آلبوم بالانس – دومین پروژۀ گروه اتاق و بامداد افشار

مجله فرهنگی اورسی
گروه اتاق آلبوم بالانس بامداد افشار اصغر پیران نیوشا قربانی امید سعیدی

تولید و انتشار آلبوم بالانس پس از پروسه‌ای یک سال و نیمه به سرانجام رسید. بامداد افشار، گروه اتاق و تمامِ تیم همکار آن‌ها در این آلبوم، کاری را در قالب پروژه‌ای موسیقایی انجام داده‌اند که در نوع خود منحصربه‌فرد است. «بالانس» متشکل از هنرمندانی در زمینه‌های مختلف از موسیقی گرفته تا بازیگری، طراحی لباس، پرفورمنس، ویدیو آرت و … در کنار هم چیزی را ثابت کرده‌اند. اینکه می‌توان با همه مشکلات، مستقل به فعالیت ادامه داد و ایده‌های بزرگی را اجرایی کرد و پا را از چهارچوب‌های مرسوم و همیشگی بیرون گذاشت.

با اتمامِ روند تولید و انتشار آلبوم بالانس، اجراهای گروه اتاق به زودی در شهرهای مختلف آغاز خواهد شد.

0- گروه اتاق | شروع (Intro)
1- گروه اتاق | خلاء (Emptiness)

پرفورمنس شهر- بازی مجموعه تصاویر بریده‌بریده‌ای از شهر بود و آلبومش نمونه‌ی صوتی آن تصاویر. قطعه‌ی تازه‌ی گروه اتاق، خلأ، ادامه‌ی همان مسیر تکاملی است؛ قطعه‌ای که در آن تمام ویژگی‌های خاص گروه اتاق بی‌هیچ دست‌خوردگی سر جایشان هستند: شعر فرم شکسته دارد و معناگریز است. موسیقی در جایی میانه‌ی موسیقی الکترونیک و سایکدلیک‌راک چرخ می‌زند. با اینکه در تولید صداها از نوآوری‌های زیادی بهره برده شده، اما آهنگِ نهایی، به خصوص از منظر ریتمیک، مثل گذشته بی‌آلایش است. آن‌چه اندکی این قطعه را از قطعات آلبوم شهر- بازی متمایز می‌کند، آهنگ‌سازیِ سروشکل‌دارتر و گرایش بیشتر به تجربه‌ی صداهای نُوتر است. اصواتی که به‌شدت حس تعلیق و بی‌ثباتی را القا می‌کنند. البته این ویژگی‌ها در آلبوم قبلی هم کم‌و‌بیش وجود داشت و در این قطعه فقط تأکید بیشتری بر آن‌ها گذاشته شده است. خلأ نیز مثل تک‌تک قطعات آلبوم قبلی شبیه به بریده‌ای از یک پالت واحد است. این پالت در روزهای آینده قطعه به قطعه منتشر خواهد شد.
محمد خلیلیان

2- گروه اتاق | پارتو (Pareto)

ایدۀ اولیه آهنگ جدید گروه «اتاق» از قانون Pareto شکل گرفته. اصلی که می‌گوید 80 درصد رخدادها از 20 درصد دلایل به وجود می‌آید. شبیه به اَلاکلنگی می‌ماند که در آن کودکی 20 کیلویی، آدمی 80 کیلوگرمی را به هوا پرتاب می‌کند. ولی ترانه و موسیقی بر این ایده پافشاری نمی‌کند. فضای کلی آهنگ با محوریت شعری از دوران بچگی شکل می‌گیرد و صدای ساز کالیمبا هم این حس را تشدید می‌کند. اما انگار با بزرگ شدن‌مان، همه چیز دچار اعوجاج شده است. در طول «پارِتو» شعرها تحریف و صداها دیستورت می‌شوند و حس‌های موجود در موسیقی به تدریج محو می‌گردند. انگار زندگی زمین بازی‌یی باشد که از هر طرف به هزارتویی ختم شود و تا ابد در آن حبس باشیم. زمین بازی متروکه‌ای که روزی پر از صدا و رنگ بوده.
سامان کرمپور

3- گروه اتاق | مرده ها خودخواهند ( The Dead Are Selfish )

در قطعه‌ي «مُرده‌ها خودخواه‌اند» از گروه اتاق، سطرهای ابتدایی شعری از گنزالس را می‌شنویم به نام «طعنه‌ به مردگان» که یکی از اشعاری‌ است که گنزالس با مضامین مُراوده با مردگان نوشته است. سطر طلاییِ شعر گنزالس،‌ آخرین جمله‌ای است که در قطعه‌ی جدید گروه اتاق می‌شنویم: «بدترین چیز مُرده‌ها این است/ مُرده‌ها را نمی‌توان کشت» این سطر طنزآمیزی از شعر گنزالس است که در بطن خود حاوی پیامی دقیق و مهم است، اما در موزیک-ویدئوی گروه اتاق با نشانه‌هایی از جهان اساطیری و روایات مذهبی تلفیق و همراه شده و به ساحت تصویر و اجرا رسیده است. استعاره‌‌ای که شعر این اثر از دنیای مُردگان می‌سازد، تصویری معکوس است از نظم و ترتیب طبیعی جهان؛ آن‌چه که در عصر حاضر، جهان آشفته‌ي آن است. جهانی که از داد و دهش بی‌بهره مانده و در زهدان تاریک‌اش، رب‌النوع آفرینش و زایش گویی عقیم شده است. جهان در دست ماشین‌ها و ربات‌هاست و قهرمانان همگی مرده‌اند. مُرده‌هایی خودخواه، که وامی‌دارندمان تنها گریه کنیم.
ارژنگ آقاجری

