پیتر سلیمانی پور – طرز تهیه موسیقی سوگ

کادانس
کادانس
پیتر سلیمانی پور موسیقی سوگ

«سوگ» یکی از درونی ‪‌ و احساسی‪‌ترین دریافت‪‌های بشری است؛ قطعاً آفرینش یک قطعه  موسیقی برای چنین موقعیتی نیاز بیشتری به «الهام» دارد. در گفت‪‌وگوهای پیش‪‌رو پیتر سلیمانی پور (+) را در موقعیت ساخت اثری برای «سوگ» قرار دادیم و سعی کردیم درونیاتش را برای نوشتن یک قطعه سوگواری بررسی کنیم؛ سعی کردیم در نگاه تکنیکی و معماری‪‌گونه به موسیقی سوگ کنکاش کنیم. در واقع تلاش شده تا روشن شود که آیا الگو یا فرمولی برای ساخت موسیقی سوگ وجود دارد؟ یا چه‪‌طور می‪‌توان به این موسیقی نزدیک شد؟
 
اگر عزیزانتان سوگوار شما باشند دوست دارید چه موسیقی برای آنها پخش شود؟ این موسیقی از نظر شما چه ویژگیهایی دارد و باید چه تاثیری بر آنها بگذارد؟
من ترجیح می‌دهم آن‌ها به همان موسیقی گوش بدهند که پیش از من وجود داشته و در جریان عادی به آن گوش می‌دادند؛ زندگی ادامه دارد و سوگ من نباید و اصلا نمی‌تواند تاثیری در این روند بگذارد. نتیجه‌ای که در اثر گوش دادن به این موسیقی باید حاصل شود غمگین‌تر، خوشحال، آسوده خاطر شدن آن‌ها نیست. دوست دارم گوش سپردن به موسيقي هیچ نتیجه‌ای نداشته باشد و روند عادی ادامه پیدا کند. حتی خودم تا به حال برای سوگواری موسیقی نساختم. تنها یک بار در سال 1385 بود که شب قبل از کنسرت پدرم فوت شد اما از نظر من نباید آدم‌های زیادی با این موضوع درگیر می‌شدند؛ آن کنسرت هم اجرا شد. در واقع کنسرت را در بزرگداشت پدرم برگزار کردم و در نهایت کنسرت به ایشان تقدیم شد. از اساس موسیقی برای من پدیده‌ای است که دنیا را مکان بهتری برای زندگی می‌کند. پس اگر احساسات سوگواران را برانگیخته‌تر کند به نظر من لطفی به ما و زندگی نکرده است. هرچند این موضوع به محیط هم مربوط می‌شود. در جامعه ما غم از ارزش‌های اجتماعی محسوب می‌شود. درحالي كه موسیقی بايد تسلی بخش باشد و به گذر کردن از این موضوع کمک کند. اگر خودم وارد یک مراسم سوگواری شوم مانند هر موقعیت دیگری موسیقی از نظر حسی مرا درگیرد می‌کند اما شاید بیشتر از کارکردی که دارد به اینکه آن قطعه چقدر خوب نوشته شده فکر کنم و یا برعکس. حتی ممکن است رابطه‌ای که بین دو یا سه نت وجود دارد ذهن مرا درگیرد و در نتیجه احتمالاً از حال و هوای سوگواری جدا می‌شوم.
پیتر سلیمانی پور
اگر بخواهید موسیقی سوگ بنویسید و هنوز حسی در شما ایجاد نشده باشد چه مسیر ذهنی را طی میکنید؟
نخست باید برای خودم مشخص کنم که این موسیقی قرار است چگونه و در چه مکانی اجرا شود، زنده است یا ضبط شده پخش می‌شود. در واقع موضوع‌هاي فنی در اولویت قرار دارد. بیشترین الهام‌هاي من از نوازندگانی است که به شكل مستقیم با هم همکاری داشته‌ایم. مثلا برای «کاسته» در گام اول، دو قطعه نوشتم که توانایی، سلیقه و ذهنیت اعضای گروه را در نظر گرفته بودم. پس از این سراغ انتخاب سازها می‌روم. برای من فرمول خاصی وجود ندارد که بر اساس آن خودم را نزدیک به نوشتن چنین موسیقی کنم. در واقع باید در آن موقعیت قرار بگیریم. اگر فیلمنامه‌ای در کار باشد خب داستان راحت‌تر می‌شود و من خودم را با آن همراه می‌کنم. هرچند نکته اینجاست که شاید آهنگسازان حرفه‌ای بتوانند با تجربه و دانش خود حدس بزنند استفاده از چه ملودی‌هایی، حل آکوردی و سازبندی راحت‌تر حس مورد نظر را القا می‌کند. به هرحال من تا به حال چنین تجربه‌ای نداشتم و اعتقادی هم به این موضوع ندارم.
 
