بهترین آلبوم‌ های 96 به انتخاب اورسی و کادانس

کادانس
کادانس

 
 
امسال مجله فرهنگی «اورسی» و مجله موسیقی «کادانس» نظرسنجی متفاوتی (نسبت به نظرسنجی سال گذشته ) انجام دادند که عاقبت به انتخاب ۱۳ آلبوم منجر شد.

[button color=”red” size=”small” link=”https://owrsi.com/%D8%AA%D8%AD%D9%84%DB%8C%D9%84-%D9%88-%D8%A7%D8%B4%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%A8%D9%87-%DA%86%D9%86%D8%AF-%D9%86%DA%A9%D8%AA%D9%87-%D8%AF%D8%B1-%D9%86%D8%AA%D8%A7%DB%8C%D8%AC-%D9%86%D8%B8%D8%B1%D8%B3%D9%86/” icon=”” target=”false”]تحلیل و چند نکته در مورد نظرسنجی[/button]

آلبوم #۱۳ – سِودالیزا | ison
شاید هیچ چیز بیش از زخم‌ها و ضربه‌هایی که در زندگی می‌خوریم هویت‌مان را تعریف نکند. هیچ آینه‌ای هم سرراست‌تر و دقیق‌تر از روابط (عاشقانه) انسانی، آسیب‌های وارده بر هویت را بازتاب نمی‌دهد. در مقطعی از زندگی لازم است تا چاقویی تیز و بُرنده را برداریم و خودِ واقعی‌مان را از زیر زخم‌های کهنه بیرون کشیم. این کاری است که #سودالیزا (سودا علیزاده) هنرمند چندرسانه‌ای ایرانی-هلندی در نخستین آلبومش ISON انجام داده است. او چاقوی تیز کافکائی‌ش* را حسابی تیز کرده و به جان خود افتاده تا بلکه احساسات مدفون در سایه سنگینِ روابط ناموفق، فشارهای اجتماعی و زنانگی آسیب‌دیده از کلیشه‌ها را بیان کند. در این راه از زبانی سمبلیک هم بهره برده و با نگاشت بخش‌هایی از روان چندپاره‌اش بر روی آرکی‌تایپ‌هایی چون شاه‌ماران، مرلین مونرو، آماندین، اسکارلت و … سعی در کنکاش هویت‌ِ خود دارد. آلبومِ ISON آمیزه‌ای است از تریپ‌هاپ، داون‌تمپو و آراندبی آلترناتیو، در فضایی سرد و مرموز که آهنگ‌هایش به خوبی ساخت و پرداخت شده‌اند. کلام سودالیزا چندان بسیط نیست اما صدایش برعکس، همچون بازیگر کاربلدی است که زیرکانه زیر پوست نقش‌های گوناگون می‌خزد. از سوی دیگر در مقام هنرمند چندرسانه‌ای در موزیک‌ویدیوهایش به خوبی منظور و مقصودش را نمایان ساخته‌ است. در نهایت شاید دید سرد و تاریک سودالیزا به روابط انسانی، نومیدانه و پارانویدی به نظر آید اما صراحت و صداقت موجود در چاقوی تیزش، ISON تحسین برانگیز است…
* در دفترچه آلبوم آمده «در این دنیا، تو چاقویی هستی که من باهاش خودم رو کشف می‌کنم» جمله‌ای است برگرفته از نامه‌های کافکا به ملینا ژِزِنْسکا «عشق همین است… همین که تو چاقویی هستی که من دائما در زخم‌هایم پیچ و تابش میدهم…!»
سینا چراغی
همه چیز از «ببین» شروع شد. تک‌قطعه‌ای برای پاسخ به دستور اجرایی «دونالد ترامپ» (مبنی بر ممنوعیت ورود اتباع برخی کشورها از جمله ایران) که عشق، صلح و دیدن آن را فریاد می‌زد. صدای گرم و جذاب #سودالیزا (سودا علیزاده، متولد تهران و ساکن روتردام) در کنار ساخت و پرداخت جالب توجه قطعه، موجب شد تا بی‌درنگ نام او را در لیست منتخبم از هنرمندان ایرانی موسیقی الکترونیک قرار بدهم. سودالیزا از جمله زنان و دختران موفق امروزی است، دختری ورزشکار (با سابقه‌ی عضویت در تیم ملی بسکتبال هلند) که تحصیلات آکادمیک (رشته‌ی ارتباطات) دارد، هنر و فلسفه می‌داند و با نگاه و تفکر خاص خود، به دنیای موسیقی الکترونیک ورود کرده است. او در همین ابتدای راه به عنوان یک مولف و صاحب سبک شناخته می‌شود. صدای گرم و توانمند سودالیزا، عصاره‌ای از تکنیک‌ها و فوت و فن‌های خوانندگی در سبک‌هایی چون آر اند بی، هیپ هاپ و حتی جَز را در خود دارد. به عنوان یک آهنگ‌ساز، تسلط و چیره‌دستی او در استفاده از ماشین درام‌های کلاسیک (نظیر 707، 808 و گاه 909 از سری «TR» شرکت «Roland») جهت خلق ریتم و گروو‌های سنگین و همچنین صداسازی هوشمندانه‌ی وی که نقش به سزایی در ایجاد اتمسفرِ سرد، خشک و تاریک آثارش داشته‌، قابل تحسین است. از سوی دیگر، دانش موسیقایی سودالیزا در خط ملودی‌ها و هارمونی‌هایی که امضای او بر آنها خورده، خود را نشان داده و البته که از رگ شرقی وی نیز نباید غافل شویم که در برخی لحظات به زیبایی خود را نمایان می‌کند. کارهای او در نهایت تریپ هاپ تجربیِ نابی است که لحظاتش محدود به یک سبک خاص نمی‌شود. او با زیرکی خاصی میان مجموعه‌ای از شاخه‌های موسیقی داونتمپوی الکترونیکی، در حال حرکت است. آیسان (ISON) اولین آلبوم شخصی سودا علیزاده است. اثری که نامش را از «دنباله‌دار مسیر خورشیدی آیسان» گرفته و کاور آن نیز، تصویری از علیزاده و مادرش است که به نوعی مفهوم تناسخ را تداعی می‌کند. با نگاه به اسامی قطعات باید اعتراف کرد که نمادگرایی در نام‌گذاری آنها جلب توجه می‌کند. اشعار نیز بی‌پرده و صریح، بر روی لبه‌ی تیغ حرکت می‌کنند و از زمینی‌ترین احساسات تا استعاره‌هایی تامل برانگیز را دربرمی‌گیرد. واقعیت این است که آیسان حال و هوای سرد و افسرده‌ای دارد، شنیدن این صدا و موسیقی همراه با آن جملات غیرمعمول، زمان و مکان خاصی را طلب می‌کند، پس آن را حتماً بشنوید اما در زمان و مکانی مناسب.
مهدی محمدی‌سنج
 

