علی چولایی و ادیب قربانی – دو نوازی تار و پیانو

سامان
سامان
علی چولایی ادیب قربانی سوز و گداز ali choulayi adib ghorbani

قطعه سوز و گداز – دونوازی تار علی چولایی و پیانو ادیب قربانی .
سوز و گذاز نیمه‌بداهه‌ای از علی چولایی و ادیب قربانی و حاصل غم فقدان دوستی ست که به مرگ خودخواسته از دنیا رفت.
علی و ادیب در دونوازی های بداهه خودشان به دنبال یافتن فضایی مشترک هستند که نه صرفا سنتی محسوب شود و نه فرم کلاسیک مطلق به خود بگیرد و در نقطه ای به یکدیگر وصل گردد.

متنی کوتاه از ادیب قربانی

[box type=”shadow” align=”” class=”” width=””] راهشان دور نبود، ولی از مجموعه جاهايی بود كه در زندگی يا مدتی فشرده و مدام به آن سر ميزنی يا اصلا صد سال يك بار گذارت نمی افتد، برای همين هم بود كه هر بار چيزی در مسير نسبت به قبل عوض شده بود، خوب به چشم می آمد. دم در ايستادم، از شلختگی درختهايی كه از خانه ی قديمی و بزرگشان بيرون زده بود معلوم بود خانه مدتهاست بی دلسوز مانده. در ِ بزرگِ فلزيشان شل و ول تر از هميشه بود، هر چه در زدم در را باز نكردند، داد زدم “شهلا خانوم” باز جوابی نيامد، به در تكيه دادم، در با سر و صدای زياد لق خورد، صداي سگ همسايه شان بلند شد. خانه از آنچه فكر ميكردم كهنه تر و دخمه تر شده بود، طبيعی بود، از وقتی حميد پسر همين شهلا خانوم از بين رفته بود ديگر كسی حال و حوصله ی جمع و جور كردن وضعيت آن خانه ی به آن بزرگی را نداشت. همسايه شان آمد، غر زد كه چرا بعد مرگ حميد دير به دير می آيم. دعوتم كرد به خانه شان، گفتم آمده ام خاله شهلا را ببينم، ساكت شد، بدون حرف زدن كمی نگاهم كرد، برگشت و همانطور كه به سمت در خانه ی خودشان ميرفت فاتحه ميخواند. كنار در خانه ي حميد و خاله شهلا ايستادم، كوچه خيلي ساكت شد، طبيعي بود، كلافه شدم، به در تكيه دادم،صدايش بلند شد و صداي سگ همسايه پشتش، دٓر كه ساكت شد دوباره با كمرم ضربه اي ديگر زدم، ساكت كه شد، دوباره شروع كردم…[/box]

در ادامه بخوانید