4- گروه اتاق | کورچهرگی (FaceBlindness)

این آهنگ را در قبرستان گوش نکنید. در نمایی از بالا که صاف نشانه گرفته است انبوه سنگ قبرهایی که ردیف شده‌اند پیش هم: محمد پیش علی. امین کنار سامان. نازنین پیش سهیلا. سروین در کنار اشکان. همه با سنگ‌های مشکی یک اندازه، یک رنگ و حتی قیافه‌هایی که یک استاد حکاک ناشی، حکاکی کرده است: یک شکل. این آهنگ را آن‌جا گوش نکنید. این آهنگ را در صف حراجی‌ برندهای خفن و گران گوش بکنید. جایی که یکی یکی می‌رویم سمت رگال. من پشت تو. تو پشت طناز. حسین پشت فرخ. علی پشت صنم. آن جا روی رگال، لباس زیر، شلوار، پیراهن، کیف، کت تکی، مجلسی و اسپرت آویزان نشده است. آن‌جا چیزی آویزان شده است به نام چهره. یک شکل، یک جور و حتی تک سایز. وقتی در صف ایستاده‌ایم این آهنگ را گوش کنیم. یا بهتر بگوییم؛ این آهنگ من را آن‌جا می‌برد. جایی که داردم چهره‌ام را پرو می‌کنم. بدنم را در برابر آینه، چپ و راست می‌کنم. شاید کمی هم کمرم را می‌چرخانم. از تمام رخ به نیم رخ، و حالا بر می‌گردم به سه رخ، آیا این چهره به من می‌آید. در آن اتاق پرو من تنها هستم. از که دارم سوال می‌کنم؟ خودم. من از خودم سوال می‌کنم این چهره‌ی تازه به خودم می‌آید یا نه، و خودم برای لحظات محدودی ابژه می‌شوم و یک چیزی در درون من، فکر می‌کند حالا خودش را با دیگران مقایسه می‌کند. دیگرانی که همه، دارند از یک چهره فروش، چهره می‌خرند و یکی یکی وقتی وارد اتاق پرو می‌شوند، شبیه هم‌دیگر می‌شوند. یک به یک از دست می‌روند. آهنگ کورچهرگی درباره‌ی تراژدی هم‌شکلی است. در دنیایی که می‌پنداریم هر کس به «دیگری» احترام می‌گذارد، هم‌شکلی به تک‌تک‌مان تجاوز کرده است. از بیخ و بن مفهوم دیگری را به محاق رفته است و همه‌ی ما یک نفریم. یک نفر تنها، بی‌چاره، از هم گسیخته که هر تکه‌ دارد پتک می‌زند به تکه‌ی خویش. ما حتی صدای یک شکل هستیم.
امین یگانه

5- گروه اتاق | همجواری (Proximity)
6 – گروه اتاق | rotenburg 03.09.01

ژان بودریار، فیلسوف معاصر فرانسوی، رویدادهای اساسی عصر حاضر را از دنیای طبیعی بیگانه می‌داند و می‌گوید دنیای واقعی ناپدید شده است. انسان در همان‌حال که به دنیا ارزش، مفهوم و واقعیت می‌بخشد، فرآیندی انحلالی را نیز آغاز می‌کند و امور و مفاهیم در آستانه‌ی واقعی شدن، منحل نیز می‌شوند. این نظریه در زمانه‌‌ای که خطر نئوفاشیزم دستاورد تمدن ما را تهدیدی جدّی می‌کند، بسیار قابل تأمل است.
در تجسم ایده‌ی قطعه‌ی «روتنبرگ» از آلبوم بالانس، دیالوگی آغاز شده و رفته‌رفته از معنا تهی می‌شود، صدا و تصویر به‌هم می‌ریزد، زمان در زبان مستحیل می‌شود و تن‌ها و بدن‌ها گلاویز هم می‌شوند. شهر فاسد را شب تباهی فرا گرفته و بدن‌ها گرسنه‌ی یکدیگرند. در پس‌زمینه‌ی تصویری که دو شخصیت مشغول دیالوگ اند، تاریخی خود را به ما می‌نمایاند: ۰۳٫۰۹٫۰۱٫ این تاریخ به‌شکلی سمبلیک در موزیک‌ویدئوی قطعه‌ی جدید گروه اتاق، یادآور یکی از عجیب‌ترین و تلخ‌ترین اخبار قرن حاضر است: «آدم‌خواریِ روتنبرگ»
ارژنگ آقاجری

7- گروه اتاق | سنّت واجبه اما نه از بیخ
8- گروه اتاق | رویای ربات ها (Robot Dreams)

در ادامه بخوانید