 
iran-flute-society1-2آلبوم #۱۲ – انجمن فلوت ایران
بهتر است پیش از آنکه درباره آلبوم «انجمن فلوت ایران ۱» بنویسم، اشاره کنم به تلاش چندین ساله آکادمیسین خوشنامی به نام آذین موحد که با استمرار و ایثار اولین انجمن تخصصی یک ساز(فلوت) را در ایران به راه انداخت و در نهایت با انتشار این آلبوم باعث شد یک نوازنده جوان ِ ممتاز با نواختن رپرتواری اختصاصی و امروزی مرتبط هنری خود را ثابت کند. کار مهرداد غلامی را پیش از این هم دیده و شنیده بودیم. همکاری با علیرضا مشایخی ، کیاوش صاحب نسق ، کارن کیهانی و … نشان از ظهور یک نوازنده با استعداد را می‌داد که رپرتوار موسیقی‌های نوگرا را می‌فهمد. در اجرای زنده گروه مجلسی نوفه در بهمن سال ۱۳۹۱، غلامی قطعه‌ای از صاحب نسق را با درک کامل اجرا کرد. چه بسیار نوازندگان نام‎آوری که در نواختن قطعات مدرن(امروزی) به منطق نانوشته در سفیدی‌های میان نت‌ها دقت نمی‌کنند و تنها نت‌ها را دقیق و تمیز می‌نوازند. برای نواختن یک قطعه نانوشته‌ها هم اهمیت دارند و در این نوع آثار اهمیتی فزاینده. مهرداد غلامی برنده اولین کنکور تخصصی انجمن فلوت ایران با همراهی مریم مهربان (که سابقه روشنی در نواختن رپرتوارهای نوگرا دارد) و مهرداد پاکباز (معلم‌اش) قطعاتی از صاحب نسق، مهران روحانی، پاکباز و محمدرضا تفضلى را نواخته‌اند. قطعاتی با رویکردهای مختلف و رنگ‌های صوتی متفاوت که در قالب یک آلبوم مستقل منتشر شدند. قطعاتی که یقیناً از مهمترین آثار منتشر شده موسیقی نوگرای ایران در سال‌های اخیر محسوب می‌شوند.
امیر بهاری
انجمن فلوت ایران1 اثری منسجم نیست قرارهم نبوده انسجامی در کار باشد چراکه قطعاتش را چند موزیسین نوشته‌اند. این آلبوم بیش از هرچیز نشان دهنده‌ی فعالیتی دانشگاهی است. آذین موحد در دانشگاه تهران، انجمن فلوت ایران را تشکیل داده که این آلبوم اولین نتیجه‌ی شنیداری‌اش است. اما شاید انتخاب چنین نامی برای آلبوم به جذب صحیح مخاطب هدفش ضربه زده چراکه این آلبوم نه فقط برای افرادی وابسته به ساز فلوت بلکه برای هر شنونده یا موزیسینی در حوزه موسیقی کلاسیک مناسب است. حتی می‌توان گفت برآیند انتخاب آثار به گونه‌ای بوده که الزامی برای آشنایی دقیق قبلیِ مخاطب با موسیقی کلاسیک وجود ندارد و اهل شنیدن و پیگیرِ جدی موسیقی یا موسیقی جدی را فرامی‌خواند. آثار کلاسیکِ معاصر از مهرداد پاکباز، مهران روحانی، کیاوش صاحب نسق و محمدرضا تفضلی انتخاب شده که جمعاً با سه ساز فلوت، پیانو و گیتار روایت می‌شوند. همچنین مهرداد غلامی بار اصلی آلبوم یعنی نوازندگی فلوت را به دوش می‌کشد.
علیرضا مهراد

 
36997f22-de08-41d6-8207-739f6f87cd31آلبوم #۱۱ – موسیقی نظامی دوره قاجار
…آن‌قدر این لومر در دلمان جا باز نموده که گفتیم بیاورندش ایران تا به موزیک ما هم سر و سامانی بدهد، از همین حالا «موزیکانچی باشی» دربار همایونی برازنده اش باد …
– از خاطرات ناصرالدین‌شاه در سفر به فرانسه
و این بود سرآغاز سفر «آلفرد ژان باتیست لومر» به ایران تا با تدریس در دارالفنون، موسیقی نظامی کشور را متحول کند. آلبوم «موسیقی نظامی دوره قاجار» مجموعه‌ای از اجراهایی است که لومر با رهبری دو گروه «ارکس شاهی» و «دسته اعتضادیه» در اوایل قرن بیستم میلادی بر روی صفحات گرامافون ضبط کرد. نمی‌توان زمینه اجتماعی و تاریخی این اثر ارزشمند را نادیده گرفت چرا که این‌ها در زمره نخستین قطعات ضبط شده بر گرامافون در ایران قرار می‌گیرند. آثاری که لومر ساخته و یا تنظیم کرده که به نوعی نخستین تجربه‌های (موفق) همراهی موسیقی ایرانی و موسیقی غربی را شکل می‌دهند. برخی همین آثار لومر را زمینه‌ساز ورود چند صدایی به موسیقی دستگاهی ایرانی می‌دانند. البته بهتر است آلبوم را بر مبنای عبارت «موسیقی نظامی» قضاوت نکنید. جدای از قطعه معروف «سلام شاهی» (ایران جوان) سایر قطعات آلبوم را نه موسیقی مارش‌گونه جنگ‌افروزی یا استقبال و سان‌دادن، که قطعاتی تنظیم شده از موسیقی دستگاهی ایرانِ قاجار شکل می‌دهد. قطعاتی که چنپان هم حال و هوای نظامی ندارند. تعجبی هم ندارد! می‌دانیم که ایران قاجار یکی از ضعیف‌ترین نیروهای نظامی را داشته و شاهان قجر هم جز خوش‌گذرانی خود کار دیگری نمی‌کردند…
اگر زمینه‌های تاریخی آلبوم را کنار بگذاریم آن‌وقت می‌توان به اوج لذت‌بردن از این اثر رسید! برای ما که عمرمان محبوس در مکعب‌مستطیل‌های سیمانی بی‌هویت گذشته، هر چقدر هم که دل خوشی از موسیقی ایرانی نداشته باشیم، شنیدن این تصنیف‌ها و آوازها، گذری است به خوشی، صفا و آرامشِ نشستن در شاه‌نشین خانه‌باغ‌های قدیمی ایرانی و گوش سپردن به الحان بلبلان و صدای باد و آب روان…
سینا چراغی

