خانه‌ای که فرو می‌ریزد. یادداشتی بر "فروشنده" اصغر فرهادی

مجله فرهنگی اورسی
فروشنده فرهادی اصغر فرهادی ترانه علی دوستی the salesman

 
 
1240817_The-Salesman
 
بعضی معتقدند که هنرمند، بعد از خلق ِ شاهکارش، بعد از خلق ِ آن بهترین اثر ِ جاودانه و مشهور، دیگر نمی‌تواند شاهکار ِ دومی خلق کند و ناخواسته محکوم می‌شود به تکرار ِ مکررات. که تکرار، حتی اگر تکرار ِ شاهکار هم باشد، باز تکرار است و ناقص و معلول.
در این چند روز ِ کوتاهی که از اکران ِ عمومی ِ فروشنده فرهادی در ایران گذشته، جدا از نقدهای یک‌طرفه و سطحی ِ گروه معلوم‌الحالی که با فیلم، اکران نشده دشمنی می‌کردند و هنوز می‌کنند و شک دارم خودشان هم دقیقا بدانند که چرا، بیشترین نقد و شاید ایرادی که در شبکه‌های اجتماعی و از زبان تماشاگران می‌شنویم این است که فرهادی دارد خودش را تکرار می‌کند، این که فیلم هیچ موضوعیت ِ جدیدی ندارد و جدایی نادر از سیمین چقدر بهتر بوده و در آخر چهارشنبه سوری با همه قدیمی بودنش، چقدر از همه فیلم‌های بعدی فرهادی بهتر است.
فیلم با یک حادثه شروع می‌شود. با “خانه‌ای که دارد فرو می‎ریزد”. رعنا و عماد شتاب‎‎زده و هراسان همراه ِ بقیه همسایه‌ها از خانه بیرون می‎‎دوند و از این‌جا به بعد تمام ِ فیلم حتی در حادثه‎زده‌ترین سکانس‎‌ها، نفس‌گیرترین لحظات آرام پیش می‎رود. آرام ولی هراسناک، مثل اتفاق. این آرام بودن ِآبستن را می‌شود در طراحی هوشمندانه صحنه و لباس، در هوای ِ غالبا ابری و در سکوت ِ خانه جز وقتی با موسیقی شکسته می‎شود حس کرد. کسی فریاد نمی‎زند، نمی‌دود، تصادف نمی‎کند اما به سادگی، “اوضاع دیگر خوب نیست”.
نقطه قوت ِ فروشنده اما رقص ِاستعاره‌های داستانی ظریف و زیبایش است که البته گاهی آشکار و کمی تعجب برانگیز هستند(شاید تنها برای مخاطب ِ حرفه‌ای سینما):
آرام و خنک و خنثی بودن سکانس‎ها و لباس‎های خانه رعنا و عماد، و در مقابل و به وضوح، رنگ‌های تند و فضای اغراق‌‍آمیز و درخشان و کمی نوآر ِ نمایشی که موازی، در حال بازی در آن هستند. سکانس ِ کلاس درس عماد در دبیرستان پسرانه و بحث درمورد “گاو” غلامحسین ساعدی، یکی از پسرها می‌پرسد که آدم چطور گاو می‌شود، و عماد پاسخ می‌دهد “کم کم”، و بسیاری از سکانس‎های عجیب و هوشمندانه دیگر و پرده آخر : به نتیجه رسیدن ِ تشابه عماد و ویلی لومن، هر دو غوطه‌ور در تراژدی.

اما در آخر، بدون نوشتن ِ پلات فیلم و نقد داستان- زیرا هنوز اول اکران است و نوشتن ِ مفصل از داستان برای بسیاری که فیلم را ندیده‌اند خوشایند نیست- می‌خواهم بگویم فروشنده حداقل از نظرگاه ِ ادبی، اگر از فیلم‌های قبلی فرهادی یک سر و گردن بالاتر نباشد، پایین‌تر از آن‌ها نمی‎‎ایستد. فیلم یک ادای ِ احترام ِ هوشمندانه و ظریف به پیچش ِ زندگی و ادبیات است. چه در صحنه‌های نمایش، در کلاس ِ درس، در دیالوگ‌های حساب شده و صحیح و زیبا، آن‎قدر پیچیده به هم، که جدا شدنشان غیر ممکن.
[button color=”red” size=”small” link=”http://www.mahitala.blogfa.com/” icon=”” target=”true”]وبلاگ روژان[/button]

در ادامه بخوانید