انیمیشن Une Histoire Vertebrale | ستون فقرات غیرمعمول
« بر سر اين موجودات بلايى بفرستيم كه نيروى خود را از دست بدهند. آنها را به دو نيم خواهيم كرد تا هم نيرویشان كم شود و هم بر عده پرستندگان و هديهدهندگان بيفزايد… زئوس چنين گفت و سپس آدميان را به دو نيم كرد… چون چنين شد هر نيمهاى آرزوى نيمهی ديگر داشت. هر یک نيمهی خود را در آغوش مىكشيد و هر دو در حسرت اين بودند كه دوباره با هم يكى شوند.» ضيافت/افلاطون. Jeremy Clapin با ساخت انیمیشن Une Histoire Vertebrale عشق و شاد زيستن را الزاما در رابطه بودن با نيمه جدا افتاده مىداند اما اين باور تا چه حد و اندازه مورد قبول انسان مدرن خواهد بود؟ كاراكتر انيميشن «ستون فقرات غير معمول» فردىست كه نقص جسمی او سايه بر زندگىاش افكنده و تحت تاثير ابزارهای نظامهاى فقدانسازى همچون سينما قرار گرفته تا جايى كه به رابطهاى مصنوعى با نماد اين سامانِ فانتزىساز اقدام مىكند. Jeremy Clapin با نمايش و شكستن آن تصویر دروغین، نقدى را به اين جریان وارد مىكند اما با انتخاب جفتى مکمل براى كاراكتر اصلی داستان، پايان خوشى براى مخاطبين خود و کاراکترهای داستان در نظر میگیرد و خود نيز ادامهدهندهی همان رويكرد قبلی مىشود. در فرهنگ اسطورهاى، زئوس انسان را با صاعقه به دو نيم تقسيم كرد و در فرهنگ وابسته به نظامهاى قدرت، رسانه با ارائه ويترينهاى شادِ دونفره و تصاويرى غمانگيز از تنهايىِ انسان، پروژه تودهسازى و همسانسازى انسان را دنبال مىكند. گويا دنيا همچنان دنيايىست زئوسى و انسان را در تلاشى سختكوشانه براى رهايى از تنهايى درگير كرده است!
« تنهايى رساترين آواى دنياست . آوايى مشترک ميان انسانها و ديگر جاندارانى كه دوست دارند در هيات اجتماع زيست كنند(اريك هوفر)»
پ.ن: بين كاراكترهاى انیمیشن Une Histoire Vertebrale و مجسمه “بوسه” اثر كنستانتين برانكوزى شباهتىست قابل توجه كه Jeremy Clapin با دِفرم كردن آنها به محتواى مورد نظر خود نزدیک شده است.
[button color=”red” size=”small” link=”https://owrsi.com/author/akbarsaki/” icon=”” target=”true”]انیمیشن های بیشتر را از این لینک ببینید[/button]