درباره‌ی رضا پیشرو – سلام بر غم

کادانس
کادانس
رضا پیشرو دیوار بهداد امینی

درباره‌ی رضا پیشرو
بخش اوّل – سلام بر غم
بهداد امینی
برای بهنود
یک. درآمد
اسبی ست وحشی و زیبا، سوارش مردی نام‌ش رضا. یکی از رضاها. رضای پیشرو. شناسنامه‌اش‌ محمدرضا ناصری ‌آزاد بچّه‌ی تهران‌پارس و نظام‌آباد، از لقب‌هایش شاهِ تهران و رَپ گاد، خودش را گاهی چارلی چاپلین می‌نامد گاه باراباس، این اواخر آواتار. اسم‌ش هرچه هست، اسب‌ش رخشِ رپ است.
رضا پیشرو یکی از چند قطب(1) نسل اوّل رپ فارس و به دلایل گوناگون از خاص‌ترین آدم‌های عصر تارِ ما ست. کارنامه‌ش آن‌قدر مفصّل و پرتب‌وتاب بوده که می‌شود صدها صفحه از آن گفت و شنید. رضا رپری است محترم چه برای طرفداران دوآتشه و عشّاق سینه‌چاک‌ش، چه میان مخالفان‌‌‌ (هم رقیبان هم شنوندگان) و هم آن‌هایی که احساسات ضدونقیضی به کارهایش دارند. این واکنش‌های متناقض دلایل مختلفی دارد. بعضی‌ها می‌گویند صدایش غمگین است. خُب رضا، صدای غم است. می‌گویند زیادی بلند و وحشی و خشمگین است. بله فقط کافی است یک‌بار «کلافگی» را گوش کنید تا فوران استادانه‌ی فریاد را با ضربان خون‌تان بشنوید. با آواز عصبی افکار تلخ موزیک عبوس حال نمی‌کنید؟ پس به «دور دنیا» گوش دهید تا از لطافت و شوخ‌طبعی هیپ‌هاپ لذت ببرید، یا «انبوهِ جاودانه‌ها» را و به رویایی شیرین و محال فرو روید. بعضی‌ها اتفاقا این ورِ پاپ، خوش‌بین و هَپی موسیقی پیشرو را سبُک، لوس یا زیادی احساساتی می‌دانند. درست است چون این بخش‌ کاراکتر و نگاه و لحن‌ش کنار پیچیدگی و سیاهی و ایده‌های سخت‌تر‌ش معنا می‌یابند: گاهی دو روی یک سکّه اند، گاه مکمّل یا علیه هم. بعضی‌ها با قیافه و استایل گنده‌لاتی، تغییرات روحی و باورهای رضا، یا ورودش به بیزنسِ فیت پولی مشکل دارند. بعضی‌ هم از او بدشان می‌آید چون کسی است که تلفنی به سامان ویلسُن در مجلس ختم عمویش فحش خواهرمادر داده. من هم از این حرکت‌ش بدم می‌آید ولی ربطی ندارد به قدرت موزیک و شعرش‌، به تلاش‌ پرشور و بی‌امان و بخشاینده‌ش، به میوه‌های خوش‌مزّه یا کالِ محصول شیطنت‌ها، خطرکردن‌ها و شکست‌هایش. رضا پیشرو، این هیولای دل‌گنجشکی، آمیزه‌ای از همه‌ی این‌هاست: سرکش و درویش، خشن و رمانتیک، مَهیب و ظریف.
کلافه م
با حرارت بدنم
به تو میدم علامت
همه کارامو گذاشتم برا بعد
بد عادت شدم نیا عیادت من
من ترسم، برادر مرگ
رفتم، فراتر از درد
هستم، در حالت جنگ
اما خسته م، درا بسته ست!
مثل بیشتر بچّه‌های رپ‌باز دهه‌ی 1370 عاشق توپاک و راکیم‌الله و بیگی و اِمینم بود. اوایل همه روی بیت‌ رپرهای معروف می‌خواندند و رضا هم تا پیش از 021 و انتخاب نام پیشرو آهنگ‌هایش را با نام رضا تری‌پاک ضبط می‌کرد. از سال‌های نخست دهه‌ی 80 که کارهایی مثل «چِت‌وخُل»، «بروبکس» (با داریا)، «Fuck All» و «زندگی هیپ‌هاپی» کم‌کم (در زیرزمین‌های موزیک غیرمُجاز)‌ پخش شدند تا امروز یک آلبوم غیررسمی به‌ اسم «وقت کثیف» (1382)، آلبومی مشهور به «واقعیت/ واقعیت تلخ» (1385) که ابتدا به‌شکل سینگل‌های پراکنده بیرون آمده‌بود، چهار آلبوم رسمی طی ده سال از 86 تا 96، و انبوهی از تِرَک‌های سینگل به‌شکل سولو و فیت(2) و هم‌کاری با دیگران منتشر کرده: از آلبوم صمیمی «جهنم ساکت» (1386) که شاید از اولین نمونه‌های نزدیک به آلبوم کانسپچوال در رپ فارسی باشد تا آلبوم آیکونیک(3) «دوران طلایی» (1393) که یکی از آلبوم‌های خیلی محبوب شنوندگان این گونه ست، از فیت‌های‌ مشهورش‌ با هیچکس مثل «بازم کلان» و «جیب بابا»، فیت‌های عالی‌ با حُصین مثل «کلمه‌ی عبور» (‌با صادق و اوج) و «میری تو لک» و تک‌‌فیت‌های معرکه‌اش‌‌‌ با بهرام «ما با هم‌ ایم» و عرفان «سرزمین یخ»، از ترک‌های متعدد با برادرش علی اوج مثلا «رپ گِیم» و با ساتراپ مثلا «تنهایی» تا هم‌کاری‌های مختلفی با امیر تتلو ازجمله «دوباره پادشاه‌م» و «گرگ» (با حصین)، با شاهین فلاکت «باغ وحش» (‌‌‌به‌همراه تُهی، تتلو و طعمه)، با دیاکو «پدرخوانده‌ی من»، با بیگ‌رض «حسّ امنیت»، با شایان «آسفالت» و «شوگر ددی»، با سوگند «راه نجات»، با تی‌-دی «عقربه» و کوتاه با علی سورنا «موج مثبت» (با ساواک و اوج و داریا)، از ویدیوی تاریخی «برو از پیش من» با حضور روزبه قائم، تتلو، حسین تُهی و پیشرو که معروف شده به اولین نماهنگ رپ فارس تا ویدیوکلیپ‌های حرفه‌ای‌تر «ای کاش» یا «صوراسرافیل»، از حضورش در 021 افسانه‌ای و تشّکل موفق صامت تا راه‌ انداختن تشّکل نافرجام نابغه‌ها و لیبل جدید رِیل، و کلّی هم‌کاری با لشکر قدیمی‌ها و جوان‌ترها. قصه‌های دراماتیک پیشرو با سروش هیچکس، دیس‌بازی‌ طولانی‌‌ با اعضای زدبازی، مسائل مالی و خانوادگی و شخصی‌، مواد و عشق و عرفان و زندان و آزادی و مهاجرت، واکنش تُند به رفیق قدیمی‌‌ «توتول»، رنگارنگیِ حال‌وهوای موزیک و تغییرات فضای حرف‌هایش، طغیان‌ها و بحران‌ها، حرمان‌ها و رویاهایش از نقاط‌‌ عطف تاریخ رپ ایران هستند. مرور کارنامه‌‌ی پیشرو به ورق زدن بخش عمده‌ای از فرازونشیب‌ها، شگفتی‌ها و شکست‌های این تاریخچه‌ی نانوشته می‌ماند.
