رقابتهای بزکشی در شمال افغانستان

وقتی به نقاط مختلف جهان سفر می کنیم و گرد جهان را می گردیم، آنچه به چشم میآید این است که در هر کشوری، ورزشی خاص از محبوبیت و اقبال عمومی برخوردار است، ورزشی که با هزارتوی فرهنگ، سنت، آداب و رسوم آن جغرافیا پیوندی دیرینه دارد و در درازای تاریخ آن مرز و بوم، به بخش جداییناپذیر از زندگی و زیست جمعی مردم تبدیل شده است.
در انگلستان، بدون شک، فوتبال امپراطور ورزشها است. در هندوستان، سرزمین هفتاد و دو ملت، میلیونها انسان در خانههايشان و ورزشگاههايشان شیفته و دلباختۀ کریکت هستند. بیسبال آنچنان در دل آمریکايیها نفوذ کرده که اگرچه تنها تیمهای داخلی آمریکایی در لیگ داخلی حضور دارند مردم آمریکا برگزاری این رقابت ها را مسابقات جهانی مینامند.
اما در افغانستان داستان کمی متفاوت است. در افغانستان مانند بسیاری از کشورهای آسیای میانه، ورزش هايي كه برپايۀ غریزه هستند ، قلب هزاران تماشاگر را سالهاست به تسخیر خود درآورده. تماشاگرانی که در شهرها و روستاها در سراسر افغانستان، در مکانهایی شبیه ورزشگاه، گرد هم جمع میشوند تا از نزدیک به تماشای این رقابتهای سخت و نفس گیر بنشینند و لحظههای رقابت بین ورزشکاران را لمس کنند.

«بُز کَشی» کلمه ای با ریشۀ فارسی و معادل دَریاش «توده برآئی» ، ورزشی است سرشار از رنگهاي متنوع و حسهای گوناگون، مملو است از برخورد و تنش و در عین حال رقابتی است به شدت غیرقابل پیش بینی و البته بيشتر وقتها خطرناک. بزکشی ورزشی از خانوادۀ ورزشهای سوارکاری و شبیه چوگان است که در آن تیمها در زمین مسابقه با يكديگر مبارزه میکنند تا کنترل لاشۀ حیواني (بز، گوسفند یا گوساله) را بهدست بیاورند. هر ساله این بازیها به عنوان بخشی از جشنهای نوروز و سال جدید در بين مسلمانان شیعه در آسیای مرکزی برگزار می شود.
قوانین بزکشی ساده است؛ لاشۀ یک بز یا گوساله در طول زمین مسابقه کشیده میشود؛ و بازیکنان تلاش میکنند تا لاشۀ حیوان را وارد مکانی بنام «دایرۀ هدف» كنند ، بدون اینکه به رقبای تیم مقابل اجازه دهند تا لاشه را از دایره بیرون بیاندازند. به بازیکنان حاضر در زمین مسابقه «چاپ انداز» گفته میشود و با تجربهترین سوارکارانشان اغلب در دهۀ چهارم عمر خود بسر میبرند. سوارکارانی که آموزشهای طولانی و تجربهاندوزی حاصل از رقابت با سوارکاران دیگر در طول سالها،آنها را به حکمرانان بلامنازع زمینهای مسابقه تبدیل كردهاست. هرساله در سرتاسر افغانستان، بیش از 100 تورنمنت بزکشی برگزار میشود. پیش از اينكه فدراسیون المپیک افغانستان قوانین خاصي را وضع كند ، با بالا رفتن تب و تاب مسابقات، بازیکنان از کنترل خارج شده و محدودیتهای معمول را زیر پا میگذاشتند و کار به خشونتهای غیرمعمول می کشید.

بر طبق قوانین جدید، سواراکاران حق ندارند با شلاق بر پشت هم بزنند و سواراکاران دیگر را از روی زین اسب هل دهند. فدراسیون المپیک افغانستان در سالهای اخیر با ارائۀ قوانین رسمی تا اندازهاي از خشونت بازیها کاسته اما هنوز هم بازیکنان اغلب لباسهای چند لایه میپوشند و کلاههای محافظ به سر میگذراند تا اگر از زین اسب افتادند، آسیب نبینند و از حوادث احتمالی دیگر در امان بمانند.
فدراسیون تعيين كرده است، از جسم بیجان به جای لاشۀ حیوان با همان وزن قبلی استفاده شود. البته در برخی نقاط افغانستان پيش مي آيد این قوانین زیر پا گذاشته شود. بازیکنان مجاز نیستند وقتی در میدان بازی هستند لاشه یا جسم بیجان را به اسبهایشان ببندند اما قرار دادن لاشه میان پاها و اسب معمولاً از دید ناظران قابل چشمپوشی است. نشان دادن مهارت خارق العاده در زمین بازی فقط مخصوص سوارکاران نیست، اسبها هم باید تمرین و آموزش بسيار ببینند تا بتوانند، با وجود استرس و فشار زياد، بدون اینکه از نفس بیافتند و کله پا شوند، در میدان بزکشی تاخت کنند.

