«هنر دیدن» شماره 3 | نور به مثابه داستان، حالت و رسانه

شمیم
شمیم
هنری اساوا تنر دو حواری در مقبره

چگونه هنرمند از نور استفاده می‌کند تا ما را از تاریکی دور نگه دارد. نور به جهان اطراف ما وضوح می‌بخشد در حالیکه سایۀ جهان اطراف ما را تیره و تار می‌کند.اما بدون وجود کانتراست (تضاد) بین نور و سایه، ما به طور کلی نمی‌توانیم شکل ها و فرم ها را ببینیم. تمامِ هنرمندان از نور به شیوه‌های مختلفی استفاده می‌کنند تا قصه بگویند، حالتی را خلق کنند و یا حتی از خود نور به عنوان یک رسانه استفاده کنند. در این ویدیو به چندین مثال در این مورد پرداخته شده است.
ترجمه و زیرنویس: شمیم شاهمردانی

در مثال اول، تابلوی «دو حواری در مقبره»  ر ا می‌بینیم که در سال 1906 توسط هنری اساوا تنر (Henry Ossawa Tanner) کشیده شده. تانر متولد فیلادلفیا است و بیشتر عمر کاری خود را در شهر پاریس، شهر نور گذرانده است. او رویکردی مدرن و منحصر به فرد به موضوعات مذهبی دارد که این رویکرد را در این نقاشی، بسط و گسترش داده است. تانر لحظه‌ای را به تصویر می‌کشد که دو حواری عیسی مسیح، به مقبره عیسی مسیح نگاه می‌کنند، در حالیکه مقبره خالی است. این صحنه از دو نوع نور بهره برده است . یکی نور درخشان طبیعی نرم که از داخل حفره خارج می‌شود و یکی نور خارق‌العاده‌ای که از صورت جان ساطع می‌شود. هنری اساوا تنر با استفاده از هایلایت‌های زرد و سفید، صورت و سینه جان را روشن ساخته و بدین وسیله نمایه جان را ترسیم کرده و به او نوری درخشان داده تا اعتقاد و ایمان او را نشان دهد. پتر که مسیح را انکار کرد از تُن‌های رنگی هلویی و قهوه‌ای خاکی تیره تر برای چهره‌اش استفاده شده.  هنری اساوا تنر با استفاده از نور برای قصه‌گویی چیزی عجیب و معجزه‌وار را در نقاشی‌اش خلق کرده است.

ششصد مایل دورتر در آلمان، کِته اشمیت کُلویتس آثار هنری را خلق می‌کند که انعکاسی از تجارب شخصی او در مواجهه با رنج و هجران است. او از تکنیک‌های قیراندودکاری تجربی برای این منظور استفاده می‌کند. لبه‌گذاری سنتی شامل خراشاندن خطوط روی یک صفحۀ فلزی روکش‌دار است. بعد از اینکه در حمام اسید خوابانده می‌شود و خطوط قلم خورده، جوهری می‌شود که ظاهری به صورت نواحی تیره روی چاپ پیدا می‌کند. تابلوی میدان جنگ کُلویتس با روش لبه‌گذاری کشیده شده، نشان دهندۀ دوران بعد از انقلاب دهقانی در قرن شانزدهم است. این تابلو زنی را نشان می‌دهد که کَفَنی سیاه بر تن دارد و در یک دشت به دنبال پسرش می‌گردد. نورگیر کلاهی چهرۀ رنجور تکیده‌ای را در میان اجساد بسیار نشان می‌دهد. کُولیتس این صحنۀ شوم را بدون استفاده از رنگ خلق کرده است. در عوض او روی نواحی خطوط لبه‌دار تمرکز کرده تا تیرگی و تاریکی ایجاد کند و بر بخش‌های کلیدی جوهر بیشتری پاشیده. آنچه به عنوان نور فلاش ظاهر می‌شود جایی است که کُولیتس صفحۀ جوهری را صاف کرده، جایی که جوهر به صفحه نچسبیده است. از طریق این جای‌گذاری هوشمندانۀ نور است که کُولیتس ترس و وحشت جنگ و فقر را به تصویر می‌کشد. در حالیکه ممکن است فرایند ایجاد نور با لبه‌گذاری برای کُولیتس موضوعی پیچیده بوده باشد. برای دن فلِی‌وین ایجاد نور بخش ساده و آسان کار بود. زندگی در دهۀ 1960  در نیویورک به دن فلِی‌وین اجازه داد تا آثار هنری خود را از مواد صنعتی تولید شده، خلق کند یعنی اشیاء روزمرۀ زندگی آمریکایی. تابلوی \Nmonument for V tatlin از مجموعه کارهای هنری بود که دن فلی وین از هنرمند روسی اوایل قرن بیستم ولادیمیر یوگرافوویچ تاتلین الهام گرفت. تاتلین تلاش کرد تا هنر و مهندسی را در کارهایش با هم ترکیب کند گاهی اوقات در مقیاسی غول آسا.

 طراحی او برای سازه‌هایی معماری، نویدبخش فرا رسیدن دوران مدرن بود. فلِی‌وین از لامپ‌های فلورسنت برای استخراج هندسه و روح طراحی تاتلین استفاده کرد. اگرچه برای فلِی‌وین نور جنبۀ عاطفی و یا روحی نداشت او علاقمند بود که با کیفیت‌های فیزیکی نور کار کند. فلِی‌وین زمان زیادی را صرف کرد تا لامپ‌های فلوروسنتی را آرایش دهد و اینکه چگونه این نور با محیط اطراف خودش تعامل خواهد داشت و به دلیل اینکه لامپ‌های فلورسنت در نهایت می‌سوختند، فلِی‌وین همیشه برای موزه‌ها و گالری‌های هنری دفترچۀ راهنمایی می‌فرستاد تا لامپ‌های فلورسنت را به طور دقیق جایگزین کنند. با انتقال این طرح‌ها به مکان‌های یادبود و موزه‌ها، فلِی‌وین چراغ راهی شد برای هنرمندان نسل‌های بعد. از تانر که نور را به عنوان سمبلی مقدس استفاده کرد تا سایه‌های خاصی که توسط کُلویتس به بازی گرفته شد و طراحی و بکارگیری لامپ‌های فلورسنتی توسط فلِی‌وین، درک و برداشت ما بستگی به استفادۀ هنرمند از نور دارد .دفعۀ بعد که به یک موزه رفتید دقت کنید که چگونه نور روی دریافت و برداشت ما از آثار هنری تاثیر می‌گذارد.

در ادامه بخوانید