اما از کجا باید شروع کرد؟ از جنس صدا، غریزه‌ی آواز، بیان احساسی و فلوی رپ‌کردن‌ش؟ احتمالا رپ‌کُن و رپ‌بازی نیست که نیروی حنجره‌ی پیشرو را نداند یا نشنود. قضیه فقط این نیست. مهارت‌های کم‌یاب رضا در خواندن بالاوپایین‌ها با دست تندش در لیریکس‌های بکر‌ این ترکیب را ساخته: از متن‌های خام و زمخت رضا تری‌پاک تا سادگی تغزلی آلبوم بلندپرواز «آغاز اینجاست» (1390)، تک‌ورِس‌ انفجاری شاهکاری چون «شاه تهران» یا ورس‌های سخت‌خوان‌ آلبوم تکنیکال «ریل ـ جلد 1» (1396). هوش رضا در انرژی بخشیدن به ارتش واژه‌ها و واج‌ها شگفت‌انگیز است. در شعرهای او فحش خواهرمادر، بازی‌های کلامی و آوایی، شیطنت‌ فرمی و معنایی، قصّه‌گویی چرندبافی دیالوگِ خصوصی، اعتراف‌ توبه اظهارِ عشق و غیض، و انواع و ‌اقسام وزن و قافیه و ریتم و رایم‌ را (با کیفیت‌های گوناگون) می‌شنویم. جمله‌های ناب رضا ویژگی‌شان را از هارمونی پرشور بین ضرب‌ها و حسّ‌ می‌گیرند، از تناسب طبیعی لحن با معنا. این‌ صنایع و ترفندها زیروبَمِ صدای او چکش می‌خورند. صدای ماهری که در تکنیک و احساس و رنگ تنوّع گوش‌نوازی دارد: «آواتار» را با «شاهد درد» یا «چه خبر از بهشت» را با «دیوونه 2» مقایسه کنیم. کارنامه‌ی پیشرو شلوغ و هیجان‌انگیز است: ترک‌های لاو و دیس‌لاو رمانتیک چون «پشت مِه» و «نامه‌های خالی» (با رضایا و صفرتایم) دارد، ترک‌های گَنگ غلیظ مثل «زندگی ما» (با اتُم) یا «جنگ و بیزنس» (با علی تیره و آرمین اسمَش) دارد، آهنگ‌ عرفانیِ خوش‌مود و گرمِ «ما می‌تابیم» (با حاکم) یا «با ما بیا» (با کارو) را هم دارد. رضا هم رپ و رُمَنس و آر.اند.بی خوانده، هم فلسفی و پیچیده حرف زده، هم داد برآورده از بیدادهای دنیا‌.‌ آهنگ‌‌ بی‌اعصاب «نجات» (با الیاس) را خوانده، ترک‌ دنس «تبِ تن‌ت» (با اوج و حاکم) را خوانده، «اشتباه محض» را هم خوانده که از بهترین‌ ترانه‌های رپ فارسی درباره‌ی رپ فارس است. رجزهای بی‌اعصاب «سکندری» و تندباد کلمات «E=mc2» سرسام‌آور و دیوانه‌کننده اند، اما از آن‌طرف وقتی آرام و احساسی بخواند اشک از مشک‌تان در می‌آورد مثل «سکوت» یا «نیلوفر». طی سال‌ها، از شانس یا تصمیم، رضا با آهنگ‌سازها و بیت‌سازهای زیادی هم کار کرده از موزیسین‌‌‌‌ درجه‌یکی چون مهدیار آقاجانی تا استعدادهای جوان‌تری مانند حمید پناهی، مُری راشل، مهدی رهام و سعید دهقان. خیلی ‌وقت‌ها هم خودش دست‌به‌آچار است، اوایل پیچ‌ها را کج‌وکوله می‌بست اما به‌تدریج صاحب سلیقه شده، چه در ساختن بیت‌ و ملودی چه فضاسازی و رنگ‌آمیزی و تنظیم. پیشرو در پروبال ‌دادن‌ به خوانندگان توانای کم‌نام، هم‌زمان تجربه کردن در فضاها و سبک‌هایی که این خوانندگان در آن‌ها‌ استعداد دارند ذکاوت به‌خرج می‌دهد: از نمونه‌ها‌ ادیب در «سرگذشت»، سارگُن و اکتای در «باید صادقانه خندید»، هفت‌گانه در «جنگل انبوه»، سعید و محمود اس. در «روز اوّل»، پدرام طعنه در «فانوس»، پاشا و هَندی در «دنیا رو دریاب».
موزیک‌ پیشرو در بهترین لحظه‌ها عین کریستال منّور یا مشت آتشینی است در دنیای چرک و چرتِ غرقِ دروغ و فریب ما. بی‌تردید در کارنامه‌‌ش آهنگ‌های ضعیف هم پیدا می‌شود اما کنار بقیه‌ی کارهایش به چشم نمی‌آیند. گمانم از آن خواننده‌هایی است که اگر دل به صدا و حرف‌ش دهید با شما می‌ماند. این نوشته مرور یا تحلیل کامل آثارش نیست. فقط نگاه گذرایی است به چند گوشه‌ی زندگی و کار او، که جمع شده در یک درآمد و شش فصل: رضا و خانواده، رضا و دیس‌بازی، رضا و آینه، رضا و رَپ، رضا و خدا، رضا و ما.
دو. رضا و خانواده
یا چگونه از جهنم بهشت بسازیم


رضا بچّگی سختی داشته. خیلی سخت. بر کسی پنهان نیست، گفتن‌ش هم باک‌ش نیست. مثل اغلب رپرها از اوّل از خودش و زندگی‌ خودش حرف می‌زد، مثلا «خاطرات تلخ»، «خداحافظ» و «لبخند تلخ» ترک‌هایی که بعدا در آلبوم «واقعیت» جمع شدند. «خاطرات تلخ» از بچّگی او و غیبت پدر در خانواده حکایت دارد، در «خداحافظ» که ازنظر حال‌وهوا و لحن وُکال‌ به آلبوم بعدی‌اش «جهنم ساکت» نزدیک است مادرش را خطاب قرار می‌دهد، در «لبخند تلخ» رضا روی ملودیِ «Librarian Girl» مایکل جکسن از مصائب نوجوانی می‌گوید! این نگاه و اشاره به گذشته و خانواده‌اش‌ در کارهای او ادامه یافت و پررنگ شد و به یکی از تِم‌های تکراری‌اش بدل گشت. کودکی غم‌ناک و نوجوانی پردردسر رضا در شکل گرفتن کاراکتر، لحن‌ و انرژی موزیک و فلوی رپ‌کردن‌ش نقش اساسی دارند: همان فلوی مسلّط و مهاجم و معترض که امضای اوست. در افسانه‌‌ها آمده اوّلین چیزی که در بچّگی خوانده یک دیس به پدرش (یا پدرخوانده‌ش؟) بوده. مهّم نیست راست است یا نه، مهّم این‌که نشان می‌دهد گذشته‌ی ناخوشایند او تا چه ژرفایی از هنرش ریشه دوانده.
در «حاصل جنایت» نوای نابالغِ رضا تری‌پاک می‌خواند:
احساس ما یعنی رپ پیشرفته
تو دنیایی که همه‌چیز ازدست‌رفته
نگاهِ به خاطرات تو گذر ثانیه‌ها
سرزنش و نگاه بی‌رحم اطرافیا
خاطراتی که تموم‌ش پُرِ درده
تو دنیایی که شب‌وروزش سرده
بی‌کسی یعنی کمبود محبت
تولد تو یعنی یه جنایت
داری از خدا شکایت
که تموم کن این حکایت!


اغلب چیزهایی که در مصاحبه‌ها و شرح‌حال‌های اینترنتی رضا درباره‌ی کودکی و نوجوانی او می‌شنویم و می‌خوانیم همان‌ها ست که این‌جا آن‌جای آهنگ‌هایش دیده می‌شوند: پدرش معتادِ هرویین، خانواده‌ی متشنج و غمگین، دستگیری و حبس پدر، مشکلات مالی و فامیلی که پشت‌شان نیست، رضا که مدرسه را ول می‌کند می‌رود پی کار، پدر آزاد می‌شود مادر را طلاق می‌دهد و ترک‌شان می‌کند، رضا می‌ماند با برادرها و مادری تنها و دل می‌بندد به رپ، بی‌پولی و گرفتاری‌های بعدِ جدایی، ازدواج دوباره‌ی مادر و درگیری رضا‌ با ناپدری، آخر خانه را ترک می‌کند و می‌زند به خیابان‌، خلاف‌ و مواد و دعوا و زندان، بعد آزادی و آوارگی و گرسنگی، ‌تا آشنایی‌ با سروش لشکری که دست‌‌‌ش را می‌گیرد. همه‌ی این سال‌ها رپ شده پشت‌وپناهِ رضا، معبدِ خصوصیِ ممنوع‌، مامن تنهایی‌ها و تنها راه خالی‌کردن خشم‌هایش. رفاقت رضا و سروش، که برای رپ فارسی خواب‌های مشابهی دیده‌اند، خیلی زود به رابطه‌ی برادری/ هم‌کاری بدل می‌شود.
