الیس ساخته کارگردان فرانسوی JR و بازی رابرت دنیرو
از جنگ گرفته تا بحران مهاجرین، از حملات تروریستی تا گرمایش زمین، ما در عصر تباهی به سر میبریم. در این تباهی با هم متحد هستیم؟ پذیرای افراد مختلف از قوم و دین های دیگر، در کشوری که آن را زادگاه خود می دانیم هستیم؟رفتارمان نشان می دهد که هستیم و دنیایی که در آن زندگی می کنیم رو شکل میده.فیلم کوتاه الیس ساخته کارگردان فرانسوی JR و بازی رابرت دنیرو ، داستان مهاجرینی رو روایت میکنه که سودای زندگی بهتر در آمریکا رو داشتن و برای رسیدن به خاک آمریکا مشقت زیادی رو تحمل کردن. الیس اسم جزیره ای در نزدیکی واشنگتون هست که برای مهاجرین حکم دروازه ورود به آمریکا رو داشته.
ترجمه متن فیلم کوتاه الیس:
صدای باد را به خاطر میآورم هنگامی که به خواب فرو میرفتم
شاخههای درخت با سقف برخورد میکرد و صدایی مثل نفس کشیدن مردم رو ایجاد میکرد
وقتی رسیدم صبحگاهی زمستانی بود
و شاید هم بهار
چیز بیشتری به یاد نمیآورم
ذهن فریبدهنده هست
پاپ دو هفته قبل مرده بود
گودالی که سگ ایجاد کرده بود یخ زده بود
مادرم در چمدونم یادداشتی گذاشته بود
کاری کنم که به من افتخار کند
مرد خوبی باشم
زمستانهای زیادی سپری شد
در جستجوی خانهای به اینجا آمدم
در پی یافتن صلح
جایی که مثل هرکس دیگر با من برخورد شود
آن کسی شوم که دوست داشتم
آنجا همیشه خالی نبود
همهی آنها باید به اینجا میآمدند
برای زندگی جدید مردم همراه با چمدانها و بچههایشان صف میکشیدند
جوان ، پیر ، خانواده . تعداد بیشماری از آنها اینجا بودند ولی تعداد زیادی از آنها کاملاً تنها بودند
منتظر میایستادند تا نوبتشان شود و با گارد انتهای سالن صحبت کنند
گارد مردم را به صف میکرد و میگفت آنجا بایستید
و خوش آمدید
من یکی از آنها بودم
وقتی به اینجا رسیدم، به اتاقی عظیم رفتم
دکترها از من سوالهایی سریع میپرسیدند
یک پزشک به سراغ من آمد و گفت
باید برگردی
گفتم: برگردم کجا؟
گفت: برو به جایی که از آنجا آمدی
گفتم: من باید به نیویورک برم . برای یک زندگی جدید به اینجا آمدم
گفت: نه نمیتونی . باید برگردی به زادگاهت
و من با او جنگیدم
او گوش نمیکرد
گفت: پنج دقیقه فرصت داری که از اینجا بری
چمدانم را برداشتم و در کمد لباس مخفی شدم
و وقتی هوا تاریک شد جای دیگری مخفی شدم و جایی دیگر
جایی ماندم که هیچ کس نتواند پیدایم کند
یک هفته گذشت، یک ماه گذشت
فقط یک چیز در ذهن داشتم
جایی برای بودن
مثل پرواز کردن اگر که بال داشتی
میتوانستی شنا کنی اگر آنقدر آب یخ نبود
خیلی از مردم تلاش کردند تا به آنجا برسند
من حتی یک بار تلاش کردم شنا کنم ولی خیلی جلو نرفتم
یک شب زنی را ملاقات کردم
مثل من مخفی شده بود
به هم ملحق شدیم
در شب زندگی میکردیم
و در مورد زندگی در آنسوی ساحل، با هم حرف میزدیم
زندگیمان به چه صورت خواهد بود
و یک روز از خواب بر نخواست
بدن بیجانش را بلند کردم و در آب قرار دادم و رسیدنش به جایی که آرزو داشت را به نظاره نشستم
و دوباره تنها شدم
متاسفم، ما خیلی نزدیک بودیم
میلیونها انسان به اینجا آمدند
و همهی آنها را میبینم
مردمی از هر رنگ و ظاهر و اندازه
و به تمام آنهایی که موفق شدند فکر میکنم
موفق شدند که به ساحل برسند و از روی پل عبور کنند و مسیر را طی کنند
و شروع به قدم زدن کردند
و قدمهایشان را سریع و سریعتر و بعد شروع به دویدن کردند
آنها موفق شدند
در نهایت در خانهشان بودند
در مورد من اشتباه نکنید
من روح تمام کسانی هستم که مجبور شدند به آنجا بروند
کسانی که هیچوقت به مقصد نرسیدند.