ابراهیم گلستان – مروری بر زندگی هنری و شخصی
سید ابراهیم گلستان متولد 26 مهر 1301 در شیراز، کارگردان، داستاننویس، مترجم،روزنامهنگار، و عکاس ایرانی است. گلستان را می توان اولین مستندساز ایرانی به حساب آورد که برندۀ جایزهای بینالمللی برای فیلمی مستند شده است. گلستان در سال 1326 اولین کتاب خود را با نام آذر ماه آخر پاییز منتشر کرد و سپس به همراه همسر و دو فرزند خود، لیلی و کاوه گلستان به آبادان رفت. او در جنوب ایران برنامۀ رادیویی تهیه میکرد، عکس میگرفت و فیلم مستند خبری میساخت.
در جریان نهضت ملی نفت عکس و فیلمهایش از شبکههای معتبر خبری جهان پخش شد. ابراهیم گلستان عکسهای بسیار زیاد و دیدنی از کودتای 28 مرداد و تحولات سیاسی آن زمان از جمله جلسه دادگاه نظامی دکتر مصدق گرفت. بسیاری گلستان را به نقدهای تندی که علیه بعضی از روشنفکران و نویسندگان آن زمان داشت میشناسند. حتی فردوسی نیز از گزند نقدهای او در امان نمانده و گلستان او را شاعر جنگ مینامد. فرای فعالیتهای گلستان در زمینه نویسندگی از کارهایش در حوزه سینما نیز نمیتوان چشمپوشی کرد. شروع فیلمسازیاش با مجموعهای سه قسمتی به سفارش شرکت نفت بود.اولین فیلم به نام “یک آتش” در سال 1340 به نمایش گذاشته شد و در ادامه “موج و مرجان و خارا” و “آب و گرما” نیز ساخته شد. او در این فیلمها نیز زبان روایت خاص خود را دارد و سخن خود را میگوید. آن جا که در پایان فیلمِ موج و مرجان و خارا روایت میشود: از این ثروت جز شیاری کف آلود نصیب مردم نخواهد شد. از دیگر کارهای این هنرمند به تپههای مارلیک میتوان اشاره کرد. مستندی در مورد کشفیات باستانشناسی در ایران که در سال ۱۳۴۳ برنده جایزه شیر سن مارکو در جشنواره ونیز شد. ابراهیم گلستان دربارهی فیلم می گوید: نخستین بار که نمایشگاه چیزهای پیدا شده در مارلیک را دیدم نظرم به دو مجسمه کوچک رفت که انگار فریاد می زدند. این دو، خدای مرد و زن باروری بودند. ﻣﻦ ﺩﺭ ﻣﺠﺴﻤﻪ ﺧﺪﺍﯼ ﺯﻥ ﺩﻋﻮﺕ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﯾﺪﻡ، ﻭ ﺩﺭ ﻣﺠﺴﻤﻪ ﻣﺮﺩ ﺭﺍﺳﺖﮐﺮﺩﻩ ﮐﻪﻇﺮﻓﯽ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ، ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﺩ ﺁﺏ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽ ﺭﯾﺰﺩ. او در سال 1344 نخستین فیلم بلند داستانیاش با نام خشت وآیینه را میسازد. خشت وآیینه به زعم بسیاری نخستین فیلم غیر متعارف و روشنفکری سینمای ایران است. گلستان در سال 1350 فیلم “اسرار گنج درهی جنی” را میسازد. فیلمی نمادین که بعد از یک هفته اکران توقیف می شود و همین اتفاق موجب مهاجرت گلستان برای همیشه از ایران میگردد. در مصاحبهای، از ابراهیم گلستان دربارهی ساخت این فیلم که نشاندهنده شرايط ايران پيش از انقلاب و روند اشتباه مدرنسازی کشور و هشدار دهنده آغاز دگرگونیها بود پرسيده میشود که در پاسخ میگوید: «حالا بعد از سی سال همه می گويند که آن موقع بهتر از حالا بود ولی واقعيت اين است که آن زمان، يعنی زمان گذشته، غلط بود، اشتباه بود، شاه هم اين را میدانست ولی من در آن زمان میخواستم آن شرايط را نشان بدهم . من قلبم بدرد میآمد از آنچه میديدم…».
ابراهیم گلستان در رابطه با زندگی شخصی خود بسیار درون گرا و محافظه کار است تا جایی که وقتی از او در رابطه با مرگ تراژدیک فروغ فرخزاد و کاوه گلستان پرسیده می شود آن را اتفاقی بسیار عادی که در زندگی هر انسانی می تواند رخ دهد، می داند. گلستان تنها در یک مصاحبه با پافشاری زیاد حضار راجع به فروغ می گوید:«او زن شاد و خوشحالی بود. اما بسياری از جمله اعضای خانواده او درباره او چيزهايی می گويند بدون اينکه بدانند او چه کسی است. خيلی از کسانی که اشعار او را خوانده اند اصلا مفهوم اشعار او را نمی فهمند و اين را من بر اساس واقعيت می گويم.»