این‌ها را در «جهنم ساکت» می‌شنویم. آلبوم کوتاه و غمگینی که، تقریبا به ترتیبِ بالا، اتفاقات خانوادگی و مصائب گذشته‌ی رضا‌ را تعریف می‌کند: آلبوم کانسپچوال کوچکی با خط روایی کم‌رنگ و تصویرهای پراکنده، اما متمرکز بر تِم‌ خانواده یا درواقع رنج‌های خانواده. ترک «جهنم ساکت» توصیف فضای کلّی زندگی (و آلبوم) است، در «هدیه» رضا مستقیم با برادر‌‌ کوچک‌ش امید حرف می‌زند و قصّه‌های ناخوشایند بچّگی‌شان را تعریف می‌کند، در آهنگ «برای رپ» (با امیر تتلو) ضمن اشاره به مشکلات خانواده و بی‌معرفتی‌های رفقا عشق‌‌ش‌‌‌‌ به رپ را میوه‌ی همین تلخی‌ها می‌داند. «پدر» (با تتلو) از خطاهای پدرش و خطاب به او سخن می‌گوید (چیزی که در «هدیه» و «برای رپ» هم تکرار شده)، مادرش هم همه‌جای آلبوم، تا آخرین کلمه‌، حضور دارد. در این‌ها و «از همه‌تون بیزارم» رضا احساسات‌ش را به رفتار بد والدین‌ و فضای مضطرب خانه‌اش بیان می‌کند.
در میانه‌ی آلبوم رضای «دیوونه» از سروش کمک می‌خواهد و هیچکس در کورِس به او قوت‌قلب می‌دهد:
(پیشرو) مشکل دارم پدر بندازم رو بهت؟
(هیچ‌کس) مشکلی نیست پسر همه‌چی خوبه!
(پیشرو) مشکل من پدر غمِ غروره
(هیچ‌کس) مشکلی نیست پسر همه‌چی خوبه!
آخر آهنگ هم با هم می‌خوانند:
(هیچکس) اما نه پسر تو دیوونه نیستی پاشو
(پیشرو) با کی احساس راحتّی کنم حتما با تو
(پیشرو) دنیا مال من میشه که بگیرمش تو دست
این همه رنج پدر، احترام کو پس؟
با اونکه میدونی با اون همه رنج خواسته دارم
ولی نمیخوای من دنیای خوبی داشته باشم
(هیچکس) من به فکرتم میفهمیدی کاش یه‌بار
(پیشرو) سخته داشته باشی این همه مشکل و بخوای؟
(هیچکس) صبر کن پسر تو مشکل ندیدی هستی اوّل راه
فکر کردی الکی ان پسر همه عربده‌هام؟
لیریکس و نوع هم‌خوانیِ پیشرو و هیچکس، «ترانه‌ی گریه»(4) از گروه نیک کِیو و بدسیدز و دوئت مفرح کِیو با بلیکسا بارگِلد را یاد آدم می‌‌آورد، البته با تفاوت‌هایی. لحن بی‌خیال هیچکسِ وقتی می‌خواند «مشکلی نیست» اصلا قابل اعتماد نیست. رضا هم می‌گوید «حتما با تو» که احساس راحتی نمی‌کنم، چون «نمی‌خوای من دنیای خوبی داشته‌باشم.» اینجا دقیقا دارد با کی حرف می‌زند؟ دوست‌ بامرام‌ش یا پدر نامردش؟ حرف سروش (مثل پدرهای خوب) «من به فکرتم میفهمیدی کاش یه‌بار» و در جواب شکایت فرزندش از مشکلات صدایش را بلند می‌کند که «فکر کردی الکی ان همه‌ی عربده‌هام؟» آهنگ «دیوونه» از این نظر خیلی جالب است که در قالب یک دردودل پسر ـ پدری، و با فراغ‌بالِ عمیقی ناشی از اعتماد بین دو تا دوست آرتیست، سرخوشانه خاطره‌ی پدر واقعی و شمایل پدر مجازی را جابه‌جا می‌کند.
پیش از «جهنم ساکت» هم همه از تاثیر سروش بر رضا خبر داشتند اما این رابطه در اینتروی بدون موزیک آلبوم رسما آشکار شد. جایی که رضا می‌رود پیش سروش و سروش می‌گوید آلبوم «خَیلی کره شده…» از چند سال قبل سروش با کمک‌ها و مشورت‌ها و انگیزه‌‌دادن‌ها نقش برادر بزرگ‌ یا هم‌رزمِ باتجربه‌تر‌ یا پدر مجازی/ معنوی رضا را بازی می‌کرد، چه در زندگی شخصی چه در کار حرفه‌ای. رفاقت این دو سر زبان‌ها بود. حضور پررنگ رضا در تشکیلات صامت و مثلا کلیپ «یه مشت سرباز» هیچکس (کنار قاف و ریویل و دیگران) گواه این نزدیکی دوطرفه است. آن روزها هیچکس نمی‌توانست بین رضا و سروش جدایی بیندازد. این رابطه‌ کمی مرید/ مرادی بود کمی کَل‌کَل‌، دوستی بی‌شیله‌پیله و رقابت بی‌رحمانه. هیچکس، پیشرو و مهدیار با چند نفر دیگر ازجمله علی قاف گروه صامت را تشکیل دادند که یکی از اوّلین و مهّم‌ترین تشّکل/ خانواده‌های رپ ایرانی است. دورانی که رضا با هیچکس و صامت بود ترک‌های مجموعه‌ی «واقعیت تلخ» و آلبوم «جهنم ساکت» و کلّی سینگل و فیت ارائه داد، چند کار‌ با هیچکس خواند و در فیت‌های دیگری با بچّه‌های صامت یا اطرافیان آن حضور داشت مثل «تماس کاریش نکن» (با قاف، تتلو، مسعود سعیدی و هیچکس)، «پس لاشخور نباش» (با ساتراپ، اوج و هیچکس) و …
بخشی از قابلیت‌های موسیقایی، مهارت‌های وُکال و ترانه‌سرایی پیشرو در دوره‌ی کار با صامت شکل یافته‌. فراتر از این باید گفت رفاقت سروش و مهدیار و رضا، و همکاری آرتیست‌های پراستعدادی مثل قاف و ریویل و بیداد و اشراق و هفت‌خط و صفرتایم و تیغه و بقیه به شکل یک گروه/ تشّکل/ خانواده، به‌رغم مسائل محتمل ازجمله نفوذ و تحمیل نظر هیچکس بر دیگران، نه تنها باعث پیشرفت هنر خودشان شد این موسیقی زیرزمینی را چند پله بالاتر برد. هم‌زمان رقابت دلپذیری بین رپرها و گروه‌های دیگر درگرفت: تشّکل‌های قدیمی مثل دیوار خود را جدی‌تر گرفتند و تشّکل‌های جدیدتر مثل کاغذ و پایدار شکوفاتر شدند. اعضای اصلی صامت چند سالی با هم زندگی و تجربه و موزیک تولید کردند. نه فقط در کاروبار، رضا و سروش و رفقا رفیق روز خوشی و سختی هم بودند. ماجرای دستگیری فلاکت و پیشرو و بعد هیچکس و قائم که خودشان را به عنوان شریک جرم معرفی می‌کنند معروف است. در «پدرخوانده‌ی من» (با دیاکو) رضا حکایت این رابطه‌ی عاطفی را خوانده‌. دوران صامت هم هیچکس هم پیشرو را بزرگ کرد.
بی‌شک غیبت فیگور پدرانه در قلب و ذهن رضا با حضور و حمایت‌ سروش جبران شد، اما اکنون این دو را بیشتر مثل دو برادر می‌بینیم. نوعی برادری حسّی ـ حرفه‌ای بین دو یاغی بی‌کس کلّه‌داغ با آرزوهای بزرگ، عاطفه‌ی شدیدی که هم‌راه بود با مروّت و حسادت و دلخوری‌ و دلگرمی‌، و به جدل و قهر و دیس و دوری انجامید. آن‌ها همدیگر را خیلی خوب می‌فهمیدند ولی آخر سوتفاهم بین‌شان جدایی انداخت! بعد از کنسرت گروه صامت (بدون رضا) در مالزی، هیچکس از ایران رفت و بعد با گروهی که تشّکل موفق ملتفت را تشکیل دادند (مهدیار، قاف، اشکان فدایی، داریوش و ریویل) کار کرد. باز رضا شمایل پدرانه‌اش را گم کرد.