 
49-Jalil-shoaآلبوم #10: کو؟ – جلیل شعاع
وضعیت بازار موسیقی در ایران آنقدر پیچیده است که اصولاً گریزی از دوراهیِ درآمد و علاقه، برای موزیسین‌ها وجود ندارد. عده‌ای سراغ حرفه‌ی دیگری می‌روند و تا آخر عمر هم حسرتِ هنر گریبانشان را می‌گیرد. آن‌هایی که موسیقی و علاقه را انتخاب می‌کنند سرنوشتشان مشخص نیست؛ چراکه از بین سیل عظیمی ساز به دستان و موزیسین‌ها، بازارِ بی‌رحم معدودی را ویترین می‌کند. گروه سومی هم وجود دارد که وارد شغل و حرفه‌ای دیگر می‌شوند و به موفقیت هم می‌رسند اما از شوق درونی خود هم نگه داری می‌کنند؛ روزی سراغش می‌روند و پاسخی به ندای قلبشان می‌دهند. #جلیل_شعاع از همین دسته است. پزشک متخصصی با اصالت رشتی که آلبومی به نام کو؟ ساخته است. جالب اینکه سال گذشته هم در نظرسنجی ما آلبوم این همانی که اثر یک پزشک بود اول شد. آلبوم‌های فرخزاد لایق مورد توجه منتقدان قرار گرفت و شایان شکرابی سرپرست گروه دال هم پزشک است. از طرفی رشتی‌ها هم در سال‌های گذشته از صحنه‌داران موسیقی آلترنیتو ایران بودند؛ ماهان فرزاد، گروه مون‌هد، گروه ماخولا و دیگران. جلیل نقطه تلاقی این دو است. احتمالاً موفقیتش در پزشکی تاثیر مستقیم در پروداکشن آلبومش داشته است چراکه بهترین‌های ایران را جمع کرده و از پس دستمزدشان برآمده است. از طرفی هم مهمترین مشخصه‌ی آلبومش اشعار و استفاده از گویش و لهجه رشتی است. او از نرمش‌های زبان گیلکی استفاده کرده و به موسیقی و کلامش، چفت و بست محکمی داده‌ است. حتی این ویژگی در او چنان نهادینه شده که وقتی ترانه فارسی هم نوشته باز هم مثل بقیه قطعات با نرمش‌های گیلکی روایتش کرده‌است. ریشه‌ انواع موسیقی‌ها از رگه، جز و لاتین تا شانسون، پاپ و بلوز در آلبوم وجود دارد و هیچکدام هم نیست؛ شاید رشتی-فرانسوی توصیف بدی نباشد. حضور یک مدیر هنری (مازیار خواجیان) هم بی‌شک در شکل گرفتن صدادهی یکدست و حالِ خوش آلبوم بی‌تاثیر نبوده‌است.
سیامک قلی‌زاده
آلبوم «كو» اثر #جليل_شعاع، يكي از غافلگيركننده‌ترين آثار موسيقي منتشر شده در سال گذشته است؛ آلبومي با قطعات بسيار متنوع كه اغلب ترانه‌هاي آن به زبان گيلكي نوشته شده‌اند و چنان درهم‌آميزي و امتزاج مطلوب و مطبوعي با مايه‌هاي فانك، سول، بلوز و حتي رگه داشته‌اند كه اگر از زبان گيلگي چندان چيزي هم متوجه نشويد كاملا با موسيقي آن همراه مي‌شويد و نرمي‌هاي عاشقانه‌اش لمس می‌كنيد. هرچند دو قطعه «مهم نيست» و «بادبادك» كلام فارسي دارند و در اين آخري يعني قطعه «بادبادك» گوشه‌چشمي هم به فحواهاي نوستالژيك كلام موسيقي‌هاي تلفيقي داشته است. البته چه بسا جليل شعاع نيم‌نگاهي هم به تجربه‌هاي از این دست داشته؛ تجربه‌هايي مثل آلبوم «بند كلو» احمد اخوان كه چند سال پيش با گويش گرگاني، فضايي مشابه با «كو» را با مخاطبان به اشتراك گذاشته بود. جليل شعاع پزشك اهل رشت است و متولد 1359. او موسيقي را به‌شكل خودآموز آغاز كرده و با اولين اثرش شروعي قدرتمند در عرصه موسيقي امروز داشته است. همكاري جمعي از بهترين نوازندگان حال حاضر موسيقي ايران با جليل شعاع در مجموعه قطعات، آلبوم «كو» را به يكي از با كيفيت‌ترين‌ و متمايزترين‌هاي سال گذشته ارتقا داده است. با اطمينان مي‌شود گفت نشنيدن اين آلبوم مي‌تواند يكي از حسرت‌هاي سال گذشته شما براي داشتن حال خوب باشد.
سهند آدم‌عارف
[button color=”red” size=”small” link=”https://goo.gl/T8u4hW” icon=”” target=”false”]دانلود آلبوم کو؟[/button]

