کلینت منسل | توازن شخصیت‌های فیلم «مرثیه‌ای بر یک رویا» با نُت‌های موسیقی

رضوان
رضوان
کلینت منسل موسیقی فیلم مرثیه ای برای یک رویا دارن آرنوفسکی

در تجربه شنیداری‌تان از موسیقی فیلم، احتمالاً به کمتر نمونه‌هایی برخوردید که هم برای فیلمی با محتوای استفاده از مواد مخدر و هم برای تیتراژ یک مسابقۀ تلویزیونی استعدادیابی قابل استفاده و درخور موضوع باشد. اما حاصل دومین همکاری کلینت منسل (+) با دارن آرنوفسکی در دومین فیلم او، موسیقی فیلمی‌ست با برخورداری از این قابلیت که شاید بتوان آن را در مقایسه با محصولات زمان و ژانر خود، اثری کمیاب نامید.

موسیقی این فیلم با فضای الکترونیک و امبینت، از ابتدا مخاطب را برای مواجهه با وقایع نه چندان خوشایند فیلم آمده می‌‌کند. آلبوم از سه بخش کلی با نام‌های تابستان، پاییز و زمستان تشکیل شده‌است که البته اگر فیلم را دیده باشید دلیل این استعاره را به خوبی درک می‌کنید. ارتباط زندگی راکد ابتدای فیلم با تابستان و همچنین اوج فیلم و انتهای تلخ شخصیت‌ها با طبیعت سخت زمستان، تا حد زیادی این نام‌گذاری را معقول جلوه می‌دهد. آهنگساز برای اجرای موسیقی این فیلم از یک کوارتت زهی استفاده می‌کند که شاید بتوان آن را تنها تناقض زیبای این اثر به شمار آورد. طبیعتا وقتی پیش زمینه‌ای از مضمون این فیلم داشته باشید، انتظار استفاده از دو ویولن، یک ویولا و ویلنسل را برای موسیقی متن آن ندارید.

شنونده در ابتدای فیلم همگام با شروع آلبوم و فصل تابستان آن، جایی که تازه زمان معرفی تک تک شخصیت هاست، با کلاسیک‌ترین بخش موسیقی این اثر و اجرای کوارتت کرونوس روبرو می‌شود. با ادامه داستان و تغییر محسوس در ژانر موسیقی اما زمان زیادی نمی‌برد که به اعتیاد به عنوان مضمون اصلی فیلم پی می‌بریم. آرنوفسکی برای اقشار مختلف سنی در این فیلم، اعتیاد و وسواس مخصوص به همان سن را در نظر گرفته و به خوبی در هویت کاراکترها جای داده است. برای شخصیت‌های جوان، اعتیاد به هروئین و برای شخصیت مسن، وسواس رژیم غذایی و تلاش برای فرار از نشانه‌های ناشی از کهولت سن موضوعاتی‌ست که شاید در نظرمان ملموس به نظر برسند. به طور خلاصه مرثیه‌ای برای یک رویا ما را به دنیای اعتیاد می‌برد.

بنابر گفته‌های کلینت منسل در مصاحبه‌ای با این محتوا «برای ساخت موسیقی این فیلم باید دست به اثری واقعی می‌زدم، بنابراین لازم بود که با آشنایی کامل با شخصیت‌های فیلم به ذهن تک تک آن‌ها وارد شده و صداهای مغزشان را نت کنم.» و نگاهی دقیق تر به موسیقی فیلم، می‌توان ارتباط آن را با شخصیت‌ها به خوبی درک کرد. اکثر قسمت‌ها از بافت بسیار ساده‌ای تشکیل شده‌است که شاید طی مدت زیادی، صرفا سه یا چهار نت به گوش بخورد اما آهنگساز با استفاده درست از فواصل کنسونانس و دیسونانس در موقعیت‌های مناسب به خوبی از انتقال پیام فیلم برآمده‌است.

در ادامه با پیش‌روی در داستان همراه با وقوع اتفاقاتی برای شخصیت‌های فیلم، با فضایی درهم و پیچیده از موسیقی الکترونیک و بخش زمستان این آلبوم مواجه می‌شوید. بخشی که موسیقی کلینت منسل در آن به اوج خود می‌رسد.

هنگام صحبت کردن در مورد آهنگ اصلی این آلبوم به نام  Lux Aternaکه در تیتراژ فیلم نیز استفاده شده، شاید مهم‌ترین مسئله نوع کاربرد این آهنگ در قسمت‌های متفاوت فیلم باشد. اگر بیشتر دقت کنیم هنگام روایت داستان شخصیت‌ها، برای هر یک از آن‌ها حداقل یک‌ بار از این آهنگ استفاده شده‌است اما جالب اینجاست که فقط در یک موقعیت خاص آن را نمی‌شنوید. این آهنگ در حالات مختلف همانند غم، شادی و حتی ضربه‌های فیزیکی و روحی  ناشی از عدم دسترسی به ماده‌ی مورد نیاز برای شخصیت‌ها استفاده شده‌است و جالب‌تر این است که همچنان موسیقی مناسبی برای تمام این موقعیت‌هاست و احتمال اینکه شنیدن آن در جایی از فیلم به گوشتان خوش نیاید بسیار کم است. هدف آهنگساز دوری از کلیشه‌های مرسوم در این صنعت بود. به جای اینکه برای هر صحنه‌ی متفاوت موسیقی متفاوتی نوشته شود، با جابه‌جا کردن یک قطعه مشخص در سکانس‌های متفاوت، موسیقی را از صرف نت بودن درآورده برای نشان دادن این که این موسیقی توانایی بکارگیری در لایه‌های دیگر را نیز دارد.

در آخر باید گفت یکی از دلایل نسبت دادن موسیقی فیلم مرثیه‌ای برای یک رویا به اثری شاهکار، تفاوت بارز آن با دیگر آثار دوران خود در انتقال مطلب است. شاید کمتر اثری تا این میزان درخور تک تک شخصیت‌هاست و سیر صعودی‌ تا سرحد قدرت و تنش همگام با فیلم را به این خوبی طی می‌کند.

در ادامه بخوانید