آلبوم‌های بعدی پیشرو هیچ‌کدام مثل «جهنم ساکت» روی مسائل کودکی و خانوادگی او متمرکز نیستند، هرچند آهنگ‌هایی دارند که از زندگی گذشته‌ی او می‌گویند. در آلبوم «آغاز اینجاست» جُز اشاره‌هایی کوتاه از تِم خانواده نمی‌شنویم (این آلبوم از جهتی دیگر کاری کانسپچوال است.) در اینتروی بدون موسیقی و طولانی آلبوم «دوران طلایی» با صدای زن رضا، دوست‌‌ش و روان‌پزشک‌ش می‌فهمیم او به دلیل بیماری روحی ـ و شاید اعتیاد ـ مدتی است در بیمارستان بستری شده و سکوت اختیار کرده. صدای منوچهر والی‌زاده در نقش ‌پزشک به همسر نگران رضا و خبرنگاران که منتظر خبری از خواننده‌ی مجنون‌شان اند می‌گوید درمان‌های او روی بیمار اثر کرده‌ و به‌زودی رضا با قدرت به صحنه باز خواهد گشت.
خُب این اتفاق می‌افتد: با چندتا از بهترین ترک‌های رضا مثل «شاه تهران»، «قبرستون هیپ‌هاپ»، «دور دنیا»، «ای کاش»، «وقتی من مُردم» و «دنیای ما»، چند فیت‌ خوب با عرفان «سرزمین یخ»، تُهی «اتحاد از راه دور»، تتلو «نمیشه باهات حرف زد» و سوگند «راه نجات»، و در انتها آوترو که مصاحبه‌‌ی کوتاهی است با پیشرو درباره‌ی خودش و اتفاقاتی که در فاصله‌ی «جهنم ساکت» تا این‌جا برایش افتاده مثل ترک مواد مخدر، گرایش‌ به مدیتیشن و عرفان، سفر به هندوستان و غیره. در یازده ترکِ میان آن درآمد و این پس‌آمد، که مثل اسم‌ش شاید آلبوم طلایی پیشرو باشد، خط مشخص یا تاکیدی روی تِم خانواده و مشکلات کودکی او وجود ندارد، هرچند اشاراتی می‌شنویم: در «وقتی من مردم» رضا چیزهای موردعلاقه‌اش که وقت مرگ از آن‌ها جدا خواهد شد را ردیف می‌کند ازجمله مادر، همسر و برادرهایش. «قبرستون هیپ‌هاپ» یکی از محبوب‌ترین آهنگ‌های «دوران طلایی» قصّه‌ی عشق دیوانه‌وار رضا است به هیپ‌هاپ و رپ، از روزهای نوجوانی که:
میری خونه دعوا س واسه تیریپِ بَگ‌ت
به مامان بابا میگی تو ونک میتینگ رپه
زود پول بده میخوام برم سر ساعت برسم
مامانت میزنه با یه سی‌دی تو سرت!
میگی بیخیال همه‌چی
سرت درد میگیره اگه نری ونک به بیت‌باکس نرسی
میگی سرمو به دیوار بکوبم برا چی؟
اینا پیرن نمیفهمن چی میگم برا کی!
تا ایام یاغی‌گری‌های 21 سالگی که گذرش به زندان می‌افتد:
کف سالن خوابیدی
همه در حال کشیدن مواد
میکنن به تو تعارف
اگه پول داری
اگه نداری کتابو بخون و دنیا رو از قفس قناری ببین!
و در ورسِ آخر:
خیلی زدن تو سرم سرد نشدم
به خاطر فقر من طرد از درسم شدم
زندانی رپ بدون ترس از هنر
ادامه دادم گرفتم درس از خودم
نمیترسم نمیچسبم
به مزخرفاتی که بعضی‌وقتا میگه مغزم
من پیشرو شدم با نگاه برتر
تو باید بکنی تو پادگان من رپ
ورس رضا در «سرزمین یخ» (با حضور عرفان) اشاره‌ی کوتاهی دارد به پدرش که نشان می‌دهد در مقایسه با ترک‌های عصبانی «جهنم ساکت» نگاه‌‌ش به پدر تعدیل شده، گرچه «هولوکاست» از آلبوم آخرش «ریل ـ جلد 1» حاکی از این است که بعدِ این‌همه سال‌ رنج‌ش از طلاق پدر مادرش تمام نشده. با مرور کارنامه‌ی رضا در خیلی از سولوها یا ورس‌هایش در هم‌کاری‌هایش‌ با دیگران ردّپای تاثیرات عمیقِ خاطرات تلخ کودکی‌اش و همین‌طور مسائل روز زندگی‌ ازجمله روابط عاطفی و خانوادگی‌اش را پیدا می‌کنیم: برای نمونه‌ در «باید برم»، «داد بزن پیشرو»، «سنّت‌شکن» (با ساتراپ و اوج)، «سرگذشت»، «فریبندگی»، «Boyz and the Hood»، «شهر من»، «سکوت» و …
مثلا در میکس جدید «خون اژدها» (که مدت‌ها قرار بود فیت دیگری از پیشرو و بهرام باشد اما آخر به‌همراه مهدی رهام منتشر شد) که از تاثیر ژن شرّ پدرش بر خود می‌گوید:
من تو اوجم
و یه صدایی مدام میگه پروازو به خاطر بسپار
من آرومم
وقتی از خودم می‌خونم
وقتی از خودم بیرون میریزم
راحت‌ترم
یه روزی میرسه یه نامه به دستت
میفهمی تو آسمونا ستاره بی‌حدّه
بابا از غربت مرده‌ها دیگه صحبت نمیکرد
واسه ملاقاتی بهش مهلت نمیدن
بهم میگه پسرم
من و تو رو میبرن
به دیدن قدرت
پس تو عرضه‌تو
نشون بده به کودن!
بگو زندگی یه قمار گنده ست
من برنده‌ام اینه شعارِ بن‌بست
پیشرو در آهنگ‌هایی که از خودش و کودکی و خانواده‌ و زندگی‌اش می‌خواند از استفاده‌ی ساده‌ی خاطرات یا ذکر مُدام مصیبت و شکایت از سرنوشت یا دیگران فراتر می‌رود. او شجاعانه و سنگدلانه خانواده‌‌‌‌ و خودش را کالبدشکافی می‌کند، بی‌محابا اسرار مگو را روی دایره می‌ریزد، بعد تاثیرات و تاثرات ماوقع را بررسی می‌کند. این که چه بر او آمده چه بر او گذشته و از آن چه در آمده. رضا نه‌فقط والدین و دوستان و اطرافیان را سیخ می‌زند‌، خود را هم به ثُلابه می‌کشد: کم‌تر خواننده‌ی ایرانی امروز را می‌شناسم که این‌طور رُک و لخت جلوی مخاطب‌ش بایستد، با جرات و راحت جلوی آینه‌ی خودش بایستد، و نگاه کند و بگوید. شعفِ و شدت رضا در آشکار کردن نیکی‌ و زشتی‌ روح آدمی آدم را به او جذب می‌کند. من اینجاها دل‌بسته‌ش شدم، جایی میان آینه‌ی رضا و آینه‌ی خودم. شنوندگان رضا تری‌پاک و رضا پیشرو را می‌بینند، ماجراها و احساسات محمدرضا ناصری ‌آزاد را می‌شنوند، و حس می‌کنند خودشان هم یکی مثل او هستند. یکی از رضاها.