 
1آلبوم #۹: موسیقی برای تار و پیانو | میلاد محمدی – هوشیار خیام
همنشینی سازهایی که کمتر با هم نشست و برخاست داشته‌اند هم جسارت می‌خواهد هم تسلط و هم ذوق. نمی‌خواهم سیاهه‌ی کارهای مهمی را که نتیجه‌ی عشقبازی دو جغرافیای موسیقایی متفاوت هستند برایتان ردیف کنم. خود #هوشیار_خیام در دفترچه‌ی آلبوم “آثاری برای تار و پیانو” متن جذابی در اینباره نوشته که ارجاعتان می‌دهم به آن.
چندی پیش که با تمام پیش‌زمینه‌های ذهنی خوبم از بداهه‌نوازی‌های تلفیقی به اجرای کنسرت دونوازی کمانچه و پیانو از دو نوازنده‌ی مطرح رفتم، با ناامیدی بازگشتم. کاری که درآن هر کس بیشتر پی به رخ کشیدن تکنیک و حس ساز خودش باشد، برای گوش معجون همگنی نخواهد ساخت. در عوض وقتی با تمام پیش‌زمینه‌ی ذهنی بدم از این کنسرت به سراغ کار مشترک هوشیار خیام و #میلاد_محمدی رفتم، تماما در آن غرق شدم. کاری که تقدیم به حسین علیزاده شده و ردپای مهمی که از او در این کار می‌شنویم همنوازی در مقام”داد و بیداد” است که علیزاده نخستین بار آن را در آلبوم “راز نو” به کار برد و بعدتر در “زمستان است” از آن استفاده کرد. با اینکه شیوه‌ی صدادهی و تکنیک ساز محمدی به علیزاده بی‌شباهت نیست اما مزیت مهمش این است که در تکنیک زیاده‌روی نمی‌کند. تار در میانه‌ی گود قصه می‌گوید و پیانو تکیه‌گاه مادرانه‌ای شده است برای سوزوگداز تار. نمی‌خواهم در حق تار جفا کرده باشم اما کار هوشیار خیام در به‌آغوش کشیدن و نفوذ به صدادهیِ کاملا ایرانیِ ساز محمدی مهمترین نقطه‌ی قوت این کار برای من بود. آن هم با پیانویی که حتی نزدیک به جنس نواختن “پیانو ایرانی” نمی‌شود.
امید سلطانی
آلبوم #۹: موسیقی برای تار و پیانو | میلاد محمدی – هوشیار خیام
آلبومِ «موسیقی برای تار و پیانو» در میان آلبوم‌های کلاسیک توانسته رتبه اول فروش دیجیتال را در 6 ماه اول سال کسب کند. اثر #هوشیار_خیام و #میلاد_محمدی بی‌درنگ آلبوم «تمام تو» را به ذهن می‌آورد. سخت می‌توان تصور کرد که نی و پیانو چطور با هم کنار می‌آیند چه رسد به اینکه اثری فراتر از صدا و کاراکترهای شناخته‌شده خودشان تولید کنند. البته این گزاره بیشتر برای نی صادق است که صدایش کاملاً ایرانی و در ذهن مخاطب (به غیر از سنتی بازها) خاک گرفته و یادآور کسالت موسیقی ایرانی است. نی در این آلبوم فارغ از آنچه (ملودی) می‌نوازد کارکرد دارد و در کنار پیانو شخصیت جدیدی از خود بروز می‌دهد. «تمام تو» هدیه‌ای به موسیقی ایران (از طرف هوشیار خیام و امیر اسلامی) بود. اما آیا تمام آلبوم‌هایی که با این رویکرد تولید می‌شوند نگرش یکسان دارند؟ خیر، اثر جدید خیام و محمدی تفاوت عمده‌ای با «تمام تو» دارد. این آلبوم به نوعی تکنوازی (بداهه نوازی) تار است که پیانو همراهی‌اش می‌کند و نه دو نوازیِ جوشش خورده تار و پیانو.
در «تمام تو» هر‌دو نوازنده به‌دقت همدیگر را دنبال می‌کنند، اما حالا تنها خیام است که تار را دنبال می‌کند. به نوعی پیانو رام شده‌است و قصد دارد مصلحت‌اندیش باشد. گاهی هم او بار اصلی را به‌دوش می‌کشد و این دقایق گویا تنها برای رفع خستگی تار‌نواز به‌وجود آمده‌است. در همین لحظه‌ها هم گوش مخاطب دائما منتظر شنیدن صدای تار است و اصلا آنچه پیانو می‌نوازد دغدغه‌اش نمی‌شود چراکه مانیفست آلبوم را تار روایت می‌کند. این‌که آلبوم نسبت به بازار این روزها پرفروش بوده الزاما به آنچه در موسیقی رخ‌می‌دهد ارتباط مستقیمی ندارد. به قطع آثار، شناسنامه کاری و شخصیت آکادمیکِ خیام تاثیر زیادی در فروش آلبوم‌هایش دارد.
علیرضا مهراد
[button color=”red” size=”small” link=”https://goo.gl/j4sZNT” icon=”” target=”false”]دانلود آلبوم موسیقی برای تار و پیانو[/button]

 
27-siamak-jahangiriآلبوم #۸: بدرقه ماه | طرحی از سیامک جهانگیری
من در دنیا بسیار تنها هستم،
ولی نه به اندازه‌ای که بتوانم هر لحظه را،
لحظه‌ای مقدس کنم…
– رایگ
اگر بخواهیم از دریچه موسیقایی به «بدرقه ماه» نگاه کنیم با آلبومی نوگرا در چارچوب موسیقی ایرانی سر و کار داریم. رسیدن به «گفت و گوی موازی» در هم‌نوازی، آن هم در چارچوب موسیقی ایرانی، مانیفستی است که سیامک جهانگیری در دفترچه آلبوم ارائه داده. بدرقه ماه نوگرا است اما رادیکال نیست. بداهه‌پردازی دارد اما فارغ از طرح و چارچوب نیست. نمی‌توان آن را یک کانسپت آلبوم در نظر گرفت اما طرحی منسجم در هم‌نوازی و (بندیر را که فاکتور بگیریم) پرسونای فکر شده‌ای برای سازها در خود دارد. همه این‌ها درست اما آنچه شنیدن بدرقه ماه را تجربه‌ای لذت‌بخش می‌کند نه معماری و فن‌ورزی‌های آهنگسازانه مؤلفان، که فضا، تصاویر و درون‌مایه موجود در اثر است. «بدرقه ماه» نماینده خوبی برای یکی از بهترین جنبه‌های کارکردی موسیقی ایرانی است؛ مواجهه با خود و سفر به کویری اسرارآمیز در دنیای درون. جایی که خاموش و آرام می‌شوی تا سنگینی احساس تنهایی (loneliness) جایش را به سبک‌بالی یگانگی (solitude) دهد. زمان آهسته‌تر می‌شود و تنهایی و اندوه بس لذت‌بخش. همان‌جا که بارقه‌هایی از گوهرِ شب‌چراغِ جانِ مقدس (self) بر تو می‌تابد و با گفتگویی عمیق، ماه را بدرقه می‌کنی…
سینا چراغی

11-Aidin-Samim-Mofkhamآلبوم #۷ – کنسرتوها | آیدین صمیمی مُفخم
موسیقی کلاسیک معاصر در ایران آن‌چنان که باید و شاید راه خود را به سوی مخاطبان باز نکرده است. شاید یکی از دلایلش نبود آثار اورجینال وطنی است، آلبوم‌ها و قطعاتی که می‌توانند در تغییر ذائقه و سلیقه‌ی شنیداری شنونده‌ی ایرانی سهم به‌سزایی داشته باشند. یکی از هنرمندانی که طی چند سال اخیر در این زمینه تلاش‌ها و زحمات بسیاری داشته، آیدین صمیمی مُفَخَم است. آلبوم اخیرش «کنسرتوها» (کنسرتو یا کنچرتو، فرمی از موسیقی است که برای یک تک‌نواز و یک ارکستر نوشته می‌شود)، از آن دسته آثاری است که مخاطب از شنیدنش پشیمان نخواهند شد. در کنسرتو تک‌نواز و ارکستر می‌توانند در تقابل و یا تعامل با یک‌دیگر قرار گیرند، صمیمی مفخم در قطعه‌ی اول آلبوم یعنی «رجز»، تقابل را برگزیده و ساز هُرن گویی در ستیز با ارکستر، شیپور جنگ را فریاد می‌زند. نکته‌ی قابل توجه، محسوس بودن تم شرقی در حال و هوای این قطعه است. قطعه‌ی بعدی با نام «لودوس کنسونوس» مثال خوبی از یک واریاسون (یکی از پایه‌ای‌ترین تکنیک‌های ارائه‌ی موسیقی بر مبنای تغییر و تحول در طول قطعه) برای یک ارکستر است. بالا و پایین شدن‌های عناصر قطعه، مرزهای افراط و تفریط را رد نکرده و به نحوی متعادل، شنونده را با خود همراه می‌کند. اما آخرین بخش از این آلبوم سه قسمتی، «هولوگرافی» نام دارد؛ کنسرتو پیانویی که نسبت به دیگر قطعات، ثقیل‌تر بوده و فضایی انتزاعی و در عین حال تاریک دارد. اینجا نیز تضاد و رویارویی بر همراهی و هم‌صدایی غلبه دارد. در نهایت کنسرتوها ثابت می‌کند موسیقی معاصر صرفاً مختص به محافل آکادمیک و مخاطبانش نیست.
مهدی محمدی‌سنج
[button color=”red” size=”small” link=”https://goo.gl/Sy8zq4″ icon=”” target=”false”]دانلود آلبوم کنسرتوها[/button]