سوارکاران ترجیح میدهند اسبهای کوچک و چالاک را برای مسابقه انتخاب کنند؛ اسبهایی که بسیاری از آنها از کشورهای خارجی وارد افغانستان میشوند. شبیه تمام ورزشهای دنیای غرب كه مسئلۀ مالکیتِ باشگاه و جریان سرمایه، نمادی از متمول بودن صاحب آن است در این ورزش هم مالکیت و ادارۀ یک تیم بزکشی نشان از متمول بودن صاحب آن باشگاه است. پيش مي آيد كه صاحبان تیمها گاهی تا صد هزار دلار برای خرید، پرورش و نگهداری اسبها هزینه کنند. اسبهایی که سوارکاران آنها در میدان بزکشی برای به چنگ آوردن جوایز نقدی و غیرنقدی، از جمله فرش یا کلاه از جنس خز، خود را به آب و آتش می زنند.
هر تیم از بازیکنانی با قابلیتهای مختلف تشكيل شده است. سوارکاران جوان معمولاً نقش مهاجم را دارند ، آنها لاشه را میربایند و به تاخت به سوی دایرۀ هدف میروند، درحالیکه سوارکاران مسنتر اطراف دایرۀ هدف منتظر میمانند و نقش دفاعی را برعهده دارند تا سد راه مهاجمان تیم مقابل شوند.

با گسترش این ورزش در میان اقوام عشایر آسیای میانه در طول قرنها، بزکشی تبدیل به ورزشی مردمی شده است؛ ورزشی که نمادی از مردانگی و شجاعت در این گوشه از دنیاست. تماشاگرانِ بازی در حاشیۀ میدان مسابقه تجمع میکنند، برخی از تماشاگران، به خصوص نسل جوان، یکدیگر را تشویق و ترغیب میکنند تا پا به میدان گذارند و تا جایی که ممکن است به سوارکاران نزدیک شوند. گاهی اوقات و البته به ندرت این نزدیک شدنها آسیب و جراحتهاي جدی را در پي دارد.
با روی کار آمدن طالبان بين سالهای 1996 تا 2001، مسابقات بزکشی مثل موسیقی و سینما ممنوع شد و پس از پایان دوران حکومت طالبان بود که این بازی گونهای از رنسانس را در افغانستان تجربه کرد.
پاسکال مایتره به یکی از رقابتهای بزکشی در شمال افغانستان رفته و در میان هیاهوی فراوان، شور و شوق طرفداران و هالهای از گرد و خاک، به بازیکنان ، اسبها و تماشاگران نزدیک شده تا داستان بزکشی را در قالب تصاویر و از دریچۀ نگاه خود روایت کند.
توضیح در مورد ریشههای بزکشی:
از دوران هخامنشی و احتمالاً داریوش دوم، وقتی او به جنگ میرفت و از نیروهای سلحشوری استفاده میکرد، در زمان صلح، تمرین نجات دادن مجروحان جنگی، برداشتن غنائم جنگی و سلاحهای جنگی با بزکشی انجام میگرفت تا روحیهی نبرد را در خودشان حفظ کنند. بُزکَشی نمادی از آن دوران و برگرفته از فرهنگ اقوام قدیم است و نمادی از شکار در آسیای مرکزی به شمار میآید و شبیه به چوگان در ایران بزرگ و ایران باستان است. البته استفاده از حیوانات در بازیهایی همچون اسبسواری، چوگان، بزکشی مسلماً محل بحث است و در مورد آن نظرات متفاوتی وجود دارد ولی باید به ریشههای بازیها و ورزشهای رایج در کشورهای مختلف و میان اقوام نیز توجه کنیم. سرزمین افغانستان با تاریخ پر فراز و نشیباش برای ما پر است از زیبایی، فرهنگ و رسومات مختلف و مردمی دارد مهربان، خونگرم و مهماننواز.