جنبه‌ی دیگر حضور خانواده‌ی رضا در کارش مربوط به گذشته‌ها نیست. رضا دو برادرش علی (اوج) و امید (قَدَر) و همسرش آوا را در مسیر رپ حمایت و راهنمایی کرده: درست شبیه نقشی که زمانی سروش هیچکس برای او بازی می‌کرد: برادر بزرگ‌تر یا به‌واقع پدر معنوی/ حامی هنری. نقشی که رضا بعدِ جدایی از هیچکس و صامت مدتی در تشکّل نابغه‌ها برای اوج و ساتراپ و حاکم و قاتل و فاشیست و معتضد و محکوم و دیگران ایفا کرد. حاصل کار خانواده‌ی رضا‌ گاه قابل ‌توجه بوده گاهی نه: از ویدیوی مضحک «معرفی» قدر و «اقیانوس» آوا (‌به‌همراه پیشرو)، تا ویدیوکلیپ «سایفر» (با اوج و قدر و آوا) و فیت معرکه‌ی «تو پنج قاره» (همراه روزبه قائم، قدر و ساتراپ) از «آغاز اینجاست». برادر دیگرش علی اوج (کینگ سابق) فیت‌ها و هم‌کاری‌های جذابی با رضا دارند: از فیت‌های چندنفره‌‌ «سرزمین سفید» (همراه هیچکس)، «تو همه‌ی حالات» (همراه آرشام)، «واقعیت» (همراه تتلو و حصین)، «انبوه جاودانه‌ها» (همراه بیگ‌بوی) تا فیت‌های دونفره‌ی «رپ گیم»، «شیرا رو زمین ان»، «نفس آروم» و «نوجوونی» که باز حکایت عشق‌‌های قدیمی و ابدی به موزیک و هیپ‌هاپ و رپ است.
سه. رضا و دیس‌بازی
– الو!.. سامان خودتی؟!
این شروع بدنام «اثر منفیِ» رضا روی بیت امینم (‌به‌همراه دیاکو و فلاکت و گنگ‌مَن) است: از معروف‌ترین ترک‌های دیس رپ فارس که سال 1385 دشمنی بین پیشرو و اعضای زدبازی را به جای باریک کشاند. وقتی هیچکس به‌ خاطر رضا رابطه‌ی خود‌ش را با آن‌ها قطع کرد این خصومت آشکارتر و از نظر حرفه‌ای جدّی‌تر شد. کل‌کل و فحش‌کشی بین دو طرف دعوا از مدتّی پیش شروع شده‌بود، تا چندین سال بعد ادامه داشت، شاید هنوز هم ادامه دارد. این‌‌که کدام طرف دیس(5)‌ را شروع کرده محل مناقشه‌ی علما است.
ایّامی که رضا تری‌پاک کم‌کم داشت سری از سرها در می‌آورد، زدبازی معروف‌ترین گروه رپ فارسی بود. عصر زاده شدن این موسیقیِ نو در گوشه‌های تاریک شهرها بود، و زدبازی نماینده و ستاره‌ی آن. اسمی که حتی اگر شنونده‌ی این نوع موزیک نبودید آن را شنیده بودید. نبض گوش جوان‌ها دست زدبازی بود، هرچند قطب‌های دیگر مثل هیچکس و حصین (ابلیس) هم صدای خود را بین شنوندگان رپ جا انداخته‌بودند. آهنگ «کل‌کل» از هیدن، ویلسُن و ام‌جی روی بیت آهنگ امینم که سال 1382 درآمد حرص خیلی‌ها را درآورد، به‌خصوص رپرهای جویای نامی مثل فایت‌کلاب که زیر فشار محبوبیت فراوان این گروه در تلاش برای مشهور شدن بودند، و زدبازی را رقیب اصلی خود می‌دانستند (برخی الگوی خود.) «کل‌کل‌» به‌عنوان یکی از اولین ترک‌های رجز به سبک زدبازی در شاخه‌ی گَنگستا مشهور شد و از بهترین کارهایشان در این حال‌وهوا ست.
«آهنگامون خداستِ» زدبازی نیش‌هایی به فینچر و داریا و نرگال از گروه فایت‌کلاب می‌زد که دوست رضا بودند. «فاک زدبازیِ» تری‌پاک به‌همراه داریا و فینچر جواب این آهنگ بود. ویلسُن در جواب «دیس‌بک» را داد، و جبهه‌ی مقابل با دو آهنگ رکیک تلافی کرد: «دیس دیس‌بک زدبازی» از فایت‌کلاب (به‌همراه تری‌پاک، حسین تانک و پیگ) و «اثر منفی». «اثر منفی» جواب «دیس بک» ویلسُن و دیگر رجزخوانی‌های زدبازی بود، اما ضمنا واکنشی بود به حرفی که یکی از بچّه‌های زدبازی (ظاهرا سامان) در جمعی، یا پشت موبایل، درباره‌ی رضا و دوستانش گفته و به گوش او رسیده‌. مشخص است که جرم آن حرف در حدّ مجازاتی که رضا برایش در نظر گرفت نبود، خودش هم در لیریکس می‌گوید آن حرف واقعا رویش اثری منفی گذاشته: رضا صدای ویلسُن و هیدن را ضبط کرد و آغاز ترک قرار داد، بعد همراه رفقا افسار دهان را رها کردند. مساله‌ی اصلی‌ این نیست: «اثر منفی» اثر ضعیف و بی‌ظرافت و حتّی حقیری است، فرسنگ‌ها دورتر از حداقلِ پیشرو. عواقب «اثر منفی» شدید بود، طرفداران یک‌ طرف کیف کردند، هواداران طرف دیگر رنجیدند. اما زدبازی فقط سکوت کرد.
چند سال بعد وقتی سامان ویلسُن دیگر در زدبازی نبود، مهراد هیدن و سهراب‌ ام‌جِی در آلبوم «زاخارنامه» (1391) ترکِ دیس «چرا بدی» را دادند با حضور هیچکس. «چرا بدی» با این‌که پاسخی دیرهنگام بود، خاکستر کهنه‌ی بین پیشرو و زدبازی را شعله‌ور کرد. همه گفتند رفیق قدیمِ رضا، که حالا قهر اند، با رقیب دیرینه‌اش چفت شده. بعد از «اثر منفی» رضا و زدبازی دیس‌بازی را ادامه نداده‌بودند، اما «چرا بدی» پیشرو را جَری کرد. با این‌که در ویدیویی گفت زدبازی از سروش سوءاستفاده کرده و هیچکس را شریک جرم نشمرد، یک هفته بعد دیس‌بک‌ش درآمد: آهنگ «چاقال‌نامه» که علاوه بر «چرا بدی» به «تهران مال منه» هم متلک می‌انداخت. دوباره دیس و دیس‌بک پیشرو و زدبازی شروع شد: جواب سهراب ام‌جِی «دروغ تعطیل» بود، پاسخِ رضا «دروغ‌سنج». علیرضا جی‌جی با «منصفانه» به میدان آمد، هیدن و ام‌جی هم با «لی‌لی حوضک». اوج با «جفنگ 2» و «خانم جِی‌جِی» به نفع برادرش وارد میدان شد، زدبازی با «اوبی» جلو آمد، پیشرو (با شایان آسفالت) «شوگر دَدی» را داد. در «زدبازی» (ساخته‌ی اردشیر احمدی)، تنها مستند بلند درباره‌ی یک گروه یا رپر ایرانی، رضا در جوابِ فیلم‌ساز که از خصومت طولانی با زدبازی پرسیده می‌گوید مشکلی با «شخص» آن‌ها ندارد، همه‌چیز کل‌کل موزیکی و رجزخوانی هیپ‌هاپی بوده، و این دیس‌بازی‌ها باعث گرم شدن رقابت بین گروه‌ها شده. در مصاحبه‌ای دیگر می‌گوید ماجراهای او و زدبازی به سود رپ ایران تمام شده‌است.