 
12-Mostafa-Ghanatآلبوم #۶ : کبوترخانه | مصطفی قناعت
کلارینت (قره‌نی) یکی از جا افتاده‌ترین سازها در فرهنگ موسیقایی ایران است. اگر وارد بحث زادگاه و اصالت این ساز نشویم باز هم نوازندگی این ساز در ایران دو رویکرد کاملاً متفاوت ایرانی و غربی دارد؛ کلارینت نوازی و قره‌نی نوازی. این ساز با دیدگاه قره‌نی‌نوازی به خوبی جای خودش را در موسیقی ایرانی پیدا کرده است و با کارکردی که در فرم‌هایی مثل تعزیه پیدا می‌کند، شخصیت صوتی آشنایی دارد. دیدگاه کلارینت‌ نوازی هم راه خودش را می‌رود و چه در ارکسترهای سمفونیک و چه در موسیقی‌های پاپ جایگاه خودش را دارد. کمتر کسانی در ایران هستند که با این ساز هم زمان کلارینت نوازی و قره‌نی نوازی کنند. اگر هم هستند معمولا در یک طرف ماجرا خیلی با محافظه کاری و دست به عصا ورود می‌کنند. #مصطفی_قناعت در «کبوترخانه» به رغم غالب بودن فضای ایرانی تصویر یک نوازنده مولفِ قره‌نی-کلارینت را ارائه می‌کند. او با سازش پرنده آزادی است که هر کجا بخواهد می‌رود و هر چه بخواهد می‌نوازد. بیان سازیِ قناعت در این آلبوم منحصر به فرد است. در شکل نواختن و بسط ملودی‌هایش ذهن بسیار آزادی دارد که در نوازندگان جوان هم چندان دیده نمی‌شود. از آغاز آلبوم ساز قناعت شبیه زندگی جاری می‌شود و حالات روحی مختلفی را صادقانه بیان می‌کند. «احوالات شخصی»ی یک مرد دنیا دیده‌ی ایرانی که کلارینت را بخشی از حیات خودش کرده است.
امیر بهاری
 
آلبوم #۶ : کبوترخانه | مصطفی قناعت
از جواد یساری تا مایلز دیویس؛ این بهترین تعبیر کوتاهی بود که برای آلبوم کبوترخانه اثر مصطفی قناعت پیدا کردم. با شنیدن این 11 قطعه برای خودم خوشحالم که هنوز می‌توانم اثری را بشنوم و بدون هیچ نگاه تحلیلی و انتقادی فقط لذت ببرم. بلایی که می‌ترسیدم با شغلم سرم بیاید گویا نیامده. از شنیدنش فقط کِیف کردم بدون اینکه به نقاط قوت و ضعفش فکر کنم. در ته‌نشین‌های بیرون آمده از قناعت همه چیز وجود دارد. او همه چیز شنیده و هیچ چیز منتشر نکرده؛ حالا با موهای سفیدش یکی از مهمترین آلبوم‌های سال را منتشر کرده است. هیچ اطلاعاتی از آلبوم نداشتم. قطعه چهارم که تمام شد فهمیدم یکی از آن لحظه‌های نابِ زندگی است که موسیقی تو را تکان می‌دهد. عجیب بود. کلارینتِ قناعت صدای خاصِ خودش را داشت و دارد. صدای ایران می‌دهد حتی وقتی جز می‌نوازد باز هم غربی نیست. گویا در ذخیره‌ی صوتی قناعت از شجریان و یساری گرفته تا چارلی پارکر و گاسپاریان وجود دارد. او همه را از فوتِ خودش عبور می‌دهد. همه را جوشش داده؛ کاری که اکثر تلفیقی‌ها حتی نزدیکش هم نشدند. همه چیز خالص است. فقط ای کاش لااقل در این آلبوم، ملودیِ دستمالی شده‌ی ساری گلین را نمی‌شنیدم؛ (اینجا متاسفانه) آنقدر قوی و تکراری است که صدای آشنایش لذت تجربه‌ی جدید را کم می‌کند. من که از آلبوم خودم آن یک قطعه را پاک کردم؛ انگار هیچ وقت نبوده.
سیامک قلی‌زاده
[button color=”red” size=”small” link=”https://goo.gl/KmthMn” icon=”” target=”false”]دانلود آلبوم کبوترخانه[/button]

 
268x0wآلبوم #۵: درخت | ماهان میر عرب و گلنار شهیار
دیدن درون از بیرون؛ این جمله شاید حکایت مهاجرت ماهان میرعرب است . ماهان پیش از سفرش با پیش‌تازانِ موسیقیِ داخلی همکاری داشته و در استانداردهای جَز به اشراف خوبی رسیده بود. سفر او شاید به این نیت بود تا عمق موسیقی غرب را‌ بدون واسطه تجربه کند؛ اما با داستان دیگری‌ مواجه شد؛ اینکه پیدا کردن ریشه‌ها در قالب موسیقی، هدف والای زندگی‌اش شود. گلنار شهیار هم از ابتدای این سفر در اتریش او را همراهی کرده است. فارغ از سبک کارهای ماهان و گلنار یا عناوینی مثل World Music، آلبوم درخت را به مثابه یک اتفاق می‌بینم که از روند شکل‌گیری آن می‌توان در شاخه‌های فرهنگی دیگر نیز استفاده کرد. اینکه بدون تعصب و با رجوع به ریشه‌ها می‌توانیم به بارور شدن فرهنگ‌مان کمک کنیم. قطعه آخر این آلبوم آهنگی است به نام حاج قربان به یادِ دوتار نوازِ خراسانی حاج قربان سلیمانی. این قطعه را در آلبومِ Persian Side of Jazz شنیده بودیم اما این بار آهنگ را پخته‌تر می‌شنویم و همین روند تکاملی را در کلیت آلبوم نیز حس می‌کنیم.
پی‌نوشت: آلبوم‌های انتخاب شده در نظرسنجی امسال اورسی و کادانس که از آن‌ها شنیده‌ایم و خواهیم شنید هم انگار تاییدی است بر موضوعِ اصالت فرهنگ. اینکه استفاده از ریشه‌ها با امتناع از غربزدگی و با بهره بردن از تفکر غرب و ایجاد گفتمان، به شکوفا شدن درختِ تحلیل رفته‌ی فرهنگ ما کمک بزرگی خواهد کرد.
سامان کرم‌پور
آلبوم #۵: درخت | ماهان میر عرب و گلنار شهیار
بسیاری از مخاطبان و موزیسین‌ها جوان ایران حالا به جای راک به شکل جدی درگیر موسیقی جَز هستند؛ گویا امروز جز شنیدن یا تولید کردن است که تمایز می‌بخشد. به همت نهادهایی مانند هرمس و سازباز، بسیاری از موزیسین‌های مطرح این سبک به ایران آمدند و جزمن‌های ایرانی، کنسرت را تجربه کردند و قطعاً این فعالیت‌ها در فراگیر شدن موسیقی جز بی‌تاثیر نبوده است. با وجود این تَب، تعداد آثار تولید شده‌ی جز بسیار کم هستند و همان‌ها هم اصولاً در حکم آزمون و خطا. سال گذشته معدود آلبوم‌هایی مانند «مفاهیم میان ستارگان» اثری درخور توجه بودند تا اینکه «درخت» اثر #ماهان_میرعرب، #گلنار_شهیار و با همراهی پرکاشن امیر وحبا منتشر شد. میرعرب سال‌هاست دغدغه‌ی جزِ ایرانی دارد و بعدتر همراه با شهیار تلاش کردند که کلام فارسی را نیز با موسیقی خود تطبیق دهند. آلبوم درخت از دو تجربه قبلی آن‌ها پخته‌تر و برای گوش مخاطب، کمترغریبه است. به نظر می‌رسد این بار به جای اینکه تلاش کنند قسمتی از موسیقی ایران را در قالب جز بگنجانند بیشتر به حافظه شنیداری خودشان اعتماد کردند؛ بیش از اینکه علایقشان را هدایت کنند اجازه دادند تا علایقشان آن‌ها را هدایت کند. استفاده از ترانه‌هایی که خودشان سرودند بی‌شک در این راه کمک بسیاری کرده و آن‌جا که حتی از شعر شاملو استفاده می‌کنند نتیجه متفاوت است. گلنار هم اگرچه هنوز به استفاده‌ از تمام تکنیک‌های آواز دسترسی ندارد اما پیشرفت بزرگی که در کارش داشته به راحتی قابل تشخیص است. در مجموع زوج هنریِ موسیقی جزِ ایران و البته جزِ ایرانی، حالا درخت پربارتری دارند.
سیامک قلی‌زاده

