری ثالث می روم . با توجه به اینکه تا به حال نمایشگاه ثالث ، عناوین ِ سنگینی را یدک کشیده است که هنرمندان اسم و رسم دار همواره در آن حضور فعال داشته اند هرگز با رضایت پایم را از آنجا بیرون نگذاشته ام . مثال بارزش پروژه ی پزشک احمدی بود که همه چیز به همه چیز ربط داشت جز تاریخ و سرنگ هوا و شکنجه ! با همه ی این افکار ناراحت ، اما با اطمینان به کسی که می شناسمش ، سروش میلانی زاده که بهترین عکس زندگی ام را از دوره ی کاری تئاتر تجربی ام از او دارم و با توجه به نمایشگاه های مهمش می شناسمش ، با این اعتماد وارد گالری ثالث می شوم تا با اعتماد به اسم گالری ثالث ! در مواجهه ی اولینم با سرمشق ها و یادداشت ها ی آقای درم بخش ، نمیدانم چقدر تعجب در چشمانم موج می زد . اما مدت زیادی را صرف ورق زدن دفترچه ی آقای درم بخش کردم . بریده روزنامه ها و مجموعه ی بی ربط نقاشان از زندگی خصوصی شان ، نوشته هایی بی ربط که باید با نخ نامرئی بخیه به هم بچسبانی و یک تفکر ، تنهایی را در لباسی ببینی ، پشت ویترین جمع شده است . توی قاب شیشه ای با احترام نگه داشته شده است . مهم ترین بخش ، دیوار بابک اطمینانی است که از آن عکاسی شده و وارد گالری اش کرده اند . یادداشت هایی که شبیه شعر ، کلافگی . . . واقعیت است تا نمایش ، این دیوار تگانم میدهد . این خط خطی ها که معلوم نیست ، کی نوشته شده ،چرا روی دیوار نوشته شده . . . یاد خودم می افتم و دیوار نوشته هایم و رنگی که رویش رفت و همه اش نابود شد . هر هنرمندی به دلیلی جمله ای را دوست دارد روی دیوار بنویسد . یک روان شناس می تواند این را تحلیل کند البته کسی در حد و اندازه ی فروید نه روان شناسان دور از هنر امروز ! شاید کندن رنگ و نوشتن جمله ی مهم یا بی ربط در حال بد یا حال خوب تاکیدی است که در زندگی آن شخص نیست یا باید باشد . مثل معبدی می ماند . این دیوار من را پشت سایه های زیاد زندگی خودم میبرد و دلم را میرنجاند . گنجینه ای که هرگز کسی نخواست ببیندش . . . اتفاقاتی که موجب واکنش هایی می شود که مدام با قضاوت رو به رویم میکند . متلک هایی که به عنوان یک هنرمند از دیگران میشنوم . دلیل گیاهخوار شدنم و تگه اندازی نزدیکانم . . . بازگشت به دوره ی انیمیشن و کلاژ درست کردنم و اخراجم از کلاسی که دوست داشتم مبدا شروع یک کار حرفه ای برایم شوم . شکسته شدن قلبم و هزار داستان دیگر که با جزیره در کهکشان ، با زبان میس شانزه لیزه هم نتوانستم بازگویش کنم . . . این زندگی خصوصی این -از ابتدا – کجاست ؟ در مورد من کسی نمیداند . . . چه خوب که سروش میلانی زاده با پیش گفتار بسیار بسیار دقیق در کاتالوگ توضیحش داده و چه خوب که سراغ هنرمندانی رفته است . . . سراغ دوستانی از این هنرمندان رفته است و مجموعه ای را گرد آوری کرده که باید در موزه باشد تا در گالری . برای اولین بار است که این چنین می ترسم . . . این قدر این نمایشگاه را با سینما ، ادبیات ، موسیقی همراه می بینم . . . این همه سکوت میان آن همهمه . . . دوست ندارم بیرون بروم . بیش از اندازه بر من حمله می کند . . . این حجم عزیز و عظیم را دوست دارم . . . بیرون می روم .
نمایشگاه+گروهی+هنرمندان+در+گالری+ثالث
اگزودوس : بیرون میروم ، سیگار می کشم . به کتاب ها نگاه میکنم و دوباره پله ها را بالا می روم . میان عطر و احوالپرسی های مرسوم گم می شوم ، برمیگردم ، و دوباره کاملا خارج می شوم و همه ی یادگاری ها را توی ذهنم با خودم روی پل کریمخان حمل میکنم . توی تخت خوابم می برم . به خودم فکر میکنم . نمیدانم کی متولد شده ام .
اپی لوگ : صحنه ، هرگز خالی نیست . شاید هنر سخاوتمندی که دنبالش میگردیم ، هرگز در گالری ها یافت نشود . . . هرگز توی کتاب ها نباشد . . . شاید پشت یک میز در یک گفتگوی دونفره . . . در یک قدم زدن زیر آسمان . . . در یک خاکسپاری دیده شود . دزد حرفه ای برنده است . آنگاه که کاشف واقعیت هنرمند است .
از همین جا ، از همین جزیره در کهکشان ، دعوت میکنم ، به دیدن این نمایشگاه بروید که موزه ای است بی تاویل و بی ادعا و بی اندازه مهم .
از همین جا به سروش میلانی زاده عزیز بابت این جسارت در انتخاب هنرمندان تبریک میگویم . از اینکه مرعوب سمت ، مقام و منزلت و بی هویتی آرتیستان نامی نشد و همچین اتفاقی را رقم زد .
نکته : نوشته ی بروشور و کتابچه بسیار جذاب است . نمینویسم . بروید . . . ببینید . . . بخوانید .

[button color=”red” size=”small” link=”http://galleryinfo.ir/Event.aspx?Id=3754″ icon=”” target=”true”]از کجا به کجا[/button]

در ادامه بخوانید