از آن‌ طرف مشکلات پیشرو و هیچکس قبل از «زاخارنامه» و با رنجش‌های سفر مالزی علنی شده‌بود. رضای دلخور از رفیق شفیق‌ با «بولدوزر» آمد، واکنش سروش «اون مث داداشم بود»، جواب رضا «لوبیای سحرآمیز». کل‌کل‌ رضا و سروش، به دیس و دیس‌کشی او با اعضای گروه ملتفت هم سرایت کرد: ازجمله در آهنگ‌های «هرت» داریوش، «مستقل» و «چی شنیدی؟» فدایی (با هیچکس) و «80» قاف (با فدایی) از آلبوم «عدل» (که هم به پیشرو تاخته هم به حصین.) حصین با «لزجا و جوبیا» جواب داد، و رضا در «مغز رپ» و «4:20» آن‌ها را نواخت (در «4:20» تکّه‌ای به شاهین نجفی و در «مغز رپ» هم به بهرام می‌اندازد.) بعد از «حاجی فیروزِ» هیچکس، رضا با «هوک» متلکی به او گفت، گرچه در مصاحبه‌ای‌ اعلام کرد دل‌ش برای برادرش تنگ شده و این‌که به همه می‌پرد را محصول خود سروش دانست. دیس‌بازی معروف دیگر پیشرو با امیر تتلو ست: دوست قدیم دیگرش که چند آهنگ خوب در آلبوم‌های «جهنم ساکت» و «دوران طلایی» با هم دارند. بعد از بعضی از کارهای تتلو، رضا با «توتول» عکس‌العمل نشان داد و تتلو در شبکه‌های مجازی به رضا و دوستان سابق‌ش‌ تاخت. در ورس آخر «Family Man» که بخشی از کورس آهنگ «توتول» است رضا با تقلید مدل آواز محسن نامجو سیخکی هم به او می‌زند. در «پازل» به جمله‌ی جنجالی شاهین نجفی جوابی داد…
این همه‌ی لیست نیست، فقط گوشه‌ای از مرداب وسیعی است که دیس و دیس‌بازی می‌تواند در آن غرق شود: عین تارعنکبوتی وسوسه‌کننده و چسب‌ناک. رپرهای جوان گاهی بدجوری در این مرداب‌ها گیر می‌کنند، به‌قصد اکسپلویت و سوءاستفاده از نام رپری به‌نام، حتّی به‌شکل ادای دین یا تقلید و کپی از بزرگانِ کار. شاید تک‌وتوک ترکِ باحال‌تر و ظریف‌تر و بامزّه‌تر هم وسط این همه فحش و فضیحت و فِر دادن پیدا ‌شود، اما در کل اتلاف وقت و هنر و اعتماد است. در تار عنکبوت خیلی نمی‌شود جلو رفت.
رپ فارس، طی نزدیک به بیست سالی که از تولد ابتدا ناخواسته‌ش می‌گذرد، کم‌کم خودش را از زیر پوست جامعه به سطح عمومی آن رسانده، به ‌قولی از زیرزمین‌ها تا پشت‌بام‌ (و گاه در مسیری معکوس.) موزیکِ زنده و به‌روز و به‌راستی زیرزمینی و زیبایی که در مُحاق نفس می‌کشد و بی‌اجازه منتشر می‌شود، با این‌حال چند برابر موزیک‌های مجوزدار شنونده و طرفدار دارد. یک مسیر آلترناتیو، خرده‌فرهنگی همه‌گیر و زبانی پویا، البته افتان و خیزان و گیرِ زنجیرها، که اما خدا را شکر آزاد است از ‌تعارفات سنّتی ایرانی و پرده‌پوشی‌های روحیه‌ی شرقی، و به‌جایش پر است از فکرها و ایده‌ها و آرزوهای جوان‌ها‌، حرف‌های خودمانی و اسلنگ‌‌های‌ خیابانی، جمله‌های بی‌حجاب و راحت و روان و روراستی که آدم‌ها هر روز و شب ردوبدل می‌کنند. رپ گویش محاوره‌ی ما ست پس کلمه‌های رکیک و فحش‌ و چرت‌وپرت هم در آن هست. اما خط قرمز این دیس‌کردن و ابراز نفرت کجاست؟ ریشه‌هایش سر در کجا دارند؟ کاربردش چیست؟
یکی از ریشه‌های قدیمی (و کاربردهای همیشگیِ) ابراز نفرت دسته‌بندی‌های افراطی میان گروه‌های انسانی است که از خلق‌وخوی قبیله‌گری، جوامع کولونی، زندگی‌‌ اردوگاهی، یارکشی‌ محّلی و زندگی‌های خیابانی در شهرها ـ و حاشیه‌ی شهرهای بزرگ ـ می‌آید: جایی و زمانی که بقای شما وابسته به وابستگی‌تان به دسته‌ها و طرفداری از سردسته‌ است، و عشق و وفاداری به یک دسته، هر دسته‌ای، خواه‌ناخواه آدم را مقابل آن یکی دسته‌ می‌گذارد. این مواجهه یا مبارزه‌ها در طول تاریخ و در آیین‌ها و هنرهای هر قوم و نسل اشکال گوناگون به خود می‌گیرند: رقص‌ رزمی، مشاعره‌ و رجزخوانی ادبی، مسابقات ورزشی حیثیتی مرگ‌بار. وقتی یک گروه خیابانی یک گروه دیگر را دیس می‌کند بخشی از آیین مرزبندی و قدرت‌نمایی را به اجرا درمی‌آورد. چند دهه قبل‌تر از رواج رپ‌، بهترین نامبرهای رقصِ «داستان وست‌ساید» (رابرت وایز/ جروم رابینز، 1961) مبارزه‌های میان دو گروهِ جوانان فیلم بود: فایت‌ به فرم رقص. رقص‌ خیابانی در سینما و تئاتر و پرفورمنس آرت دهه‌های 1960 و 1970 حضور داشت و به جریان‌های دیسکو و هیپ‌هاپ و برِک‌دَنس(6) و رپ دهه‌های 1980 و 1990 و بعد از آن پیوست. فیلم موزیکال نیمه‌بلندی که مایکل جکسن و مارتین اسکورِسیسی سال 1987 برای آهنگ «بد» آلبوم «بد» مایکل ساختند جواهری یکّه از تلفیق این‌ها ست.
ریشه‌ی دیگر دیس‌ و دیس‌بک در رپ فارسی، مثلا همین قضیه‌ی پیشرو و زدبازی، تفاوت‌ها و تناقض‌های خانوادگی و تاریخی و فرهنگی، یا حسادت‌ها و خصومت‌های طبقاتی و شخصیتی و هنری است که با چاشنیِ متلک و تمسخر و سرزنش، یا به‌چالش کشیدن مناسبات و لایف‌استایل و ارزش‌ها و رفتار جبهه‌ی مقابل مزّه می‌گیرد مانند «منصفانه» یا «چاقال‌نامه» (این مزّه اگر خیلی تند یا تلخ شود دیگر خورنی لذیذی نیست.)
گاهی اما این به‌چالش کشیدن‌ها و کل‌کل‌ کردن‌ها و رجزخوانی‌ها بیشتر جنبه‌ی موزیکی و حرفه‌ای دارد، این‌جا رجز کلامی از فحش خام جدا می‌شود. چندتا از دیس‌های زدبازی و پیشرو هنوز از نظر موزیک و شعر و ایده‌ی رجزهایشان زنده و شنیدنی اند: آهنگ‌های «دیس‌بک»، «کل‌کل» و «دروغ تعطیل» از بچّه‌های زدبازی و «چاقال‌نامه»، «دروغ‌سنج» و «مغز رپ» پیشرو (در رضا و رپ از ترک‌های گَنگ و رجز او نوشته‌ام.)
گاهی وقت‌ها جنگ‌ واقعی و برخوردهای خونینی در می‌گیرد، چه مبارزه‌ی فیزیکی مثل دعوا و کتک‌کاری و خط‌کشی در کوچه و پارک و تاریکی، چه خشونت کلامی و روانی مثل تلفن به ویلی در مجلس ختم عمویش و کتک‌ خوردن جی‌دال از قاف و رفقا و امثالهم. اما بدتر از همه‌ی این‌ها ترکِ دیسِ بد است، نه چون بی‌شرم و بی‌ادب است، چون حرف بدی است که بد هم گفته شده‌است.
ولی دیس یک‌جا خیلی به‌درد می‌خورد، دیس به خود. کلنجار آدم با ضعف‌ها و زشتی‌های خودش. کاری که بعضی از رپرهای خوب با خود می‌کنند. رضا هم، همان‌طور که خودش (شاید برای توجیه کارهای زشت‌ش) گفته، خودش را خیلی دیس می‌کند. اما نه فقط برای توجیه کردن و قایم شدن و شو دادن. رضا واقعا جلوی آینه‌ می‌ایستد و پیشرو را زیر ذره‌بین می‌گیرد. گاهی جایی او را پیدا می‌کند گاه گیج می‌شود در هزارتوهای ذهن مشّوش دیوانه‌اش. این‌جا و آن‌جا با خودش برخورد می‌کند و اغلب اوقات به استقبال می‌رود: بی‌محابا زشتی و نیکی وجودش را در آغوش می‌گیرد. گاهی هم موفق می‌شود آن کار اساسی را بکند، هم‌چون تامیِ کور و کر و لالِ آلبوم «تامی»(7) آینه‌ی روبرویش را بشکند، در دم بینا شنوا گویا شود، و خود را جستجو کند در صدها تصویر منکثر در شکسته‌های پخش‌وپلای آینه. صدها حتّی هزاران.