16-habib-meftahآلبوم #۴: از بوشهر | حبیب مفتاح بوشهری، سلام ریاضی
موسیقی جنوب ایران کوهی از ایده است؛ هر کس می‌تواند تونلی در آن حفر کند، بخشی از ایده‌ها را بیرون بیاورد، پالایش‌شان کند و شنونده‌ی نتیجه‌ی درخشان‌شان باشد. «از بوشهر» تونل را در مکان درستی حفر کرده، اما در بخش پالایش ایده‌ها کم‌کار بوده است. در این آلبوم تولید اصوات بکر و کمتر تجربه‌شده به ساخت آهنگ‌های شنیدنی ارجحیت داشته است. بنابراین با مجموعه قطعاتی لبریز از ایده رو‌به‌روییم که در ارتباط‌گیری با مخاطب ضعیف هستند. قطعات آلبوم تا جایی که به کنه موسیقی جنوب ایران وصل‌اند و از همان ریتم‌ها و حس‌ها ارتزاق می‌کنند، جذابیت دارند؛ اما وقتی به سمت تجربه‌ی صوتی صِرف می‌روند، کشش کمتری در مخاطب ایجاد می‌کنند. به‌یاد‌ماندنی‌ترین قطعات آلبوم مثل «خلبوس»، «دان دان»، «مهنا»، «گلی گلی» و تا حدی «دیده شده» با ریتم، فضایی نشئه‌وار می‌سازند و مخاطب را به تجربه‌ای سایکدلیک دعوت می‌کنند. اینجا دقیقاً همان تونلی است که درست حفر شده و به‌واسطه‌ی غنای دینامیک درونی ریتم‌ها، چندان نیازی به پالایش ایده‌ها ندارد. محتوای موسیقی اصیل است؛ هویتِ مشخصِ جنوبی دارد و مخاطب به سرعت در دریای ریتم‌ها غرق می‌شود. قطعات تجربی‌تری مثل «سیرک نی‌ها»، «از بوشهر» و «پینه» اما، بواسطه‌ی الک نشدن ایده‌ها در مرحله‌ی فراوری، ناقص هستند. این دسته از قطعه‌ها بیش از اینکه توجه‌شان به ساخت فضاهای سایکدلیک باشد، به خود مفهوم صوت است. صوت را هم در معنای ساخت چیزی جدید در نظر دارند. یعنی می‌خواهند از مجموعه ایده‌های در دسترس‌شان فراتر روند و دوباره ایده‌سازی کنند، نه اینکه همان‌ها را پالایش کرده و آهنگی شنیدنی بسازند. این به خودی خود کار ناپسندی نیست. به شرط آنکه همان ایده‌های جدید، دوباره مرحله‌ی پالایش را بگذرانند؛ اتفاقی که در «از بوشهر» نمی‌افتد. با این حال «از بوشهر» یکی از بهترین آلبوم‌های امسال است. آلبومی که پتانسیل‌اش نه در خود آهنگ‌ها، که در ایده‌هایشان نهفته است.
محمد خلیلیان
شنیدن آلبومِ “از بوشهر” شبیهِ ورق زدنِ دفتر خاطراتِ #حبیب_مفتاح‌ است؛ عبور از کوچه پس کوچه‌های محله‌های صلح‌آباد و شنبدی، شنیدن موسیقی حینِ چای خوردن در کافه ناجی، گوش دادن به سنج و دمام‌نوازی، نوحه‌خوانی بخشو، خیام‌خوانی و شعرهای فایز. این سفر شنیداری از مرزهای ایران خارج می‌شود به آفریقا و اروپا می‌رود. همکاری حبیبو با نوازنده‌های آفریقایی در خلق ریتم‌ها کمکش کرده‌است البته که موسیقی جنوب و آفریقا با هم گره خورده‌اند. البته نقشِ هنرمندِ دیگرِ بوشهری یعنی #سلام_ریاضی هم در آلبوم کاملا ملموس است و به خلق آلبومی تجربه‌گرا کمک کرده. ساز حبیبو لهجه خاص خودش را دارد، درست مثل صحبت کردنش، با وجود تمام ناملایماتی که دیده، بند نافش از اقلیم‌اش جدا نشده است. در چند سال گذشته، او با بسیاری از هنرمندان داخلی همکاری داشته و اجازه نداده دوری از ایران، هویت‌اش را کمرنگ کند؛ سرنوشت و انفعالی که اکثر هنرمندان مهاجر به آن دچار می‌شوند.
سامان کرمپور
[button color=”red” size=”small” link=”https://goo.gl/rFQApC” icon=”” target=”false”]دانلود آلبوم از بوشهر[/button]