اگر شخصیت اول این فیلمنامه خود شما باشید و حالا فیلم به نقطهای برسد که مراسم سوگواری برای شما برپا شده است، برای نوشتن موسیقی این صحنه چه میکنید؟
شاید به بخش مهم زندگی یعنی سکوت بیشتر فکر کنم؛ چرا که موسیقی جریانی است بر بستر سکوت. در واقع سکوت برای موزیسین مانند بوم برای نقاش عمل می‌کند. من به دنبال بهترین راه برای شکستن این سکوت می‌گردم. هرچند در این که نتیجه چه می‌شود هیچ قطعیتی وجود ندارد. شاید با یک ملودی ساده که از سوي یک ساز نواخته می‌شود شروع شود و یا با تعداد زیادی از صداهای گسیخته.
 
از نظر سبک و استایل موسیقی شما بیشتر نزديك به «جز» کار کردهاید. این تفاوت سبکها چه تغییری در روند تولید و نشان دادن چنین حسی ایجاد میکند؟
یک نوازنده موسیقی کلاسیک خود را موظف به اجرای آنچه نوشته شده، می‌داند. تنها حس بهتری از نوازندگی است که در اجراکنندگان یک قطعه تفاوت ایجاد می‌کند. درحالي كه نوازندگان جز دوست دارند آزادی عمل بیشتری داشته باشند. حتی آهنگسازان جز هم قسمت عمده‌ای از اثر خود را به بداهه‌نوازی که در اختیار نوازندگان است اختصاص می‌دهند. برای من همه چیز به «لحظه» بازمی‌گردد. باید در موقعیت قرار بگیرم و هر چیزی ممکن است پیش بیاید. برای این که حس و حال خودم را به چنین موضوعی نزدیک کنم هیچ عملی انجام نخواهم داد.
 
کدام قطعات موسیقی حسی نزدیک به سوگواری در شما ایجاد میکند؟
فراجل از استینگ. در جایی از متن ترانه می‌گوید: «جایی که تن و آهن یکسان می‌شود.» همزمان شدن پخش این آهنگ با  دیدن صحنه‌های ناگوار از جنگ ایران و عراق باعث شد تا حسی از سوگواری در من القا شود. همچنین یکی از رقص‌های مجار اثر فرانس لیست. تنظیم ارکسترال زهی از رقص شماره پنج بود که مقدمه غمگینی دارد.
 
کدام آهنگساز میتواند برای سوگواری شما آهنگی بسازد که تصویر و بیان درستتری از شما به دست دهد؟ همچنین در سوگ کدامشان ممکن است دست به ساخت موسیقی بزنید؟
صلاحیت پاسخ به این سوال‌ها را ندارم. من نمی‌دانم کدام آهنگساز شناخت درستی از من دارد؛ چون نیاز به ساعت‌ها صحبت دارد تا بفهمم مرا درست می‌شناسد.
[button color=”red” size=”small” link=”https://owrsi.com/author/siamakgh/” icon=”” target=”true”]مصاحبه کننده: سیامک قلی زاده[/button]

در ادامه بخوانید