چهار. رضا و آینه


در اشعار رضا این صدها تکّه‌ی شکسته را جستجو می‌کنم. رضا بارها جلوی آینه می‌ایستد، آینه‌های مختلف. به‌اصطلاح کاملا هم عریان می‌ایستد: درواقع با هر لباسی بایستد، با هر نقابی، وقتی به خودش خیره می‌شود می‌تواند لختِ لخت خودش را ببیند و بشناسد و بفهمد و بعد به کلمه درآورد و با موزیک بخواند. در کارهای پیشرو گاهی لحظه‌ یا تعبیرِ روبروی آینه ایستادن با اشاره‌ای در لیریکس آشکار است، گاه پنهان یا پیچیده‌شده در صحنه یا توصیفی دیگر. گاه صرفا آن‌چه از خود می‌بیند را بی‌رحمانه و بی‌ظرافت بیان می‌کند، گاهی جدّی به آینه‌اش زل می‌زند و به اعماق فرو می‌رود تا حرف تازه‌تری بیرون بکشد. این لحظه‌ها و تصویر‌ها و تعبیرها احتمالا برای خود رضا گاه ناخودآگاه است، گاه خودآگاه. اما سماجت او در رو برنگرفتن و زل زدن به هر تصویر منعکس‌شده از خودش را ستایش می‌کنم. رضا در آینه با خدا و جنبه‌های خوب و مثبت درون‌ش، و با شیطان و جنبه‌های شرّ و ضعیف وجود‌ش روبرو می‌شود. گاه این‌ عیب‌ها و بدی‌ها را برمی‌تابد و به دوش می‌کشد، گاه نه و بی‌هوا دست‌ش می‌رود به سنگ یا با کلّه می‌کوبد توی جام.
وقتی شیشه‌ی آینه ترک بردارد یا بشکند، ما تصویرهای دیگرمان را در آینه‌های کوچکِ تازه پدیدآمده پیدا می‌کنیم. تصویرهایی معوج که آینه‌های معمولی باز نمی‌تابانند، با این حال انعکاس بخشی از وجود شخصِ مصّور در آن‌ها‌ ست. هنرمند شجاع از شکسته ‌شدن آینه‌ها ترسی ندارد. در هر حال از آن ترانه‌ای ساز می‌کند. سال‌ها ست رضا پیشرو در پیچ‌وخَم سرنوشت سخت‌ش پرسه می‌زند، به هر گوشه‌کنار مسیر حرفه‌ای‌اش سرک می‌کشد، در جوبِ بدبو جنگل باشکوه ساحل پرهیاهو می‌چرخد و می‌خرامد و می‌گردد، این تکّه‌های خردشده یا ترک‌خورده‌ را زیر خاک یا پشت مِه می‌جوید و پیدا می‌کند، با جرات غبارِ شرم و دروغ و عادت و عرف را از رویشان فوت می‌کند و برق‌شان می‌اندازد، بعد ازشان حسّ و قصّه و شعری و ریتمی می‌گیرد و می‌خواند.
مثلا در «باید عوض شم» به رفتار پرخاشگرانه و خوی تند خودش می‌تازد:
نباید بمونم دربه‌در شب و صبح
دنیامو بگیره دردسر و غم و بغض
اون رضای بد شر سگو خفه کن
تغییر بده ذره‌ذره مَنِشو
همه‌ش برق خونه خاموشه
تخت خونه تابوته
صبحونه نهار شامم هم
یه سیگار و کابوسه
دارم سعی میکنم از این حالم بیام بیرون
چون با تلخیا من پیروز نیستم هر روزِ من آشوبه
در «چه خبر از بهشت» به حرف‌ها و ادعاهای گذشته‌ش گیر می‌دهد (مثلا به آهنگ «وقتی من مُردم» که لحظه‌ای از آن در انتهای این ترک پخش می‌شود):
برق کل شهر قطعه امشب
اینجا که میبینی قبر قصّه ست
فکر میکنی من از نسل جنّ ام؟
آره تو صدام کن اسب ولگرد
میتونی بدی لم به ب.م.وَ‌ت
منم تو جیبم سَمّه من‌بعد
خاکو تو قلب خودت چال کن
برو توی شهر ما نا کن و کار کن
بسّه‌ته پاسخ، ها کن و پاک کن
بزار بهت بگن یه کالبدِ کاردرست
… رسیدم به شهری که همه اعدام می‌شدن
مسیرمو از رو ستاره‌ها پیدا می‌کنم
بین من و کوه هزاران کیلومتر فاصله ایجاد کرده مِه
چرا این مرد می‌خواد نعشه شه؟
برو جلو و باهاش بکن درددل
خیلی سخته ولی خب به صرفشه
جام خوشبختی‌تو باهاش سر بکش
بگو راستی چه خبر از بهشت…؟
بگو راستی چه خبر از بهشت…؟
رضا در «فریبندگی» روی یک بیت لطیف احساسات تلخی را فاش می‌کند:
آه… یه روزایی گذشت
روزایی که از شما پنهان کردم چه‌م بود
از همه مردم پنهان کردم چه‌م بود
هنوزم مجبورم خیلیاشو پنهان کنم
چون روم نمیشه بگم
وقتی رو سرت اینهمه منقار سیاه ست
مشکلات تو رو میبره کنار دیوار
گاردتو باز کن تا قوی‌تر بشی
بدون همه تاریکیا یه‌جور فریبندگی ست
… اما امروز موشا هم‌خوابت نمیشن
فرشته‌ها دوسِت ندارن و پروازت نمیدن
ای… دیگه زندگیت تو سختی نمیگذره
مثل قدیما دست‌وپا تو سردی نمیشکنه مرد
روحم داغون شده مردم میشناسنَم
روزا میاد به سمت من رضا میاد عقب
گفتم یه عقده‌ای شدم با کلی توهم و شک و نفرت و ذلّت که زنده م کنار ملّت
اما من‌بعد فقط باید زندگی کنم و بیام بیرون از این استرس و حسّ بی‌خودم
در ورس اوّل «Family Man» از آلبوم «ریل ـ جلد 1» اعتراف می‌کند که مردِ خانواده شدن دشوار و گاهی غیرممکن است: چیزی که پدرش نبود و رضا سال‌ها به این دلیل از او آزرده‌خاطر بود:
تمام مغزم تو اضطراب راهِ مین
که بهم میده استعداد استفراغ تو تاریکی
از یه دونه برگ زرد تو نصفه‌شب پاییزی
تا تکون سطح زمین و اسم شب آوینی
تو نمی‌تونی بی من مسیرو بیای
من تو بیراهه پشتمو خراب کردم تو پَستیام
عمر وجودمو سی متر شکافتم و
روکش طلا زدم رو بدیام، آه!