 
09-Saeid-shanbezadeآلبوم #۳ : پورآفریقا | سعید شنبه‌زاده، رستم میرلاشاری
پورآفریقا آمیزه‌ای از عناصر به‌ظاهر متضاد است. در نگاه نخست نه نی‌انبان ربطی به گیتار الکتریک دارد، نه ساکسوفون ارتباطی به صدای رستم میرلاشاری؛ از نظر سبکی هم چندان نمی‌شود نقطه اشتراکی میان جَزِ معاصرِ پُرسکوت با موسیقی پُرسروصدای جنوب ایران یافت. هنرِ سعید شنبه‌زاده در ترکیب تمام این عناصرِ به‌ظاهر ناهمگن است. الگوی او برای این ترکیب، با تلفیقی‌کارهای ایرانی تفاوت عمده دارد: او تمام عناصر متضاد را بدون کج و معوج کردن‌شان در درون موسیقی قرار می‌دهد. شنبه‌زاده برای ترکیب سبک‌ها و سازها و صداهای ناهمگون، هیچ صدایی را به دیگری نزدیک نمی‌کند. او به هویت اصوات دست‌درازی نمی‌کند. اتفاقاً برعکس، شنبه‌زاده با ظرافت، بخش‌هایی از ظرفیت سازها را در نظر دارد که می‌توانند به‌کمال (و بدون کم گذاشتن یکی برای وجود دیگری) در کنار یکدیگر قرار گیرند. به‌مثل می‌توان به شکل استفاده از گیتار الکتریک اشاره کرد. با وجود امکان استفاده از ملودی‌های شرقی برای گیتار الکتریک، اما این ساز در دستان مانو کوجیا، جَز گیتاریستِ شناخته‌شده، لحظه‌ای از ملودی‌ها و لحن جَز معاصر فاصله نمی‌گیرد. تنظیم این ساز برای قطعه «مل بلوچان» و «جَز بندری» نمونه‌های درخشانی از همین کوتاه‌نیامدن‌های صوتی است. چنین رویکردی باعث شده قطعات اندکی گسسته از هم به‌نظر برسند. با این حال لایه‌های مختلف اصوات در هر قطعه، به درستي سر جای خودشان قرار گرفته اند. پورآفریقا می‌تواند کلاس آموزشی برای موسیقی‌دان‌های مدعی تلفیق باشد. شنبه‌زاده به جای تولید صوت جدید با سر بریدنِ اصالت، انواع مختلف صوت را با حفظ تماميت شان به‌هم جوش می‌دهد و اصالت را قربانی تلفیق نمی‌کند.
محمد خلیلیان

 
17-shar-baziآلبوم #۲ : شهر-بازی | اثر بامداد افشار، اجرای گروه اتاق
شاید بشود آلبوم «شهر- بازی» از گروه اتاق را در راستای پروژه‌هایی دانست که درصدد گسستن از سنت‌های مالوف و معمول پیوند شعر و موسیقی در موسیقی ایران برآمده‌اند اما اینجا یک تفاوت عمده به‌وجود آمده است؛ تفاوت و گسستی که «شهر-بازی» موفق به ایجاد آن شده است نه در پرداخت‌های آنچنانی ملودی‌ها و اجراهای تکنیکی خارق‌العاده در نوازندگی، وکال و موسیقی الکترونیک بوده است و نه ارائه محتواهای چنین و چنان ِ جهانشمول و دهان‌پرکن. گسست از تجربه‌های پیشینی آن‌جا اتفاق می‌افتد که کلام از فرم موسیقی عقب نمی‌افتد و این دو عنصر دقیقا منطبق بر یکدیگر پیش می‌روند. پیشترها یعنی در دهه‌های ۷۰ و ۸۰ شمسی برای ایجاد گسست، سراغ پارودی اشعار کلاسیک، معاصر یا ترانه‌های بومی‌ و محلی می‌رفتند (نامجو – عبدی بهروانفر) و موسیقی مورد علاقه خود را با ایجاد ناهمگونی نقیضه اشعار و اجراهای نامتعارف خلق می‌کردند در حالی‌که این‌جا فرم موسیقی و اشعار در راستای یکدیگر قرار نیست لزوماً مدعای کارکردهای خاصی را با خود حمل کنند بنابراین انطباقی میان فرم و فونکسیون (کارکرد) هم به‌وجود نیامده است و ظاهرا اصلا قصدی هم در این باره وجود نداشته است. از این جهت، «شهر – بازی» و گروه اتاق راه خود را از اسلاف آوانگارد ایرانی و غیر ایرانی خود جدا می‌کند. اگر هم ارجاع‌هایی به هنرچندرسانه‌ای یا موسیقی آوانگارد دهه‌های ۶۰ و ۷۰ میلادی وجود دارد، دقیقا به بخش غیر فونکسیونل این ژانر ارجاع داده شده یا تاثیرپذیری صورت گرفته است؛ یعنی کمتر می‌توان حتی ردپایی از موزیسین‌های آوانگارد تاریخ موسیقی همچون «فرانک زاپا»، «کاپتن بیف‌هارت» و یا «ولوت آندرگراوند» در این آلبوم یافت اما شباهت‌ها و ارجاعاتی با و به گروه‌هایی همچون «رزیدنتز» را نمی‌شود نادیده گرفت. یعنی چه بسا موفقیت در خلق فضای اگزوتیک و از معنا تهی کردن معنای آنسامبل را وامدار امثال «رزیدنتز» باشند.
استفاده از ادوات پرکاشن غیرمعمول همچون ماشین تایپ و صدادهنده‌های ابداعی دیگر و ایجاد ترکیب‌های صوتی جذابی که به‌واسطه محدود نکردن اجرا به مفهوم کلاسیک «ساز» به‌دست آمده‌اند، نیم‌نگاه گروه اتاق به تجربیات مندرج در موسیقی معاصر را هم نشان می‌دهد اگرچه «شهر- بازی» توانسته است با اتکا به کلام نامتعارف خود، تعمیم‌پذیری آثارش را از محدوده موسیقی معاصر افزایش داده و از آن فراروی کند.
باری، «شهر – بازی» تجربه گشایش فضایی در محوطه خفقان‌آور موسیقی امروز و تنفس کردن در آن است؛ تجربه‌ای که همه «موسیقی‌بازها» و «صدابازها» را دعوت می‌کند تا دور هم با یکدیگر بازی کنند. تجربه‌ای که می‌تواند به مشارکت در بازی و حتی مشارکت در پروسه خلق بازی‌های جدید توسط شنونده بیانجامد.
سهند آدم‌عارف
 
آلبوم #۲ : شهر-بازی | اثر بامداد افشار، اجرای گروه اتاق
واژه‌ی «اکسپریمنتال» یکی از بحث برانگیزترین تعابیر در موسیقی است که وقتی در فارسی به موسیقی «تجربی» ترجمه می‌شود از حالت عادی هم گیج کننده‌تر به نظر مى‌رسد. افراد مختلف در زمان‌های مختلف تعریف‌های متفاوتی از این پدیده ارائه داده‌اند. جان کیج که خود یکی از موسیقیدان‌های اکسپریمنتال مهم قرن بیستم محسوب می‌شود این نوع موسیقی را به عنوان موسیقی‌ای توصیف کرده است که «خروجی آن مشخص نیست». اما در زبان پاپیولار عنوان اکسپریمنتال به نوعی از موسیقی اطلاق می‌شود که خارج از محدوده‌های شناخته شده عمل می‌کند و سعی در معرفی فرم‌هایی دارد که تا به حال حداقل به طور گسترده مورد استفاده قرار نگرفته‌اند. با این تعریف می‌توان «شهربازی» اثر بامداد افشار را با تقریب خوبی موسیقی اکسپریمنتال به حساب آورد. موسیقی به طور کلی از مولفه‌هایی همچون ریتم، ملودی و هارمونی تشکیل شده است و تجربه کردن و آزمون و خطا می‌تواند بر روی هر یک از این موارد یا مولفه‌های دیگر موسیقی تمرکز داشته باشد. در «شهربازی» به نظر می‌رسد که تمرکز روی معرفی انواع جدیدی از رنگ آمیزی صداها و سازبندی است. یکدستی و انسجامی که معمولا در میکس قطعات یک آلبوم می‌بینیم در «شهربازی» به عمد کنار گذاشته شده است و از همینجا می‌توان فهمید که بامداد افشار مشغول «تجربه» کردن انواع جدیدی از رنگ بندی موسیقایی است. سازبندی تقریبا در هر آهنگ عوض می‌شود و در بسیاری از قطعات نیز موسیقی الکترونیک حضور پررنگی دارد. بسیاری از صداها مانند آنچه در آهنگ پلاسکو می‌شنویم جدید و ابداعی هستند و برخی دیگر نیز مانند صدای هشت بیتی که در آهنگ بازی شنیده می‌شود حاصل روش‌هایی هستند که حداقل در ایران کمتر مورد استفاده قرار گرفته‌اند. به طور کلی می‌توان گفت شهربازی فستیوالی از صداهای نو و رنگارنگ است.
بابک علوی

 
20-Mohsen-namjooآلبوم #۱: آوازهایی از شرق | محسن نامجو به همراه ارکستر سازهای بادی هلند
در ذهن من محسن نامجو هیچگاه از نامش فراتر نرفته بود. از همان زمانی که قطعاتش دست به دست شد جایگاه و نامی پیدا کرد که پس از آن هر فعالیتی انجام داده، تحت تاثیر و در پوشش همان نام قرار گرفته است. در تمام این مدت هم فراز و فرودهایی داشته که همگی برای یک آرتیست نوگرا و خلاق، منطقی بوده است؛ گاهی تحت تاثیر شرایط اجتماعی و سیاسی کاری انجام داده که شاید از منظر موزیکال قابل دفاع نباشد، گاهی آلبومی کاملاً شخصی تولید کرده، گاهی دفتر شعرش را مرور کرده و بارها کارهای قبلی‌اش را با روش و دیدگاهی جدید اجرا کرده است. هیچ وقت ساکن نشده و این بی‌شک مهمترین ویژگی محسن نامجو است؛ اما در هیچکدام از فعالیت‌هایش بزرگتر از نامش هم نشد. آلبوم «آوازهایی از شرق» او را از بند نامش رها کرد؛ چراکه این بار همه چیز تحت تاثیر او و در خدمتش نیست بلکه حالا باید با ساختار و رویکردِ مشخصِ یک ارکستر رابطه‌ی درستی برقرار کند؛ برای کسی که اصولاً با یک ساز یا آنسامبل کوچکش کار می‌کند و همیشه مهمترین سوژه خودش است و نه حتی موسیقی، این اقدام چالش بزرگی‌ است. او این کار را در شش قطعه‌ی باکلام آلبوم به شکل درخشانی انجام می‌دهد. هرچند شاید به نظر برسد همان کاری را انجام می‌دهد که همیشه انجام داده اما برعکس در جزئیات توانسته درک متقابلی از صدادهی یک ارکستر بادی داشته باشد و قطعاتی را که با روش‌های مختلف اجرا کرده، حالا در لباسی جدید و پر زرق و برق ارائه دهد. همه چیز دقیقاً سر جایش قرار گرفته و این لباس جدید آنقدر اندازه تن اوست که انگار هیچ وقت این قطعات با یک سه‌تار یا گیتارِ تنها اجرا نشده بلکه گویی از ابتدا برای یک ارکستر کامل نوشته شده است.
سیامک قلی‌زاده
 
آلبوم #۱: آوازهایی از شرق | محسن نامجو به همراه ارکستر سازهای بادی هلند
محسن نامجو آنچنان اندوخته‌ای دارد که تا ابد هم می‌تواند از آن تغذیه کند. البته نه به این معنا که خودش را تکرار کند بلکه استفاده‌ای از گذشته در جهت خلقی جدید با چاشنیِ رندی و نبوغ. در تمام سال‌های فعالیتش خارج از ایران، این نسبت با گذشته را داشته و همزمان کاری کرده که به تکرار متهم نشود. او شعرهایی را که در ایران نوشته در آلبوم‌هایش مثل «بوسه‌های بیهوده» استفاده می‌کند، آثاری را که در ایران با کیفیت بد پخش شده با یک آنسامبل و تنظیم جدید ارائه می‌دهد، از خاطرات خانوادگی و صدای پدرش وام می‌گیرد، شعری را که فریدون فروغی خوانده به یادش بازخوانی می‌کند و در نهایت آثار محبوبش را با ارکستری هلندی روی صحنه می‌برد. حتی آنقدر حواسش جمع است که هر از چندی در ترکیه کنسرتی برگزار و با ایرانی‌ها تجدید دیدار می‌کند. همین روند و حفظ رابطه‌اش با ایران و گذشته است که باعث شده هنوز هم هنرمندی مطرح باشد؛ چراکه توانسته پس از مهاجرت، رابطه‌اش را با مخاطب داخلی حفظ کند و تولیداتش برای ما معنا داشته باشد. اتفاقی که برای بیشتر موزیسین‌های از ایران رفته رخ نمی‌دهد و یا به تکرار مکررات می‌رسند (مثل کیوسک) یا بلندگوی سطحیِ سیاسی می‌شوند (مانند شاهین نجفی). نامجو شاید در آلبوم آوازهایی از شرق مهمترین نقش را نداشته باشد؛ او در شش قطعه از آلبوم، آثار قدیمی‌اش را با تنظیم جدید ارکستر NBE باز اجرا می‌کند و بقیه قطعات هم آثاری از هنرمندان سرشناس خاورمیانه از جمله ابراهیم معلوف هستند که ارکستر هلندی تنظیم کرده است. با این حال او در این همکاری چنان موفق است و البته نامش قدرتی دارد که از دید بسیاری مهمترین آلبوم سال قبل را تولید کرده است.
علیرضا مهراد

 

در ادامه بخوانید