سعی میکنم مرد خوبی باشم
به جای این‌که بخوام برم سمت سرنگونی با رپ
بین این همه عنکبوت قلب خوبی دارم
زندگیم تو غار بود
ولی صرف کولی دادنا
… زندگی هر روز بدتر میشه
اینو از بچّگی تو مُخم کردن
اما فکر نکنم بمونم بدبخت
ایزد منو نِمونَم کردش
افکارم من رپ گاد ام
من دریانورد کلمات ام
با هر تپش ضربان‌قلبم
توی هر منطقه تلفات هست
به پلیسا باج نمیدم توی بیزنسم خام نمیشم
بافته میشن کلمات اگه ارزشمند نباشن پاره میشن
گونی گونی رضا تو میتونی
گونی گونی رضا تو میتونی
در «دیوونه 2» با دیو‌ درون‌ش روبرو ست، یکی از دیو‌های مغز و قلب و روح‌ش. غولی که جاهای دیگری هم سروکلّه‌ش پیدا می‌شود و گاهی با صدایی فضایی رضا را فرا می‌خواند:
من یه دونه اسلحه می‌خوام
باید با دنیا تسویه کنم
باید برگردم به اصلیِ خودم و
باید بکشم مارای زنگی دورمو
بدم میاد از تصویر خودم
از مست دیده‌شدن از دستگیره شدن
از تصفیه شدن از برچیده شدن
از سنجیده شدن از قصد تیره شدن
دیگه نمیخوام نادون باشم
دوست دارم تو بارون پا شم
کیا دنیای آروم دارن؟
کیا مث من طاعون دارن؟
کیا مث من آشوب دارن؟
کدوم احمقایی چارچوب دارن؟
کیا مث من خواب دوست دارن؟
کیا مث من کابوس دارن؟
کیا دلهای رنگی دارن اما واسه بقیه مثل ته‌سیگارن؟
کیا دلهای سنگی دارن کیا با خدا موندن و مشتی‌وارن؟
کیا حالت منگی دارن؟ (ها؟) کدوّم احمقا دلتنگی دارن؟ (ها؟)
کیا مث من بیمارن توی در دیوارن مثل مرد میبازن؟
این دیوونه وجدان داشت دیوونه عشق داشت
این دیوونه اسم داشت اما شده شیطان
این دیوونه ای کاش، این دیوونه ای جان
این دیوونه پیک باز بریز بکن عشق باش
… دارم پشت هم گناه میکنم
مردم منو دعا میکنن
هر روز از من سوال میکنن
سر حرفام قمار میکنن
اونا منو نمیشناسن
منو قبلا نمیخواستن
بیا بشیم با هم آهن
جای اینکه بدیم شاهرگ!
من امیدم به این چاله ست که موضع‌ش معلومه بریم تا تهش
ببین مادر، من دیوونه م بشین بازم برام دعا کن و بریز باز اشک
فقط به من بدین کاغذ…
در «سرگذشت» می‌خواند:
کاری جز نوشتن ازم برنمیاد
یه مرد بی‌خوابم که مخ‌ش تعطیله و شنبه می‌خواد
لب به سیگار یه گوشه روی تخت افتاده بی‌حال
تو اوج لامت جسمانی داره نقش بیمار
آه… حتی تو بارونم اشکای من معلومه
بدنم گرمه اما سرمای نت از توئه
تو این روزا با بغض فریاد من مسدوده
کار من شده من بیرون تنها برم از خونه
بیشتر از سن خودم فهمیدم و پیر شدم
اونا که منو نفهمیدن جلوم دیو شدن
یا برعکس گفتن تو شیطانی
خواستن منو بسوزونن
روحمو تو زندانی بپوسونن
پس بیدار شدم توی تاریکی شب
اولش داشتم میشدم تو ناا‌میدی غرق
خواستم خودمو بکشم و یه صدا میگفت
رضا راهت ادامه داره تا امیدی هست
و در «اشتباه محض» (با فرید) که درباره‌ی عشق به رپ است:
یه روزی از روزای خیلی دور
آرزو داشتم تو رپ گنده بشم خیلی زود
روزا گذشت و معتاد شدم به کلمات و مواد
ولی کسی بهای عرقامو نداد
شهرت لعنتی بهم غرور میداد فقط
غرور منو عوض میکرد و هدفامو خراب
دیدم از آسمون بلا فرو میاد همه‌ش
رپ واسم شده‌بود مثل سرطان و وبا
هرچی پیشرو میره بالا رضا میاد پایین
همه بهم میگن که به دکتر نیاز داری
مرضات درست نمیشن با گیاه‌خواری
این توهمات مال آمفتامینا ست دایی!
دوساعت قبل خواب باید برم تو رختخواب
آرلپروزولام و این چیزا میکنن منگ و مات
میشم یه منگ گاو و میزنم چنگ به خاک
روانم پاک میشه میزنم تو خط راک
من یه معتادم
معتاد به رپ و جمله
معتادِ رفتن مستقیم روی یه خط کهنه
پر از درد و غصّه مثل عصر جمعه
یه گوسفند بانقاب که توی صحنه گرگه …
ادامه دارد
پانوشت‌ها:
1. منظور قطب‌های نسل اوّل رپ ایرانی: هیچکس، زدبازی (هیدن و ویلسُن و اِم‌جِی)، حصین، رضا پیشرو، بهرام و یاس
2. این اصطلاحِ فیت هم برای خودش داستان دارد. در متن‌ها و سایت‌ها و کانال‌های مجازی ایرانی فیت معادل feat. قرار گرفته که خلاصه‌ی اصطلاح Featuring است به‌معنای “با حضور” یا “خواننده‌ی هم‌خوان”. اگر بخواهیم عبارت فارسی معقولی برای این خلاصه پیدا کنیم باید بگوییم به‌همراه، با حضور، با صدای یا … حتّی فیچ!
3. Iconic در اشاره به آلبوم‌های خیلی مشهور، مهّم و جریان‌سازی که شمایل و تجسّم یک دوران یا‌ سبک یا یک مُد و جریان موسیقیایی / فرهنگی می‌شوند، مثل «ریولور» (1965) از بیتلز، «4» از لدزپلین (1974)، «تریلر» (1983) از مایکل جکسن، «سیاه» (1991) از متالیکا و غیره. به گمانم «دوران طلایی» پیشرو هم اثری مشابه بر رپ فارسی داشت.
4. The Weeping Song از آلبوم The Good Son (1990)، گروه Nick Cave & The Bad Seeds
5. دیس (Diss یا Dis)، ترانه‌ای است که در آن به فرد (یا افرادی) نامهربانی و بی‌احترامی و حمله‌‌ی کلامی می‌شود. گاهی دیس را به عنوان دیس‌لاو یعنی یک ترکِ ضدعاشقانه (اظهار نفرت و خشم و نامیدی به معشوق) به‌کار می‌برند. در هیپ‌هاپ به‌خصوص شاخه‌ی گنگستا رپ آن را برای اظهار نفرت به گروه‌های دیگر و رپرهای رقیب استفاده می‌کنند. بعضی‌ها ریشه‌های دیس‌کردن را رجزخوانی‌های قبیله‌ای، اشعار هجوآمیز بی‌ملاحظه و ترانه‌های مفرّح فولکوریک، و قطعات تهاجمی موسیقی کلاسیک مثل «اورتور 1812» چایکوفسکی که در واکنش به مقاومت ارتش روسیه برابر قشون ناپلئون سروده شد دانسته‌اند. کل‌کل‌های کلامی و بازی‌های ادبی شاعران قدیم ایران و نمونه‌هایی در اشعار ایرج میرزا، فروغ فرخزاد و حمید مصّدق نشان از حضور (هرچند کم‌رنگ) این سنّت در ادبیات فارسی هم است. در دیس و دیس‌بَک امروزی خواننده‌ معمولا خیلی رُک کسی یا کسانی که با باور (شخصی یا مذهبی)، جایگاه (خانوادگی یا اجتماعی) یا موضع‌گیری (اخلاقی یا سیاسی یا هنری) آن‌ها مخالف است را توهین و تحقیر می‌کند، مسخره می‌سازد و فحش می‌دهد، رجز می‌خواند و خطونشان می‌کشد. با این‌که دیس‌بازی (یا اصطلاحا رُست‌بیف) در فرهنگ هیپ‌هاپ و با شکوفایی رپ در دهه‌های 1980 و 90 کاملا رایج شد، نمونه‌های قدیمی‌تری از این نوع ترانه‌ را در پاپ و راک و بلوز و هاردکور و هوی‌متال هم داشته‌ایم: از «اون مال تو» که جو تِکس خطاب به جیمز براون خواند وقتی خواننده‌ی مشهور زن‌ش را قُر زد، تا دیس‌های معروف لی پِری ضدّ هم‌کار سابق‌ش جو گیبز، ضد گروه کنگوز و حتّی ضد مایکل جکسن، از دیسِ پل مکارتنی با آهنگ «کُلی از آدم‌ها» به جان لنون که با دیس‌بکِ «چطوری خوابت می‌برد؟» جواب او را داد تا دیس‌های معروف فرانک زاپا و …
6. Break Dance رقصی در فرهنگ هیپ‌هاپ که دهه‌ی 1980 حسابی محبوب بود، حتّی بین بچّه‌های ایرانی
7. Tommy محصول 1969 از گروه The Who، یکی از اولین آلبوم‌های کانسپچوال تاریخ راک

در ادامه بخوانید